با سلام
آرامش یاران امام
اهل بیت آن بزرگوار نیز برخوردار از روحیّه اطمینان و نهراسیدن از مرگ بودند. مرحوم سیّد ابن طاووس مینویسد: امام حسین علیهالسلام در مسیر خویش به كربلا به منزل «ثعلبیّه» رسید مقداری خوابیدند به هنگام بیداری خوابی را نقل كردند كه: خبر از مردن خود و یارانش میداد. حضرت علی اكبر عرض كرد: «اَفَلَسْنا علی الحقّ؟» آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بلی بر حق هستیم؛ سوگند به خدایی كه بازگشت بندگان بسوی اوست، علی اكبر گفت: «اِذَنُ لانُبالی بالموت»14 در این هنگام باك و هراسی از مرگ نداریم. در شب عاشورا تكرار این حماسه را درباره حضرت قاسم مشاهده میكنیم؛ اصحاب در خیمه نشستهاند. تصمیم نهایی باید اعلام شود، سیدالشهداء خبر از شهادت همه یارانش میدهد امّا قاسم نگران است كه نكند توفیق شهادت را نیابد از حضرت درباره خویش سؤال میكند امام حسین میفرماید: «كیف الموتُ عندك»: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم میگوید: «اَحْلی من العَسَل»15 از عسل شیرینتر است و به همین جهت بود كه روز عاشورا با اصرار از عموی بزرگوارش اجازه گرفت و راهی میدان مبارزه شد و برگ زرّین دیگری را بر كتاب شهادت افزون ساخت.
بر فرس تندرو هر كه تو را دید گفت
برگ گل سرخ را باد كجا میبرد
و همین شكوه و عظمت را در سخنان اباالفضل(ع) میبینیم زمانی كه ابیعبداللّه علیهالسلام در جمع اصحاب خویش سخنرانی نمود و آنان را دستور به ترك دیار كربلا داد، اوّلین فردی كه سخن آغاز كرد و آمادگی خویش را جهت مردن اعلام داشت آن بزرگوار بود كه فرمود: آیا برای این برویم كه بعد از تو زندگی كنیم خدا آن روز را نیاورد.16 و در همین جمع الهی بود كه دیگر اصحاب امام حسین علیهالسلام لب به سخن گشودند و حماسه دلانگیز و شنیدنی را در تاریخ جاودانه كردند. «مسلم بنعوسجه» اظهار داشت: به خدا سوگند كه من در مقام یاری تو به مرتبهای میباشم كه اگر بدانم كشته میشوم و آنگاه مرا زنده كنند و بكشند و بسوزانند و خاكستر مرا بر باد دهند و این مرگ و حیات تا هفتاد مرتبه تكرار شود، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا آنگاه كه در حضورت مرگ را ملاقات كنم و به دنبال او زهیر ابن قین برخاست و گفت بخدا سوگند كه من دوست دارم هزار مرتبه كشته شوم آنگاه زنده گردم و سپس كشته شوم اما در عوض جان تو و جوانان از خاندانت محفوظ بماند.17
حال باید دید علّت و فلسفه این آرامش و نهراسیدن از مرگ چیست و چه عاملی این اطمینان خاطر را فراهم ساخته است كه با توجّه به كلمات سیّدالشهداء و یارانش میتوان به سه عامل اشاره كرد:
الف ـ اعتماد به جهان دیگر
سیّد الشهداء علیهالسلام در سخنانی كه برای یاران در لحظات حسّاس مبارزه ایراد كرد فرمود پایداری كنید بدانید كه مرگ برای شما جز پلی برای رهایی از سختیها نیست. پس از آن راهی بهشتهای وسیع الهی و نعمتهای جاودانه او خواهید شد. كدامیك از شما خوش ندارد كه از زندان به سوی قصر منتقل شود و این در حالی است كه مرگ برای دشمنان شما انتقالِ از قصر است به زندان و عذاب الهی.18
ب ـ دیدن جایگاه خویش در بهشت
در یكی از روایات از امام صادق علیهالسلام سؤال میشود كه چگونه اصحاب امام حسین به سوی مرگ میشتافتند؟ فقال: انّهم لَهُم الغَطاء حتّی رَأوا مَنازِلَهُم مِنَ الجَنّة فكان الرّجلُ مِنهم یُقدِمُ علی القتل لِیُبادِرَ اِلی حَوراء یُعانِقُها و الی مكانه مِن الجنّة. فرمود: برای آنان پردهها كنار رفت تا این كه مقامات خویش را در بهشت مشاهده كردند این چنین بود كه مردی از آنان به كشته شدن روی میآورد تا این كه به حورالعین و جایگاه خویش در بهشت برسد.19 البته این یقین مرتبه والایی است كه برای هر فرد رسیدن به آن میسّر نیست اما آنچه از قرآن كریم و آثار اهلبیت علیهمالسلام میتوان استفاده كرد اینكه دو عامل زیر نقش عمده در رسیدن به آن دارد:
الف ـ دعا در جهت به دست آوردن یقین؛ چنانكه دردعای ابی حمزه ثمالی از امام زینالعابدین علیهالسلام میخوانیم: اللّهُمَّ انّی اَسْئلك ایمانا تُباشِرُ بِهِ قَلْبی وَیَقینا حَتّی اَعْلَمَ اَنَّهُ لَنْ یُصیبَنی اِلاّ ما كَتَبْتَ لی: پروردگارا از تو درخواست میكنم ایمانی كه همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینی تا بدانم كه به من جز آنچه قلم تقدیر تو نگاشته، نخواهد رسید و در فقره دیگر اظهار میدارد: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل وارْزُقنی الیَقینَ وحُسنَ الظّنِ بك»20 خدایا؛ بر محمّد و آل محمّد درود فرست و به من یقین و گمان نیك به خودت را عطا كن.
ب ـ عبادت و عمل شایسته؛ چنانكه قرآن كریم میفرماید: وَاعْبُدْ رَبّكَ حتّی یَاْتِیَك الیقین21 بندگی پروردگارت كن تا آن هنگام كه به تو یقین برسد.
ج ـ اعتماد به حقّانیت راه
در كلام فرزند بزرگوار امام حسین علیهالسلام گذشت كه فرمود: چون بر حقّ هستیم ترسی از مرگ نداریم.
یا علی