خب این خصوصیات و مشخصات از یک ناراحتی درونی عمیق ناشی می شوند مثلاً اینکه فرد برای مدت زیادی مثلا از کودکی احساس نیازی داشته که برآورده نمی شده یا بی توجهی از سوی والدین و افرادی که فرد از لحاظ عاطفی به اونها وابسته بوده. یا رنجی که کودک از اطرافیانش متحمل می شده و احساس ناتوانی و حقارت و پرسش ها و نیاز به محبتی که هرگز پاسخ داده نشده اند و روح کودک ارضا نشده. اینها می تونند خشم ها ناکامی ها و ناراحتی های عمیقی رو در روح فرد ایجاد کنند که از کودکی با فرد بزرگ می شوند و با اون زندگی می کنند. و فرد در آینده، این ناآرامی ها و بی قراری ها و احساسات رو با افراد جدیدی که وارد زندگیش می شوند شریک می شه (مثل همسر و فرزند و همکار و دوست) و در روابطش با افراد اختلال ایجاد می کنه و باعث ناراحتی می شه. چون منشا ناراحتی معمولا فراموش می شه و فرد نمی دونه که در اصل از چی خشمگینه.