لازار کارنو: در تاریخ ۱۷۹۱ لازار كارنو (Lazar Carnot) ژنرال، سیاستمدار و دانشمند فرانسوی به جهت علاقه فراوان به ادبیات و شركت در انجمن های ادبی از جمله انجمن ادبی شهر آراس (ARRAS) به نام روزاتی (ROSATI) با آثار و نام سعدی آشنا می شود و اسم سعدی بطور سنتی در این خانواده باقی می ماند. لازار کارنو ( 1753 تا 1823 )به سعدی عشق می ورزید او درس های اخلاق سعدی را درس هایی در سیرت پادشاهان و اخلاق درویشان در بر دارد خوانده بود .وی به فرهنگ و ادب فارسی عشق می ورزید و به علت علاقه وافرش به سعدی ، نام کارنو فرزند میانی خود را سعدی نامید. فرزند دوم او در تاریخ ۱۷۹۶ در قصر لوگزامبورگ، محل اقامت پدرش به دنیا آمد كه نام سعدی لئونارد بر او نهادند و فرزند سوم بنام هیپولیت در سال ۱۸۰۱ متولد گردید. نیکولا لئونارد سعدی کارنو: وی فیزیکدان برجسته فرانسوی ، قانون دوم ترمو دینامیک را کشف کرد و چرخه کارنو در ماشین های گرمایی به نام اوست. سعدی لئونارد یك ترمودینامیسین شد كه به خاطر تفاوت نامش با سعدی رئیس جمهور او را سعدی لئونارد باید نامید. او در تاریخ ۱۸۲۲ به علت بیماری وبا درگذشت.وی را به نوعی پدر علم ترمودینامیک می نامند. زندگی سعدی لئونارد كوتاه ولی پر از فعالیت و نظرات علمی بود كه از آنها هنوز در فرانسه و دنیا استفاده می شود. سعدی کارنو: در سال ۱۸۳۸ از پسر سوم لازار كارنو یعنی هیپولیت فرزندی در شهر لیموژ به دنیا آمد كه باز به خاطر عشق و علاقه و سنت فامیلی نام سعدی برای او انتخاب شد. سعدی كارنو (Sadi Carnot) كه پلی تكنسین و مهندس راه و ساختمان بود، در تاریخ ۱۸۷۱ به عنوان نماینده به مجلس راه یافته در سالهای ۱۸۷۹ و ۱۸۸۰ و ۱۸۸۵ و ۱۸۶۶ چندین بار به وزارت رسید و بالاخره در تاریخ ۱۸۸۷ به عنوان رئیس جمهور فرانسه انتخاب گردید. سعدی کارنو به جمهوری و مقام ریاست جمهوری اعتبار بخشید. سعدی کارنو(1887) از برجسته ترین رییس جمهورهای فرانسه است که به اقتصاد فرانسه سر و سامان داد و از او نام نیکی در بین فرانسویان بر جای مانده است . سال هاست در شهرهای فرانسه بسیاری خیابان ها سعدی کارنو نام گرفته است امروزه نیز ابنیه و مدارس بسیاری به نام سعدی كارنو در شهرهای مختلف فرانسه وجود دارد و نام این شاعر گرانقدر را زنده نگه داشته اند. سعدی کارنو نیز نام فرزند خود را سعدی گذاشت. و این است عشق به شاعر پر آوازه پارسی گوی. آمدی وه كه چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم نه فراموشیم از ذكر تو خاموشی بود كه در اندیشه اوصاف تو حیران بودم بی تو در دامن گلزار نخفتم یك شب كه نه در بادیه ی خارمغیلان بودم زنده می كرد مرا دم به دم امید وصال ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم به تولای تو در آتش محنت چو خلیل گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
کل آیتم ها 1
با سلامقبلا یه چیزایی شنیده بودم- واقعا جالبه كه بقیه، بهتر از خودمون مشاهیرمون رو میشناسن و ما بیخبریمیا علی
سیبسرخ60- غریبیآشنا وبلاگم: ماه تابان من