در باب حکمت زندگی
Aphorismen Zur Lebensweisheit
نویسنده : آرتور شوپنهاور (1788-1860 آلمان)
مترجم : محمد مبشری
انتشارات : نیلوفر
276 صفحه
شوپنهاور در سال 1851 مجموعه ای از دیگاه های فلسفی خود را تحت عنوان ملحقات و متممات انتشار داد. تا اواسط قرن نوزدهم آثار شوپهناور چندان مورد توجه نبود تا اینکه افرادی چون تولستوی از او به عنوان نابغه ترین انسانها یاد می کند. مجموعه حاضر که با عنوان در باب حکمت زندگی ترجمه شده است قسمتهایی از مجموعه ملحقات و متممات می باشد.
در این کتاب شوپنهاور در توضیح و تائید افکار خود در خصوص حکمت عملی و دستیابی به سعادت، بعضی از سخنان خردمندن جهان از جمله هومر، ارسطو، روشفوکو، ولتر، گوته، سعدی استفاده می کند.
نیچه، توماس مان و کامو از جمله افرادی هستند که از شوپنهاور تاثیر گرفته اند. نیچهدر مرد او می گوید : "مطلقا تنها بود و کمترین دوستی نداشت و فاصله میان یک و هیچ لایتناهی است". شوپنهاور تا آخر عمر ازدواج نکرد. او ازدواج را مسئولیتی احمقانه می دانست.
شخصا از کتاب خوشم اومد. یه جورایی به چند تا از سوالاتی که همیشه ذهنم رو مشغول می کرد شوپنهاور جواب داد. و به نظرم این کتاب کمک روحی بزرگی برام هست و خواهد بود. ضمن اینکه خیلی ساده و روان نوشته شده و مانند فلسفه نیچه و کانت و امثالهم پیچیده و سخت نیست.
جملاتی از کتاب :
"نیمه عینی زندگی و واقعیت، در دست سرنوشت است و از این رو تغییر می کند. نیمه ذهنی، خود ما هستیم و علت اینکه نیمه ذهنی به طور عمده تغییر ناپذیر است، همین است."
"سرنوشت ممکن است تغییر کند اما تغییر شخصیت هرگز ممکن نیست."
"همه چیز در صورت وجود سلامت مایه لذت می گردد. برعکس بدون سلامت، هیچ موهبت بیرونی نیست که لذت بخش باشد."
"انسان افسرده از سرانجام بد خشمگین یا اندوهگین می شود. اما از سرانجام خوب شاد نمی گردد. انسان شاد از سرانجام بد، نه خشمگین می شود، نه اندوه می خورد، اما از سرانجام نیک شاد می گردد."
"سنکا : فرغت، بدون مشغله ذهنی، مرگ انسان است و چون زنده به گور شدن است."
"کوهلت: آن جا که خرد بسیار است، اندوه نیز بسیار است."
"غالب مردم بالاترین ارزش را برای نظر دیگران قائل اند و دغدغه آنها بیشتر نظردیگران است تا آنچه در فکر خودشان میگذرد."
"ضرب المثل عربی: با بردگان مزاح نکن، زیرا دیری نخواهد گذشت که نشیمنگاه خود را به تو نشان خواهد داد."
"گوته: خردمندترین حرف در گوش ابله بازیچه است."
"ارسطو: هدف خردمند لذت جویی نیست، بلکه فارغ بودن از رنج است."
"صدای ناقوس، ردای کشیشان، رفتار پارسا گونه و کردار تصنعی نیز تابلوی تبلیغ و ظاهر دروغین عبادت است."
"هرکس که تنهایی را دوست نمی دارد، دوستدار آزادی هم نیست، زیرا فقط در تنهایی آزادیم."
"اگر بگویند فلان کس بسیار غیر معاشرتی است تقریبا به این معنا است که انسانی با خصایل بزرگ است."
"سعدی: از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود. سر در بیابان قدر نهادم و با حیوانات انس گرفتم."
"هنر تحمل کردن انسان ها را می توان با تحمل کردن اشیا بی جان تمرین کرد."
"سعدی: بدان که نادان از مصاحبت دانا بیشتر در رنج است تا دانا از مصاحبت نادان."
"نزاکت هوشمندی است، بنابراین، بی نزاکتی نشانه حماقت است."