• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 1008)
پنج شنبه 29/11/1388 - 0:55 -0 تشکر 183310
تحلیلی بر فتنه

این نوشته تحلیلی از بنده ی حقیر است. تمام جنبندی های وقایع اخیر و هشت ماه گذشته در این تحلیل گنجانده شده است.

مقدمه

انتخابات دهم، 22 خرداد 1388، همه به انتظار این روز بودند. از 6 ماه قبل حرف ها و تفسیر ها و بحث ها آغاز شد. یکی از نامزد ها کاملا معلوم بود که چه کسی خوهد شد. دکتر محمود احمدی نژاد.رئیس جمهور دولت نهم. دولتی که از طرف رسانه های و روزنامه های اصلاح طلب شدیدا مورد انتقاد های صحیح و غلط می شد. و از طرفی مورد حمایت شدید اصول گرایان و بعضی از عناصر مردمی می شد. در هر دو گروه افراط و تفریط شدیدی دیده می شد. در این میان سکان دار انقلاب اسلامی ایران، مقام معظم رهبری هر دو گروه را به انصاف در نکته نظرات و انتقادها دعوت می کرد. آیت الله خامنه ای از هر دو گروه انتقاد می کردند و گروه مخالف و منتقد دولت را به پرهیز از تخریب دولت دعوت می کردند و خواستار انتقاد های سازنده بودند. حزب اصلاح طلب با این همه تاکیدات رهبری به کار خود ادامه داد. زمان وارد شدن هر دو گروه به وادی انتخابات ریاست جمهوری رسیده بود. مهدی کروبی رئیس حزب اعتماد ملی که گرایش به اصلاحات داشت اعلام موجودیت کرد و خود را یکی از نامزدان شرکت کننده در انتخابات معرفی کرد. از حزب اصلاح طلبان محمد خاتمی رئیس جمهوری که 8 سال بر مسند قدرت بود معرفی شد. در فرآیندی عجیب خاتمی کنار رفت  و بلافاصله میر حسین موسوی نخست وزیر سال های جنگ وارد صحنه شد. انتقاد های فراوانی از او به جهت حضور در انتخابات شد.یکی از این انتقاد ها این بود که او 20سال در صحنه ی سیاسی کشور وارد نشده و بطور کلی از وادی سیاست حذف شده است و دیگر اینکه او رقیب قدرتمندی برای احمدی نژاد نیست چون احمدی نژاد فردی مثل هاشمی رفسنجانی را در انتخابات سال 1384 شکست داده است. یکی از این منتقدان محمد ابطحی بود و به همین خاطر به ستاد کروبی پیوست. در آستانه ی انتخابات یا بهتر است بگوییم 6 ماه قبل از انتخابات انتقاد ها علیه دولت نهم و شخص احمدی نژاد بسیار زیاد شد! سال 1388 فرا رسید. آیت الله خامنه ای باز در سخنرانی 1 فروردین نامزد ها را به رعایت انصاف دعوت کردند و انتقاد شدیدی از منتقدان دولت کردند به این مضمون که چرا سیاست تخریب علیه دولت نهم را در پیش گرفته اید. واقعیت را بگویید. این ها که شما می گویید واقعیت نیست. میر حسین موسوی بر خلاف اینکه خود را اصلاح طلب اصول گرا معرفی می کرد یک اصلاح طلب شدید، حداقل علیه دولت نهم نمو می داد. چون اصلاح طلبان تبلیغات خود را برای پیروزی او آغاز کرده بودند و اصول گرایان علاقه ای به او نداشتند.  البته محسن رضایی نیز کاندیدای ریاست جمهوری شده یود. تبلیغات انتخاباتی از 1 خرداد شروع  می شد ولی در عمل  ستاد ها ی موسوی و کروبی و رضایی  تبلیغات خود را از 3 ماه قبل از انتخابات شروع کردند ولی  ستاد های احمدی نژاد بعد از ایام فاطمیه یعنی 6 خرداد شروع به تبلیغات کردند.

تبلیغات انتخاباتی و اشتباهات

این انتخابات از همه سو و از همه جهت با انتخابات های دیگر فرق داشت و از همه ی ابعاد تغییر کرده بود. این تغییرات به حوزه ی   تبلیغات انتخاباتی بیشتر از حوزه های دیگر وارد شده بود. همه ستاد ها نوعی تبلیغات جدید و نو ارائه داده بودند و در صدد اجرای آن ها بودند. به علاوه سه نفر بر علیه یک  نفر بودند در نتیجه نوع تبلیغات آن ها نیز با هم فرق می کرد و شاید تبلیغات آن ها نیز تنش زا و علیه یکدیگر بود که در آن فضا یک نفر مورد هجمه ی تبلیغاتی شدید قرار می گرفت. ستاد ها احمدی نژاد یک رویه ی قدیمی به کار بردند که بسیار موثر بود. کسی که 4 سال رئیس جمهور می شود از خدماتی .که در این دوره انجام داده سخن می گوید. که این کاملا سنتی است ولی احمدی نژاد یک تغییر در آن ایجاد کرد و این مستلزم یک ایدئولوژی متقابل با سایر کاندید ها بود. یعنی چه؟ بحث خود انتخابات را بکنیم. در هر انتخابات ریاست جمهوری کاندید ها ی دیگر به وضعیت موجود انتقاد می کنند و راه حل هایی برای  حل مشکل ارئه می کنند. مثلا می گویند چنین چیزی در کشور موجود نیست. دولت و رئیس جمهور وقت که کاندید نیز هست به راحتی آن را قبول می کند و خود نیز وعده ی درست شدن این مشکل را می دهد. ولی در این انتخابات کاندید ها مخالف عملکرد دولت بیشتر به کارهایی حمله کردند که اجرا شده بود و مورد پذیرش مردم بود. به علاوه به جز یک کاندید یعنی رضایی ، کروبی و موسوی  برنامه ای ارئه ندادند و وقت به تخریب و انتقاد دولت پرداختند.البته رضایی نیز به این کار پرداخت. خوب حال احمدی نژاد به تفکر این سه نفر حمله کرد. حمله ی بسیار شدید بطوری که حل و فصل این حمله ها و ضد حمله کردن برای این سه نفر بسیار سخت بود. احمدی نژاد به بیشتر سوالات و انتقادات منتقدان جواب صریح داد. و سوالی را بی پاسخ نگذاشت. جواب هایی که برای مردم قابل قبول بود. درضمن احمدی نژاد وقت به انتقاد ها و حمله های آن ها جواب نداد بلکه بعد از مقاومت به طور صریح به آن ها حمله کرد. به دولت ها پیشین حمله کرد بطوری که می دانست نمی توانند جواب انتقاد ها ی او را بدهند. بزرگترین اشتباه اصلاح طلبان در این مورد بود یعنی حمله به دولت و شخص احمدی نژادکه این اشتباهات در مناظرات انتخاباتی به عینیت رسید. اصلاح طلبان نباید با ادبیات تخریب وارد مناظرات می شدند. اشتباه دیگر تبلیغاتی اصلاح طلبان به جای جواب به احمدی نژاد باز تبلیغات علیه او بود که این کار در ایران جواب نمی دهد به خاطر فرهنگ قبول سخن و حرف منطقی از طرف مردم ایران است.

فساد هایی که در تبلیغات انتخاباتی کروبی و موسوی می شد باعث فاصله گرفتن مذهبیون از آن ها شد. اصلاح طلبان باید بدانند که نمی توانند مذهبیون را حذف یا جذب کنند. نمی شود آن ها را از یاد برد. از نظر روانشناسی مذهبیون سیاسی تر از دیگر اقشار جامعه هستند. آن ها سر و صدای کمی دارند ولی حرکت مناسب را در وقت خود، به درستی انجام می دهند. این فساد ها بیشتر در تبلیغات های خیابانی مشخص شد. تداخل دختر ها و پسر ها در خیابان یعنی در ملاعم و رقصیدن و انجام کار حرام و غیر اخلاقی   از طرف طرفداران موسوی وکروبی باعث ریزش رای می شد نه افزایش رای. کاروان ها ی تبلیغاتی  کار نوعی در تبلیغات بود. بیشتر این کاروان ها از سوی ستاد های موسوی برگزار می شد. این کار از نظر تاکتیکی اشتباه بود. بیشتر شرکت کنندگان  در این کاروان های  تبلیغاتی از مفرحین و افراد الاف صورت می گرفت. بیشتر این افراد از نظر اخلاقی و فرهنگی با  فرهنگ اسلامی  متضاد هستند. مردم با دیدن حرکت ها این افراد از موسوی زده می شدند. استفاده از بی حجابی و ترویج آن نیز از اشتباهات اصلاح طلبان بود. خرج های بسیار سنگین و گزاف و  فاش شدن علنی آن نیز از طرف احمدی نژاد  ضربه ی سنگینی به اصلاح طلبان وارد کرد. به علاوه فاش شدن اینکه چه کسانی از نظر مالی اصلاح طلبان و ستاد های موسوی را پشتیبانی می کند موجب ریزش رای شد.

رای خاموش!

 مسئله دیگر بیدار شدن رای های خاموش بود. بعضی ها فکر می کنند همه ی آرای خاموش باید به موسوی می رسید. این مسئله نکته ظریفی دارد که باید به آن توجه کرد. به نظر می رسد که بیشتر آرای  خاموش به موسوی رسیده است.اولا، بله می شود گفت ولی مثلا 70 درصد، 60 درصد نه همه. ثانیا مردمی که بشتر اوقات در انتخابات شرکت می کردند به احمدی نژاد رای داده اند! چرا چون شعار های اصلاح طلبان بوی خوشی نمی داد و نشانه های خطر دیده می شد. کسانی که همیشه رای می دادند احساس خطر کردند. در انتخابات سال 84 تغریبا نصف آرای هاشمی به احمدی نژاد رسید. چون افرادی که همیشه رای می دادند باهوش بودند و به خاطر برنامه ها و سخنان تازه ی نامزدها به آن ها رای می دادند. بشیتر شعار جنبش سبز بوی تخریب دولت می داد و از نظر ارئه ی برنامه اقتصادی و عمرانی کشور ضعیف بود و بیشتر به مسائل دیگر می پرداخت. در نتیجه این افراد به احمدی نژاد رای دادند.

تقلب(توهم)

بحثی که کلید اصلی آشوب های اخیر انتخابات شد بحث تقلب بود. هر کسی این بحث را مطرح کرد گناهی بسیار بزرگ انجام داد چون باعث تفرقه بین مسلمین و شعیان شد. 6 ماه قبل از انتخابات از طرف رسانه های غربی بحث تقلب مطرح بود که رهبر معظم انقلاب  نیز هشدار داده بودند که قول این حرف ها را نخورید.سوال اینجا است اگر اصلاح طلبان وستاد آقای موسوی و کروبی و شخص خودشان می دانستند که تقلبی در کار است. چرا در انتخابات شرکت کردند؟ کمیته ی صیانت از آرا به چه دلیلی تشکیل شد؟ یعنی این کمیته عرضه ی صیانت از آراء مردم را نداشت؟ از قرار معلوم این کار از پیش تعیین شده بود که باید مسئله ی تقلب مطرح شود. از قبل پیش بینی قوی برای پیروزی احمدی نژاد شده بود. مثل جان بولتن، جان بولتن صریحا پیش بینی کرده بود که احمدی نژاد برنده ی قطعی انتخابات است. دیگر سیاست مداران نیز این پیش بینی را کرده بودند. به علاوه استقبال هایی که از کاندید ها در سفر های انتخاباتی  می شد گواه این مسئله بود. معلوم بود که حداقل 10 میلیون رای از روستا ییان برای احمدی نژاد تضمین شده است. معلوم بود که طبقه ی پایین جامعه به احمدی نژاد رای خواهند داد. چشم امید ستاد موسوی فقط به تهران و بعضی شهر های دیگر بود. استقبالی در مصلای تهران از احمدی نژاد شد بی نظیر بود. این جا جای تعجب است که میر حسین در تهران بیشتر از احمدی نژآد رای آورده است. وقعا جای تعجب است. جای تعجب است که میر حسین 13 میلیون رای آورده است. در این اواخر نیز اعتراف بعضی از روئسا و بزرگان ستادها و اصلاح طلبان گواهاین مسئله است مثل ابطحی، عطریانفر و تاجیک و خود خاتمی!  نظریه پردازان حامی احمدی نژاد در رای بالای 20میلیون  تجمع کرده بودند ولی طرفداران موسوی از 24 میلیون شروع تا 67 میلیون ادامه داشت!(مراجعه به فیلم فتنه ی سبز) مثال: آقای سازگارا و نوری زاده  هر کدام رای ها متناقضی برای احمدی نژآد و موسوی بیان می کردند. نوری زاده: احمدی نژاد 10.5 میلیون، موسوی 23 میلیون. سازگارا: احمدی نژاد 7.5 میلیون، موسوی 26 میلیون. ستاد های موسوی و شخص هاشمی رفسنجانی از برنده نبودن موسوی مطلع بودند. از 5 روز قبل از انتخابات ستاد ها موسوی نظر سنجی کردند و به این واقعیت رسیدند که بازنده هستند. سیاست عوض شد. سیاست فرار به جلو اتخاذ گردید. یعنی ایجاد شایعه مانندی که حتما موسوی برنده این میدان است. آیا این سوال را از خود کرده ایم که چرا خاتمی کنار رفت؟ آیا او نمی دانست که برنده ی اصلی کیست؟ می دانست خوب هم می دانست. بزرگان اصلاحات همه می دانستند. که موسوی بازنده است. برای همین مهره ی کاملا سوخته و ساده لوح را مثل میر حسین را به جلو فرستادند. هدف آن ها بدست گیری قدرت است. در هشت سال ریاست جمهوری خاتمی فهمیدند که نمی توانند در این نظام و در این نوع حکومت به قدرت کامل برسند. برای همین از اول دنبال پرژه ی دوم بودند یعنی ایحاد اغتشاش از راه ایجاد توهمی به نام تقلب و در آخر تغییر نظام. با آن همه ناظر چطور می شود تقلب کرد؟ با ایجاد کمیته ای در داخل وزارت کشور که همه ی حزب ها در آن بطور کاملا صریح بر انتخابات نظارات دارند چگونه می توان تقلب کرد؟ خوب تقلب شده، سندی ارئه دهند. چرا مقدار سندی که ارئه دادند با فرض قبولی تمام اسناد می توان فقط 1 درصد تقلب در انتخابات را ثابت کرد. در حالی اظهار تقلب بسیار گسترده و 11 میلیونی را داشتند. چرا 11 میلیون تقلب را مطرح می کنند؟ شورای نگهبان چه کار باید می کرد که نکرد؟ 8 روز مهلت برای ارئه مدارک کافی نبود؟ چه را اصلا به شورای نگهبان مراجعه نمی شد؟ مگر ادعای برگرداندن قانون به جامعه و اجرای بدون کم و کاستی قانون به میدان نیامدند؟ مگر شورای نگهبان مرجع رسیدگی به شکایات نشد؟ سعه ی صدری که شورای نگهبان در برابر مدعیان تقلب نشان داد بی نظیر بود. امام با لحن سنگینی می فرماید:« غلط می کنی قانون را قبول نداری ، قانون تورا قبول ندارد. نمی توان گفت شورای نگهبان را قبول ندارم.  چون میزان اکثریت است. حتی اگر قانون بر خلاف میل شما باشد، باید بپذیرید.»امام این، آن ها آن، عملکردشان هم این. می گویند: ما شورای نگهبان را قبول نداریم!!! جوان مردم این تناقض بسیار بزرگ را چگونه حل کند؟ به نظر می رسد شکست اصلاحات در چهار میدان انتخاباتی یعنی ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی حسادتی را بوجود آورد. حسادت اصلاح طلبان به اصول گرایان و احمدی نژاد و حسادت بزرگان اصلاحات و مخالفان شخص احمدی نژاد به او باعث ایجاد این مسائل شد. وقتی اصلاحطلبان فهمیدند که رای ندارند از روی حسادت و به خاطر بعضی مسائل دیگر دو پرژه را اتخاذ کردند 1- هر طور که شود، به هر نحوی باید پیروز انتخابات شوند.2- اگر نتوانستند پیروز شوند کودتای مخملی کرده و دولت را بدست گیرند و در سطح بالاتر نظام را تضعیف یا از بین ببرند که نتوانستند. مطرح کردن تقلب یک نقشه بود. اسنادی که مبنی بر تقلب اعلام می کردند با هم فرق داشت. در سایت ها و رسانه ها ی گفتار ی و نوشتاری اسنادیشان یک کتاب صد صفحه ای می شد ولی در مقابل شورای نگهبان عاجز از ارئه ی اسناد بودند. جالب اینجا است که  در 5 روز مهلت اضافی به شورای نگهبان مراجعه هم نشدف حال هنوز بماند که اسنادی ارئه شود. اسنادی که سر صدای  بیشتر بود برای نمونه این بود که چرا در بعضی از شعبه ها درصد رای دهندگان از واجدین شرایط  بیشتر بود؟ مثلا انزلی 140 درصد. جواب : اولا روز انتخابات کی بود؟ 22 خرداد، روز جمعه. از اولین روز های آغازین تعطیلات تابستانی و در ضمن جمعه بود. یعنی زمانی که حداکثر مسافر به شمال ایران سفر می کنند. ثانیا این مگر سندی برای تقلب کسترده در انتخابات است. باید بیایند و شعبه هایی که در آن تقلب شده معرفی کنند. دیگر اسنادی که از رسانه گفته می شد بشتر آن ها جوک بود. مثلا چرا عکس احمدی نژآد در شعبه فلان بود یا موسوی داماد لرستان و فرزند آذربایجان است. کار به آنجا رسید که شورای نگهبان اصرار می کرد که بیایید اسنادتان را ارئه دهید و جامعه را ملتهب نکنید.اگر کمک رسانه های خارجی نبود نمی توانستند حتی پا شوند یا آبروی از دست رفته خود را باز گردانند. جالب این است که وقتی به شبهات انتخاباتی از از طرفه ستاد انتخابات جواب های منطقی ارئه شد. و جواب های بیشتر مسائل بصورت صریح مطرح گشت باز رسانه های  غربی و سایت های مخالف همان مسائل تکراری را مطرح کردند! این چه منطقی است؟

تظاهرات و مسایل حاشیه ای آن

١-قانونی!:مسئله ای که در جامعه مطرح شد و باعث ایجاد شبهه در مردم و بعضی از خواص شد اجازه ندادن وزارت کشور برای تظاهرات مخالفین بود. این قضیه از آنجا شروع شد که جنبش سبز این تظاهرات را قانونی می دانست و وزارت کشور قانونی نمی دانست. جنبش سبز بر روی این مسئله بسیار مانور داد ولی رسانه های داخلی برای برطرف کردن این شبهه کم لطفی کردند که این اشتباه بود. جنبش سبز دلیل خود را قانونی کرده بود! به طوری که در رسانه های خود وقتی اقدام به تحلیل یا انتقاد از این مسئله می کردند با لحنی زیرکانه می گفتند: « بر اساس اصل 27 قانون اساسی دولت باید اجازه ی راهپیمایی برای مخالفین و جنبش سبز می داد که نداد. اصل 27 قانون اساسی این مسئله را بیان می کند که هر گروهی بخواهد می تواند اعتراض کند و تظاهرات اعتراض آمیز انجام دهد. جنبش سبز در حرکتی فهیمانه در صدد اجرای این قانون اقدام به راهپیمایی کردند.» حال بیایید اصل 27 قانون اساسی را بهتر ببینیم. پیش از آن باید گفت که هر عاقلی می داند که یک اصل از قانون اساسی هر کشوری چندین ماده و تفسیر دارد. در این مطلب فقط به مسئله اعتراض پرداخته است یعنی کلیت مطلب را می گوید نه اصل آن را. خوب این اصل در اصل چه گفته. هر گروهی اگر مسئولیت تظاهرات را بر عهده بگیرد و تعهد دهد که از سلاح استفاده نخواهد شد و بر ضد نظام اسلامی نباشد می تواند تظهرات کند. در ضمن باید مجوز از وزارت کشور دریافت کند. می بینیم که هیچ کدام یک از آن ها رعایت نشد پس چه قانونی بودنی؟ وقتی وزارت کشور به ستاد موسوی بیان می کند که آیا مسئولیت تظاهرات را بر عهده می گیری؟ می گوید نه! چه مجوزی؟ تظاهرات روز اولشان قانونی بود بقیه تظهرات ها چه می شود؟ وقتی در این 8 ماه تغریبا 10در صد اموال عمومی خسارت می بیند، چرا باید وزارت کشور به جنبش سبز مجوز می داد؟

٢-شهدا ی سبز: از این افراد باید پرسید آیا می دانید شهید یعنی چه؟ از نظر لغوی یعنی چه؟ شهید یعنی کسی که در راه خدا(فی السبیل الله) شهید شود. کدام یک از شهدای آن ها در راه خدا شهید شدند؟ کدام یک غسل شهادت کرده بودند؟ آیا شهدایشان برای حفظ اسلام شهید شدند؟ این که امکان ندارد! آمده اند برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، یعنی کاملا بر عکس. هر کس کشته شد یا به مرگ جاهلیت مرد یا به هلاکت رسید. باید این را در نظر گرفت که هر کسی که لیاقت شهید شدن دارد شهید می شود نه هر کس. آیا فردی مثل ندا آقا سلطانی که با دوست دخترش در سواحل خوش می گذراند لیاقت شهید شدن را دارد؟ آیا کسی که که بدون حجاب در خارج رفت و آمد می کند شهید در راه اسلام می شود؟! آیا هدف شهدایی مثل ابا عبد الله و جنگ تحمیلی با این شهدای ساختگی هم خانی دارد؟ آیا کسی که در از طرف انگلیس اجیر شده می تواند شهید در راه خدا باشد؟ چرا بر روی شهیدی بی حجاب اینقدر مانور داده می شود در حالی که شهیده حجاب مثل مرو شروینی خبر قتلش 10 روز بعد منتشر می شود؟ این چه قانونی است؟ بالاخره باید به این مسائل جواب داده شود.  72 شهید ساختگی مطرح شد که در واقعیت 17 نفر کشته شده بودند. حداقل  شش نفر آن ها توسط رسانه ها داخلی  فاش شد که دروغ محض است. نمی شود نام 72 نفر را نوشت و گفت این ها کشته شدگان در تظاهرات هستند. باید هویت دقیق آن ها را بیان کنیم. آیا پلیس راهنمای رانندگی از شما فقط نامتان را می پرسد یا کارت شناسایی در خواست می کند. می گویند صدای رگبار در تظاهرات ها بگوش می رسید. آیا با یک فیلم مشکوک می شود این مسئله را ثابت کرد. چه بسیار فیلم های واقعی از کشتن مسلمانان مظلوم و شیعیان توسط آمریکا و اسرائیل و وهابیون و ... موجود هست. آنوقت با این قانون باید صدای فلک را کر می کردند. اگر آن ها ادعای کشته شدن هزاران نفر را می کنند تعداد آن ها را اعلام می کردند. هویتشان را فاش کنند. اعلامیه ی آن ها را بیاورند. حداقل باید 10عکس از شلیک مستقیم پلیس به این گروه دیده می شد که چیزی تا به حال مشاهده نشده است. هر عکس یا سندی که از طرف جنبش سبز در باره ی این مسئله مطرح شده مشکوک بوده. شاخص ترین آن ندا آقا سلطانی بود که به آن مفتزهی فاش شد که دروغ بود. از فاش شدن کذب بودن بعضی از اسناد جنبش سبز باید فهمید این جنبش نمی خواهد راست بگوید. معلوم است که وقتی یکی از روئسای جنبش سبز می گوید :«جنبش سبز خون می خواهد.» این خون در راه پیروزی آن ها ریخته نمی شود. خودشان باید خون بریزند.

٣- حمله ی پلیس به مردم!: می شود از آن هایی که این مسئله را بسیار بزرگ کردند پرسید آیا وظیفه ی پلیس در مقابل تظاهرات کنندگانی که بدون مجوز وزارت کشور به خیابان ها ریخته اند یعنی تظاهرات آن ها غیر قانونی است، چیست؟ می شود از آقای اباما و نتانیاهو و آقای المرت پرسید آیا گروهی از مردم کشور شما غیر قانونی به خیابان ها بریزند و تظاهرات مسالت آمیز و آرام انجام دهند پلیس کشور شما چکار می کند؟ هنوز بگذریم از اغتشاش کردن. می شود از آقای اوباما درباره ی قیام سیاه پوستان در آمریکا بپرسم؟ می توانند بگویند که پلیس با سیاه پوستانی که می گفتند ما را آدم حساب کنید چه کار کردند؟ در این قیام تمام یگان ها پلیس و ارتش به سرکوب سیاه پوستان پرداختند. از شلیک مستقیم بگیر تا موشک باران مردم. می شود از این نتانیاهوی کثیف بپرسم چرا فلسطینی هایی که تظاهرات می کنند و می گویند زمین های زراعی ما را پس بدید آشوب گر خطاب می شوند و جوابشان بستن آب آشامیدنی آن ها می شود؟ این چه نوع حقوق بشری است؟ پلیس ایران چه باید می کرد با افراد جاهلی که اتوبوس و بانک و مسجد و قرآن آتش می زدند؟ پلیس با افرادی که چادر زن با حجاب را پایین می کشند، بسیجی را لخت می کنند، حسینه ی را آتش می زنند، خانه ی مردم را آتش می زنند، امنیت جامعه را از بین می برند، به اسلام و اباعبدالله توهین می کنند، چه بکند؟ پلیس باید شدید تر از این بسیار شدید تر از این با اغتشاش گران برخورد می کرد و این نشانه ی کم کاری پلیس است. رفتار های پلیس های کشور های غربی بسیار شدیدتر از پلیس ایران در این اغتشاشات هست. نظام رأفت بسیاری نشان داد که در این هدفی بسیار بزرگ در پیش دارد و آن رسوایی است. نمی شود تهمت وحشیانه بودند حرکات پلیس را زد.

۴-اکثریت(ما بیشماریم): معیار بیشمار بودن چیست؟ یا علمی تر،معیار اکثریت بودن چیست؟ جمله امام(ره) کافی است:« میزان رای ملت است.». رای 40 میلیون ملت ایران از 46 میلیون جمهوری اسلامی است. هنوز این نیز دقیق نیست. آیا رفراندومی شده است؟ یکی از خواسته های جنبش سبز برگزاری رفراندوم است. تفکری دیگر ادعا می کند شاید مردم دیگر جمهوری اسلامی را نمی خواهند یعنی اگر رفراندومی برگزار شود اکثریت مردم به جمهوری اسلامی رای نخواهد داد و در یک کلام همان شعار ما بیشماریم. در جمله «شاید» است هر وقت «شاید» حذف شود باید ادعای بی شماری کرد. این حرف مثل این است که ادعا کنیم امکان دارد بعد از 2.5 ثانیه زلزله شود پس بیایید به زیر میز برویم! در کشور ایران یک بار رفراندوم انجام شده است و مردم بیش 98 درصد به جمهوری اسلامی رای دادند. سخت امکان دارد که حکومتی با این رای بسیار در 30سال به این حد ریزش داشته باشد. لا ممکن است. به علاوه، راهپیمایی که دو طرف انجام می دهند کاملا قابل فهم است که چه گروهی اکثریت هستند. جنبش سبز ادعا می کند به این خاطر کم دیده می شویم که پلیس و باتوم ها موجود اند! این حرف غیر منطقی است. چون در این کشور 30 سال پیش مخالفان حکومت قیام کردند و آن را زمین زدند در حالی که حکومت با تانک هایش از روی همین مردم می گذشت. همین مردم 40هزار نفر شهید دادند ولی مردم کارشان را کردند. حال شما از باتوم می ترسید؟ اگر دل و جراتش را دارند باید قیام کنند هر چند هدفشان کاملا غلط باشد و اگر نه باشد ساکت باشند و به حقوق اکثریت احترام بگذارند.وقتی که در 22 بهمن بیش از 50میلیون طرفدار نظام به خیابان ها می ریزند و اعلام حمایت تمام و کمال از نظام اسلامی می کنند. درحالی که طرفداران جنبش سبز در این کشور پهناور یک تجمع هم نمی توانند معلوم می شود چه کسی بیشمار است. اگر بیشمار بودند باید روز بعد انتخابات کار نظام را تمام می کردند نه اینکه 8 ماه نتوانستند حتی بحران مهمی ایجاد کنند و فقط ریزش داشتند و بس.

شبکه ها بیگانه: بیگانه چه افراد یا تشکل هایی را گویند؟ بیگانه یعنی کسی که به فرهنگ ما تعلق ندارد. بیگانه با رفتار و کردار ماست. بیگانه با تفکر ماست. بیگانه با تقدّسات ماست. بیگانه با شریعت ماست. بیگانه با دین ماست. بیگانه با حرکت ماست. بیگانه با هدف ماست. بیگانه با ایمان ماست. بیگانه با حقیقت ماست. بیگانه تئوری ماست.اگر فردی یا تشکلی یا گروهی یا حتی کشوری با این شاخص ها بیگانه و آشنا نباشد، بیگانه به حساب می آید. با این تعریف فرهنگ غرب بیگانه با ماست. آمریکا و اسرائیل بیگانه با ماست. بیگانه فقط در نا آشنایی با آن تعریف است. ولی اگر کسانی با این تفکر مخالف باشند، دشمن به حساب می آیند. ولی امروزه همه ی بیگانگان دشمن ما شده اند. پس این لغت یعنی بیگانه مساوی دشمن است. با این حساب اسرائیل و آمریکا و انگلیس و ... دشمن و بیگانه هستند. چون از زمان ظهور یهودا(پسر یعقوب) دشمنی خود را علیه حق نشان دادند و بعد با آمدن موسی و تحریف کتاب او و نادیده گرفتن احمد و در صدد در آمدن برای نابودی این نام ومذهب به آن حمله کردند. بعد وقفه ای در قرون وسطا پیش آمد. ولی باز بعد از قرون وسطا به خود آمدند و همکنون در تلاش برای نابودی اسلام و هر دینی هستند حتی دین خودشان. حال هر گروهی از درون این کشور ظهور کند و به تبلیغ تفکر آن ها و نفی تفکر اسلام و یا تضعیف آن به هر نحوی اقدام کنند. بزرگترین کاری که انجام دادند ایجاد رسانه ها علیه اسلام است. به هر رنگ و تعداد. از یک سو آن هایی که اسلام را نمی شناسند را تغذیه وشستشوی مغزی می کنند از سوی دیگر مسلمانان را مورد حمله قرار می دهند. از یک طرف بیننده ای را از اسلام زده می کنند و از سوی دیگر به مسلمان القا می کنند که راه را کج می روی را درست مسلمانی این راه است. تا حال بسیار موفق بودند. کشور های مسلمان را تحت سیطره دارند. و از آن ها به یک اشاره و از این ها به سر دویدن. و یا حداقل به مقدار زیادی دولت های اسلامی را تحت استعمار دور خود قرار دادند. امروزه به همت انقلاب اسلامی چند کشوری بیدار شده اند. این شبکه ها فتنه ی اخیر را یک بهانه ی خوب برای اجرای اهداف شومشان مناسب دیدند و به هر نحوی برای مقابله کردن با این نهضت اسلامی کار کردند. شبکه ها بی بی سی و صدای آمریکا و سایت ها ی جرس و بالاترین از گردن کلفت های آن ها بودند. صد ها میلیون تومان خرج کردند. ولی از نظر رسانه ای شبکه بی بی سی از همه ی این ها سر بود. بطوری که اگر این شبکه نبود کار جنبش سبز خیلی وقت ها بود که8 تمام شده بود.این شبکه تغریبا 1 سال قبل از انتخابات شروع به کار کرد با رویکردی واقعا پیچیده و خطر ناک. تاکتیکش را این گونه کرد که در اوایل کار راستگویی خود را نشاند دهد. سپس وارد صحنه ی انتخابات شود. خود را بی طرف جلوه داد. ولی بوی حمایت از جنبش سبز را می داد. در روز های قبل از انتخابات این مسئله کاملا مشحون شد. علنا به کمک جنبش سبز رفته بود و گاهی به طرف دیگر سو بر می داشت. این شبکه به شایعات خیلی علاقه داشت. تحلیل های این شبکه کاملا بی اساس بود ولی تاکتیک خاصی در تحلیل های خود به کار می بردند که بیننده را به خود جذب می کرد. نقش این شبکه چنان قوی بود که اگر نمی بود موسوی نمی توانست 13 میلیون رای بیاورد. در جریان انتخابات این شبکه یکی از ارکان مهم کودتای مخملی بود. عنصر هدایت کننده. این شبکه بعد از انتخابات به القای توهمی به نام تقلب پراخت. درست که منطقی خود را نشان می داد ولی سندی برای اثبات تقلب ارائه نداد و بیشتر به  نظرات بینندگان می پرداخت. می گفت فلانی نظر شما در باره ی انتخابات چیست؟ می گفت تقلب، این شبکه هم به آن دامن می زد. پخش لحظه به لحظه ی تظاهرات طرفداران جنبش سبز از دیگر کار های این شبکه بود. اشتباهات تاکتیکی این شبکه باعث ریزش بینندگان او شد. مثلا در روز17 آذر عکس امام که پاره شد و تصویری نامعلوم از سوزاندن عکس امام نشان داده شد. این شبکه نیز با آب و تاب و خوشحالی مفرد به این مسئله دامن زد. فردای آن روز که واکنش شدیدی از سوی مردم ملاحظه شد و موسوی و کروبی برای برگشت آبروی از دست رفته یشان این مسئله را محکوم کرد که کاملا سیاسی بود، این شبکه به طرفداری از جنبش سبز پرداخت و با دلایل نقلی ضعیفی سعی در اثبات اینکه عکس امام را طرفدارن جنبش سبز پاره نکرده بلکه حزب اللهی لین کار را کرده و به سر این افراد انداخته اند. دروغ بودن این مسئله کاملا معلوم است.چون جنبش سبز که به آرمان های اصلی امام به راحتی توهین می کند چه برسد به عکس امام. توهین به آرمان های امام یعنی توهین به امام. درضمن در فیلم هایی که خودشان به اینترنت دادند دیده می شود که بنر های امام را پاره می کنند به عکس امام سنگ پرتاب می کنند این افراد به امام حسین توهین می کند چه برسد امام. امام گفت آن روزی که دشمن از ما تعریف کرد باید عزا بگیریم، بی بی سی دشمن ماست. این حمایت سنگین از طرف این شبکه و شبکه های دیگر معاند جمهوری اسلامی از جنبش سبز نشان می دهد که راه را کج می روند.

یکی دیگر از اشتباهات بی بی سی این بود که به مخالفان جنبش سبز و طرفداران جمهوری اسلامی بها نداد. این شبکه با قانون اساسی که دارد یعنی با بی طرف جلوه دادن خود می خواهد راه را ادامه دهد ولی یک اصل وجود دارد آن هم این است که باید از دشمنش بد بگوید. با هر ساز و کاری که باشد باید بد بگوید. این اصل را می توان به هر سبک و شیوه ای در شبکه خود اجرا کرد. بی بی سی شیوه و تاکتیک خوبی را انتخاب کرده که تا حال بهترین راه است. این تاکتیک را باید کن کافت کنیم. این تاکتیک باید به این شیوه انجام شود:1- اول از همه بیننده برای خود جذب می کنند2- تماشاگرانی می سازند که بیننده ی همیشه گی این برنامه است. یعنی اگر این شبکه اشتباهی کرد حتی اشتباه بسیار فاحش به حساب این که انسان جایز الخطا است بگذارد و و به هر نحوی این شبکه را راستگوترین و شفاف ترین شبکه بنامد.3- بیننده گان خود را با توجه به اصل بی طرفی در یک راه می گانجانند.4- در خبر ها و تحلیل های خود به هدف اصلی خود اشاره نمی کنند و فقط به اصل خبر رسانی خود تکیه می کنند. یعنی نمی گویند ما دشمن خونی جمهوری اسلامی ایران هستیم، می گویند مردم ایران این خواسته را دارند.5- بیشتر به نظرات مردم می پردازند، می گذارند اول مردم مورد نظر آن ها تحلیل کنند بعد خودشان سخن مورد نظرشان را بگویند.6- فقط به اخبار هایی می پردازند که به نفع آن ها و به ضرر نظام باشد. معلوم است بننده در بعد از شنیدن این خبر راست بودن آن را از جایی دیگر مطلع می شود پس می گوید بی بی سی شبکه ی خوبی است در حالی که نمی داند بی بی سی خبر هایی را نمی گوید. و اگر هم بگوید زود از آن می گذرد.مثلا می گوید امروز 5نفر از متهمین اغتشاشات بعد از انتخابات اعدام شدند. حکومت ایران به قلع و قمع مخالفانش می پردازد. نمی گوید اتهام آن ها چه بوده نمی گوید چرا اعدام شدهاند نمی گوید در اسلام چه کسی را اعدام می کنند نمی گوید این اعدام شدگان چه جنایت هایی کردند که اعدام شدند نمی گوید که اکثریت مردم ایران اعدام این ها را می خواهد.7- بعضی اوقات به طرفداران حکومت نیز می پردازد. می گوید فلانی پشت خط است بفرمایید وقتی فهمید که، کسی که پشت خط است طرفدار نظام است می گوید ممنونیم از نظرتان خیلی خوشحال شدیم ولی به علت تنگی وقت خداحافظ تا دیداری دیگر. خوب این تاکتیک خود نیز مشکل دارد بی بی سی مخاطب را یک احمق به حساب آورده یا یک فرد گرفتار هوای نفس. هر دو گروه مجودند ولی اقلیتند. خود این بی بی سی چندین حکومت را در جهان عوض کرده چون واقعا ملت آن ها از نظر هوش سیاسی ضعیف اند دستور العملی ندارند تا به آن عمل کنند. امام(ره) به مردم ایران دستور عمل داد و این دستور العمل جاوید است. درضمن ایران کشوری است که بیشتر مردم آن آگاهند، درس خوانده اند، وقایع انقلاب را دیده اند، دیده اند که همین بی بی سی کلید کودتای 28 مرداد را زد. بالاتر از همه در حکومت اسلامی ایران ولایت فقیهی وجود دارد که بالاترین هوش سیاسی را دارد. با یک کلمه اندیشه مردم را تغییر نمی کند . اوباما سه بار مقام معظم رهبری نامه نوشته و از پی بردند قدرت کلیدی نظام یعنی ولایت فقیه اذهان کرده است. در این نامه ها نیز ایران را به مذاکره دعوت کرد. آیت الله خامنه ای هوشمندانه با دیدن آینده در فروردین 88 فرمودند این مذاکره ها مثل دستکشی است که معلوم نیست پشت سر آن چیست. باید این ها برطرف شود که برطرف شد و چهره ی کریه اوباما و آمریکا دیده شد. یکی از اشتباهات دیگر بی بی سی این بود که با آیت الله خامنه(دامت برکاته) درافتاد. تاریخ نشان داده هرکس با ولیه فقیه و یا امام معصوم در افتد بر افتد. این یکی از بزرگترین اشتباهات این شبکه بود. این جریانات را همگی مقام معظم رهبری هدایت کردند. سیاست مداران غربی و سیاست مدارن سازمان آزادی در خارج، خود اذعان می کنند که در ایران کودتای مخملی باید اتفاق می افتاد ولی نشد بعد خود نیز اظهار می کنند که نقش ولایت فقیه تمام نقشه ها ی ما را نقش بر آب کرد. همانطور که در اول گفتیم نباید نقش مذهبیون را نادیده می گرفتند.  حال آخرین حرف، چرا باید بی بی سی راست بگوید؟ چرا شبکه ای به این بزرگی به زبان فارسی افتتاح شد؟(فارسی یکی از زبان هایی است که ملت های کمی با این زبان سخن می گویند). به چه هدفی افتتاح شد؟ چرا روسا و کارکنان آن ها صهیونیست و بهائی اند؟ دوستداران این شبکه به ما جوا بگویند تا ما بدانیم!

صدای آمریکا فقط بر طبل مخالف می زند. این شبکه حتی در بین مخالفین نظام نیز برد ندارد. بس نیاز به بحث ندارد!

 

ادمه دارد...

A.A
پنج شنبه 29/11/1388 - 15:13 - 0 تشکر 183518

خوب بود از اول تا آخرشو خوندم

چه خوشبخت است كسي كه با افتخار بگويد من يك تورك هستم

ne mutlu turkum diyene

پنج شنبه 29/11/1388 - 15:20 - 0 تشکر 183527

درود بر روح بلند جوانان مظلوم این سرزمین

سياوش بيدکاني

راوي بيداد و داد موسيقي و مردمان ايران زمين

خنياگر مرغ سحر ، باربد زمان

جناب استاد محمدرضا شجريان

جمعه 30/11/1388 - 18:58 - 0 تشکر 183961

خوب بود.

شکر لله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمینی درس عشق آموختیم
در تنور جنگ و جبهه سوختیم
بیعتـی کـردیم بـا سیـد علی
راه حـق در قول و فعلش منـجلی

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.