باشكوه
# شاید این یك لغت كاملی برای توصیف سریال { در چشم باد } باشه
سریالی كه واقعا یك سر و گردن از سریالهای دیگر بالاتر است
سریالی كه پر است از همه چیز : عشق ، میهن پرستی ، گرسنگی ، تحقیر ملت ، صحنه های نفس گیر جنگی و یا حتی سینما - مثل صحنه ای كه مردم در حال تماشای فیلمی از چارلی چاپلین هستند -
من به اینكه نورپردازی اون چطور بوده یا مثلا نماهای اون چطور گرفته شده كاری ندارم اما این رو میدونم كه همه ی عوامل دست به دست هم داده اند تا ما شاهد محصولی باشیم كه برایمان ملموس و قابل باور و اصطلاحا * زنده * است و آن را حس میكنیم
# همه ی قسمتها برای من جذاب است و هر بار كه این سریال رو نمیبینم افسوس میخورم . ناگفته نماند بعضی از صحنه ها برایم جذاب تر است !
صحنه هایی كه در اون ضریب میهن پرستی میزنه بالا رو به شدت دوست دارم
- یك جا هست كه وقتی تمام اعضای ارتش پوشالی رضاشاه جمع شده اند ناخدا بایندر برخلاف همه كه در حال خوش گذرانی هستند در پشت همه ایستاده است و این جمله را میگوید : سرباز از روی اسمش مشخصه هروقت لازم باشه سرمیبازه
این ناخدا بایندر همون كسی است كه در هجوم بی رحمانه و وحشیانه متفقین ( قوای انگلیسی ) به كشور و درحالیكه ارتش پوشالی عقب نشینی كرده در مقابل اونها ایستادگی میكند و سرانجام به شهادت میرسد
صحنه ی نبرد سربازان نیروی دریایی با نیروهای انگلیسی بسیار زیبا و حماسی است و ارزش چندین بار دیدن را دارد و از نظر مسائل فنی هم عالی است
- یكی دیگر از صحنه های بسیار جالب كه بسار زیبا ساخته شده صحنه ی تمرد و سرپیچی از دستور فرماندهان در پادگان قلعه مرغی است دستوری مبنی بر این كه ارتش ایران باید سلاح های خودش را زمین بگذارد و با متفقین وارد جنگ نشود اما خلبانان از این دستور سرپیچی میكنند و درگیری بین خلبانان و فرماندهان رخ میدهد و به صورت اسلوموشن ( حركت آهسته ) است و به اون زیبایی بیشتری میدهد. نقش اول یعنی بیژن ایرانی ( پارسا پیروز فر ) كه خلبان هم هست با خشم این شعر را میگوید : یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ, یا او سر ما به دار سازد آونگ
و بعد عازم جنگ هوایی با انگلیسیها میشوند كه این صحنه ها از نظر بصری فوق العاده زیباست البته گاهی مواقع مانور های سخت هوایی به صورت انیمیشنی است و كمی به كیفیت كار لطمه میزند ولی در كل صحنه های نفسگیری است و ارزش چند بار دیدن را دارند
# استفاده از سمبل های گوناگون در این سریال بسیار جالب است به طوری كه آدم احساس میكند در حال تماشای یك فیلم خارجی است !. مثل قسمتی كه بیژن به دعوت ایران نخجوان به تماشای یك فیلم مستند از آلمان نازی میرود و پرچم های قرمز رنگ آلمان هیتلری با صلیب شكسته ی درون آن از دیوارها آویخته شده است. در این صحنه باز هم به سینما پرداخته شده و به درد كسانی میخورد كه اهل فیلم مستند هستند فیلمی كه پخش میشود درباره ی هیتلر است چون نازی ها سرمایه گذاری زیادی بر روی تبلیغات داشتند
مثل فیلم مستندی كه از حضور هیتلر در یكی از المپیك ها ساختند
# اوایل كه این فیلم پخش میشد به خاطر پررنگ نشان دادن بعضی مسائل قومی كمی ناراحت كننده بود اما این مسئله رو میشه به خاطر روایت بسیار عالی و هنرمندانه و یا حتی عاشقانه ! سریال نادیده گرفت.روایت فیلم بسیار زیبا و حساب شده است و همه چیز را دقیق و كامل شرح میدهد . این سریال 3 دوره ی تاریخی ( قیام میرزا كوچك خان - حمله ی متفقین - آزادی خرمشهر) را پوشش میدهد و پیوستگی اجزای آن باید طوری باشد كه مخاطب احساس سردرگمی نكند و این سریال توانسته داستان زیبایش را با آرامش شرح دهد
بد نیست به نكته ای اشاره ای كنم
بعضی از منتقدها ! فرموده اند كه این سریال ریتم كندی دارد.من شخصا متوجه نمیشم منظوراز ریتم كند یعنی چه ؟. اصلا به فرض كه این سریال ریتم كندی داشته باشد مگه چه اشكالی دارد ریتم كندی داشته باشد ؟ خوب است كه مثل سریال رستگاران یك مشت دیالوگ سرعتی و شعاری تحویل مردم بدهند ؟ اگر جومونگ جونشون 10 میلیون سال طول بكشه و ده هزار قسمت ادامه داشته باشه و توی هر قسمت یك ساعت مردم رو علاف كنند ریتم اون كند نیست ولی حالا كه یك سریال بسیار خوب ایرانی ساخته شده ریتمش كند است . مرغ همسایه غاز است دیگه چه میشه كرد
توی سایت تبیان هم به نقل از یك منتقد ! نوشته اند كه ریتم این سریال كند است و یكی از كاربران پاسخ جالبی داده است : این که نقد نبود . یک اظهار نظر بود فقط . برای یک سریالی که سال ها برایش زحمت کشیده شده فقط یک جمله ی " ریتم کند است " نقد محسوب می شود ؟
برای دیدن این مطلب به این صفحه مراجعه كنید ==> اینجا
# یك نكته ی حاشیه ای هم اشاره میكنم
چند وقت پیش به خاطر حركات موزون ! اكبر عبدی در ایام عزاداری اعتراض كرده بودند
به نظر من این بدترین نوع توهم توطئه است
یعنی مثلا میخواین بگین اكبر عبدی میدونسته كه این مصادف با اون ایام میشه و به این خاطر این كار رو انجام داده ؟ من نمیخوام زیاد در این باره صحبت كنم ولی آیا واقعا ما مسلمان هستیم ؟ خودمون هزار گناه انجام میدیم و بعد برای دیگران تعیین تكلیف میكنیم .باز هم خاطره ای ! براتون بگم كه خالی از لطف نیست
از اونجایی كه من بچه مثبت هستم یك بار داشتم به یك آهنگ غمگین ! گوش میدادم كه یه بنده خدایی بهم گفت آهنگ رو قطع كن مگه نمیدونی شهادت یكی از امامان است ؟. جالب اینجا بود كه در خانه ی این شخص انواع و اقسام فیلمهای مبتذل یافت میشود و در دسترس بچه های كوچكش است حالا دارد برای من تعیین تكلیف میكند. خب دوستان منظور واضح بود ؟ مفهومه ؟
در پایان جای این افسوس باقی است كه ای كاش سریال یوسف پیامبر ( ع ) هم این كارگردان میساخت تا ما شاهد یك سریال سطحی و تجاری نباشیم انصافا مقایسه ی این دو سریال یك توهین جدی به سریال در چشم باد محسوب میشود. والسلام