تبیان، دستیار زندگی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

امروز بیست و  پنجم بهمن هزار و سیصد و هشتاد و هشت است و سه روز بعد از حماسه ی جاوید

ملت ایران در دفاع از انقلاب خویش و بنده شعری که سرودم را تقدیم این ملت سرافراز

میکنم

ایرانی یعنی یک جهان پُر سرفرازی                            ایرانی یعنی از گلیمش پا درازی

ایرانی یعنی مرغ طوفان، آب و آتش                  ایرانی یعنی نسل کوروش، نسل آرش

ایرانی یعنی مثل دریا بی کرانی                                 ایرانی یعنی همچو شاهان کیانی

ایرانی یعنی بوعلی ، حافظ ، حسابی                  ایرانی یعنی نقش رستم در کتابی

ایرانی یعنی حاصل فرهنگ ایثار                   ایرانی یعنی نقش گربه روی دیوار

ایرانی یعنی روی آتش خط کشیدن                   ایرانی یعنی روی دریا سد کشیدن

ایرانی یعنی مردمان شاهنامه                    ایرانی یعنی خط ابرویش کمانه

ایرانی یعنی جنگ یک تن با جهانی                  ایرانی یعنی سوی دشمن با کمانی

ایرانی یعنی از بلوچ و ترک و تازی          ایرانی یعنی ضد یانکی،روس و نازی

ایرانی یعنی خنجری از پشت خوردن          ایرانی یعنی از رفیقان مشت خوردن

ایرانی یعنی مردمانی آریایی          ایرانی یعنی نه تجدد نه تحجر نه ریایی

ایرانی یعنی مردمی والا مقام         ایرانی یعنی نفی حرص و شهرت و جاه و مقام

ایرانی یعنی ساکن این مرز و بوم          ایرانی یعنی دشمن شیطان شوم

ایرانی یعنی زندگی با یادها          ایرانی یعنی همچو شاهین بر فراز بادها

ایرانی یعنی عاشق دریای شور          از خلیج فارس تا ساحل های نور

ایرانی یعنی مردمانی سخت کوش        صبح وظهروعصروشب در جنب و جوش

ایرانی یعنی رشد کرده در نهان          ایرانی یعنی غصه و اندوه او قدر جهان

ایرانی یعنی مردمانی دین مدار          ایرانی یعنی در رکاب دینشان تا پای دار

ایرانی یعنی سرگذشت انبیاء         ایرانی یعنی جنگ خونین بین ما و اغنیاء

ایرانی یعنی واژه ای دشمن ستیز          یک خبر یا یک عیادت از مریض

ایرانی یعنی از دنائت پشت کردن         با شهامت دست خود را مشت کردن

ایرانی یعنی شعر های انقلاب          ایرانی یعنی یک غزل، یک مثنوی بی نقاب

ایرانی یعنی مثل شیران در کمین          شال سرخی بسته بر دور جبین

ایرانی یعنی رد پای روی مین          ایرانی یعنی رعشه ای انداختن بر دیوار چین

ایرانی یعنی مرغ مست و بی قفس      ایرانی یعنی دشمنانش خسته و تنگ از نفس

ایرانی یعنی یک بیایان شوره زار               یک شلمچه ، بی نهایت تا مزار

ایرانی یعنی شیوه ی دلدادگی                ایرانی یعنی یک تجمل، بی نهایت سادگی

ایرانی یعنی هر سکوتش صد سخن            ایرانی یعنی هر نگاهش خط شکن

ایرانی یعنی لرزه های انفجار             ایرانی یعنی مردن با افتخار

ایرانی یعنی شعله ی آتشفشان          ایرانی یعنی یک شهید بی نشان

ایرانی یعنی آفتابی پر فروغ                 ایرانی یعنی حرفهای خسته اما بی دروغ

ایرانی یعنی بر زمین جاری شدن                   ایرانی یعنی زخم او بر دشمنان کاری شدن

ایرانی یعنی مرهمی بر روی درد          ایرانی یعنی گرمی شب های سرد

ایرانی یعنی پر زدن با بازها          ایرانی یعنی در درونش مخزنی از رازها

ایرانی یعنی میوه های تازه رس       ایرانی یعنی چشمه ای در یک بیابان و جرس

ایرانی یعنی یک قدم تا انتها          ایرانی یعنی صد صحیح و یک خطا

با تشکر

حمید رضا قاسمعلی

زنده باد ایران و ایرانی!!!

ایرانی یعنی زخم او بر دشمنان کاری شدن پایدار باشید

سلام عالی بود دست شما درد نکنه امیدوارم خداوند شر دشمنان ایران و ایرانی را به خودشان برگرداند. سرفراز باشی میهن من......................

چرا هنوز یاد نگرفتیم بحث ها رو تو انجمن مربوط به خودش ثبت کنیم؟ پوووووووووووووف

با سلام

چون بنده منظورم عموم مردم ایران بودن

به همین خاطر تصمیم گرفتم تو انجمن عمومی ثبتش کنم

البته میدونم جاش اینجا نیست ولی هر چیزی استثنائاتی داره دیگه

منم از تبصره + بند پ استفاده کردم

خلاصه شرمنده

منظور از انجمن عمومی این نیست که عموم مردم بیان از این انجمن استفاده کنند و افراد خاصی در انجمن های دیگه فعالیت کنند. همه انجمن ها برای عموم مردم هستند.

بسم الله الرحمن الرحیم
نسخه ی شفاس امراض حمد و سپاس است شافی حقیقی فِزدَ اسمهُ که به قدرت کامله ی خود هر دردی را دوایی ست و به هر دوایی شفایی آفرید
آفریدگاری که دَمَوی مزاجان به حلاوت شوق وصالش در جوش و صَفراوی طبعان از مرارت رنج فراقش در خروش و بَلقَمیان از قیل و قال کُنه ذاتش در سکوت و سودازدگان در اشتیاق جمال با کمالش مبهوت
با عرض تسلیت و تعزیت خدمت کاربران شریف تبیانی و علی الخصوص عزیزانی که در قسمت انجمن های تخصصی فعالیت دارند
همانطوریکه مستحضر هستید مطلب بنده که در فوق مشاهده می فرمایید دقایقی پیش توسط جناب انور منشی انجمن به دلیل تخلف از قوانین مدون سایت فرهنگی تبیان ویرایش گردیده است
لذا عاجزانه و ملتمسانه از کاربران و همچنین مدیران سایت تقاضا و طلب پوزش و بخشش را دارا می باشم
البته تخلف صورت گرفته عالما و عامدا نبوده و به دلیل تناقض گویی ها و رفتار پارادوکسیکال  مدیران سایت بنده دچار تشتت افکار گردیده و مرتکب فعل خلاف قانون گردیدم
عزیزان استحضار دارید که  چندی پیش جنابان آقایان مسئولان به صورت پیام های مکرر و فراخوان عمومی از کاربران درخواست کرده بودند که آن ها هم در تهیه مطالب برای قسمت انجمن ها و ثبت مطالب روزانه مشارکت بیشتری داشته باشند و البته یکی از مواردی که به کراّت مورد تذکر قرار میگرفت ذکر منبع در ذیل مطالب بود
اینجانب نیز در ذیل مطلب فوق منبعی را که از آن مطلب را گرفته بودم ذکر کردم که وبلاگ منبع دچار هیچگونه ایرادی از لحاظ اخلاقی ، عرفی و شرعی نبود
وا تعجبا که مطلب بنده به همین خاطر ویرایش گردیده و منبع به دلیل فعل خلاف قانون حذف گردیده است
لذا بنده خوف آن را دارم که عدم وجود منبع در ذیل مطلب دال بر انتحال یا سرقت ادبی تلقی نگردد
در پایان از مدیر قسمت مربوطه که زحمت ویرایش نمودن مطلب خلاف قانون بنده را تقبل کردند تقاضا دارم در راستای اصل احترام به خواسته ی ارباب رجوع دلیل این عمل را در ادامه ی همین بحث بیان نموده
والسلام علیکم

به عونه تعالی

منت خدای را عزوجل كه محیط انجمن های تخصصی تبیان را با حضور كاربرانی كه با خلقیات دموی مزاجان و صفراوی طبعان و بلقمیان و سوداییان آشنایی دارند ؛ منور گردانید و قلب و روح همگی خوانندگان این وجیزه را با فرح و شادمانی آن هم در شب اول ماه ربیع كه شب خجسته ای است قرین گردانید .

تبریك و تهنیت خدمت تمامی كاربران شریف و همه چیز فهمی كه می دانند در انجمن های تخصصی ولایت تبیان قوانین و قواعدی برقرار است كه از فرط محكمی مو لای درز آن نمی رود حتی اگر آن مو به باریكی طنز و شاید هم هجو جناب 9615297 باشد .

نیازی به طلب بخشش نبود و نیست ( خدا ببخشه پسرم ) تنها از حضور منور جناب مستطاب 9615297 ملتمسیم كه یك بار دیگر قواعد و قوانین انجمن های تخصصی تبیان را كلمه به كلمه و واو به واو قرائت نماید . 

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=17257&threadID=46616

ما را چه به تناقض گویی ؟؟؟ گویی همه ارواح و كواكب و از ما بهتران و مهاجران و رفتگان از این دیار ( برای شادی دل همگی شان صلوات ) و ... دست به دست هم داده اند تا رسائل و مكتوبات این سایت وزین به بدترین نحو ممكن در اذهان جا بیفتد .

لذا برای درمان آنچه كه جناب مستطاب 9615297 آن را تشتت افكار خود خوانده اند و برای تنویر افكار عمومی در انجمن عمومی ( آخرش نفهمیدم شعر تو انجمن عمومی چیكار می كنه ) چند سطری خواهم نگاشت :

فراخوان عمومی دریافت مقاله و مطلب از كاربران كه در تارنمای تبیان به این نشانی درج شده است ؛‌مقابل چشم همگان می باشد :

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=115021

از چشمان تیزبین و افكار واقع بین كاربران شریف تبیان عاجزانه تقاضا دارم كه بگویند در كدام بند این فراخوان مكتوب شده كه كاربران در بخش ثبت مطالب ؛ مقاله بدهند ؟

واعجبا ...آن جدول بلند بالا و شكیل ؛ آن جدول بی نظیر و آن شاهكار بی بدیل به انجمن متناظر اشاره می كند یا ثبت مطالب ؟

یحتمل دور نیست كه اینجانب نیز از دست این جناب مستطاب 9615297 كم كم دچار پارادوكسی شوم كه به آن اشاره شده است ...

سروران گرامی من ؛‌ كاربران عظیم الشان تبیان مگر نه این است كه در مرقومه شریفه دریافت مطلب درج شده است كه مطالب در انجمن مرتبط باید ثبت شود ؟

مگر نه اینكه جای شعر در انجمن ادبیات است ؟

مگر نه اینكه در همان مرقومه شریفه به جد درج شده است كه مطالب در قالبی كه در انتهای مرقومه كشیده شده است قرار داده شود ؟

مگر نه اینكه در همان وجیزه ناچیز به جد آمده است كه در كدام تاپیك مقالات مرسوله توسط كاربران درج شود ؟

مگر نه اینكه در همان مرقومه شریفه به جد تصریح شده است كه تفاوت تلفیقی و تجمیعی و تولیدی چیست ؟ 

افسوس و صد افسوس ... به قول جناب ناصرالدین شاه كه این روزها به لطف برادر ورزی ایشان را بسیار زیارت می نماییم :‌ "همه چیزمان به همه چیزمان می برازد " 

و اما در تبیین "منبع" ( ایضا سورس و ... نیز نامیده می شود ) كاملا واضح است كه اگر مطلبی به قلم مبارك خود كاربر نوشته شده باشد ؛ منبع نام نویسنده است و اگر مطلب با دستان و چشمان جستجوگر كاربر تهیه شده باشد ؛ نام سایت و كتاب و صاحب قلمی دیگر است . 

حال خوف جناب مستطاب 9615297 اندكی شبیه به توهم نیست ؟

مگر نه اینكه منبع نوشته آن كاربر بالا نشین ( منظور استان محل سكونت ایشان است ) و آن جانشین محترم انجمن كتاب و كتابخوانی ؛ وبلاگ شخصی خودشان نبوده است ؟

 آن هم وبلاگی كه در اواخر بهمن ماه افتتاح شده و تنها شامل چهار الی پنج لاگ از نوع وبی آن می باشد .

اگر این شعر زاییده ذهن زیبای آن جناب است كه نام حمید رضا قاسمعلی تا ابد الدهر كفایت می كند ولی اگر متعلق به دیگری است و از كتابی نوشته شده است منبع تنها نام نویسنده دیگر است . 

و اما در پایان عاجزانه ملتمسم از جناب مستطاب 9615297 كه اساسنامه انجمن های تبیان را علی الخصوص علی الخصوص به قول مك لارن عزیز نخسوزن نخسوزن این قسمت را (عدم استفاده از محیط عمومی انجمن ها برای تبلیغات شخصی) و مرقومه ارسال مقاله از كاربران و ایضا تذكرات این حقیر را یك بار دیگر قرائت نموده و از این تشتت افكار خودساخته خلاصی یابند . ( به عونه تعالی )

باقی بقایتان ؛‌ جانم فدایتان

با احترامات فائقه

منشی و كاتب مخصوص انجمن های تخصص تبیان

سلام به به کاتب مخصوص نثرتون زیبا بود یا علی

مهربان من ، منشی انجمن دیشب که به سایت آمدم سایت را صحن گلزار و انجمن را طبله ی عطار دیدم. ضیفی مستغنی الوصف که مایه ی ناز و محرم راز بود گفت: قاصدی نیمه شب نامه ای سر به مهر آورده که سربسته به طاق ایوان ( صندوق پیام ها ) است و گلدسته ی باغ رضوان... فی الفور با کمال شعف و شوق.

مهر از سر نامه بر گرفتم          گویی که سر گلابدان است

ندانستم نامه به خط شماست یا نافه ی مشک ختا ، نگارخانه ی چین است یا نگارخانه ی عنبرین.

دل می برد آن خط نگارین          گویی خط روی دلستان است

در آن نامه شعر بنده را طنز ، نقد بنده را هجو و ذهن پرسشگر حقیر را مویی که قصد نفوذ به درزی دارد خطاب فرمودید.

با ارواح , کواکب و از ما بهتران و مهاجران و رفتگان از این جمع جفتمان کردید.

با کنایه و نیشخند جایگاه (انجمنی که شعر بنده در آن جای دارد) مطلبمان را زیر سوال بردید، اما ای قانون ناطق و ای استاد کاتب آیا کسی نبود به شما عارض شود که طومار عالی مقام نیز نثری همچون کلام سعدی و نظمی نظیر اشعار مولانا داشت؟ حق این نبود که ان را در انجمن مورد علاقه تان ادبیات درج می کردید؟

ما نمی پوشیم عیب خویش، اما دیگران      عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند

ننگ ها دیدیم اندر دفتر و طومارشان       دفتر و طومار ما را زان سبب پیچیده اند

ما سبکباریم، از لغزیدن ما چاره نیست      عاقلان با این گران سنگی چرا لغزیده اند؟

نام دیگر منبع را نوشتید ، نام دیگر منشی (میرزا بنویس ) را هم می نوشتید.

در باب فراخوان شاید بدانید و شاید هم ندانسته این همه مغالطه کرده اید.

مسلما خوانندگان نظر قبلی بنده می دانند که منظور حقیر از فراخوان نه این فراخوان جدید بلکه همان که متعلق به چند ماه پیش می باشد است که در آن گفته بودید بیایید فعالیت بیشتری در قسمت انجمن ها و ثبت مطالب روزانه داشته باشید نه اینکه مقالاتتان را در انجمن متناظر ثبت کنید.

در منبع اصلی شعر نیز برایتان ابهام به وجود آمده بود که باید عرض کنم که همان اگر اول با واقعیت تطابق دارد

در پایان همین بهتر که چاره ی این بلا از حضرت جل و علا خواهم تا به فضل خدایی رسم جدایی از میان بر افتد و بخت بیدار و روز دیدار بار دیگر روزی شود. والسلام