سیرى در موسیقى متعالى
كلمات كلیدى: موسیقى دراسلام، موسیقى متعالى، موسیقى عرفانى، موسیقى علمى، موسیقى مفید، موسیقى مبتذل، موسیقى بیهوده
استاندارد مطلب: تلفیقى
موسیقى متعالى، موسیقىاى است كه براى هدف متعالى باشد. اگر چنین باشد، آن وقت مىشود موسیقى را پاك و مقدس نامید (حضرت آیت ال... خامنه اى)
هدف اصلی در نظام آفرینش حیات برپایه كمال و بالندگی است. براین اساس، نقش آفرین هستی در تدارك این مقصود، بهترین ابزار انتقال را در خدمت بشر قرار داده تا برای دریافت هدایت و سوق اودر طریق سعادت، به شایستگی، او را كفایت نماید. اینجاست كه اهمیت قوه سامعه و نیروی شنوائی به عنوان دریچه ای برای دریافت حقایق و پلی ارتباطی بین جهان بیرون و عالم درون، برای بشر روشن می گردد. از طرفی عمده ترین مراكز اداره زندگی بشر در درون وی، یكی پایگاه تفكر و اندیشه یعنی «مغز» است كه تدبیر زندگی به دست اوست و دیگری «قلب » است كه مركز رشد عواطف واحساسات و معنی و پایگاه تبلور عشق و ایمان می باشد و مجرای ورود به هر دوی اینها از طریق دوحس عظیم باصره و سامعه ممكن و مقدور می گردد. لذا قصور نسبت به هركدام مسئولیت آور است و به تعبیر قرآن كریم «ان السمع و البصر والفواد كل اولئك كان عنه مسوولا»(1) همانا گوش و چشم و دل انسان هر یك مورد سؤال قرار می گیرد.
از دیدگاه روانشناسی قرآنی گاه این مجاری با تعاملات ناشایست رفتاری مسدود می گردد و گاه عواملی موجب انبساط آن می شود و به تبع قبض و بسط این مجاری، انبساط و انقباض در روان انسان ایجاد می گردد.
بنابراین ممكن است یك شنیدنی موجب سرور و نشاط و از سویی عامل بسط شكوفایی ذوق وقریحه در انسان گردد و به گونه ای كه چشم جان او را بگشاید و نغمه های ملكوتی را پذیرا شود آنگونه كه مادر عیسی زمزمه زیبای ملایك را می شنید، یا به تعبیر قرآن كریم گاه یك نغمه الهی در درون بشر،مبدأ تحول و دگرگونی می گردد به صورتی كه «اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً...»(2) یا «وجلت قلوبهم » و گاه آنچنان این دریچه مسدود می شود كه روح هرگونه انبساط و شادابی را از دست می دهدو به قبض و كدورت می گراید، دیگر نه واجد ذوق است نه طالب رشد; بسط آن سطحی و قبضش دایمی، حظش از جمال ناقص و رضایت و بهره مندی او كاذب است، شوقش به لهو است و میلش به لغو. اینها هستند كه موسیقی را به ابتذال مبدل می سازند و از مسیر حقیقی به انحراف می كشانند.
آنان كه در برداشت از موسیقی هنر و انضباط نمی پذیرند، روح آنان توان صعود ندارد اینجاست كه تن به شبیه سازی و تشبهی ناموزون دست می زند و از مواد افیونی و تخدیری كمك می گیرند تا لحظاتی جسم و نفس خود را از دست رنجهای دنیوی رها سازند و در بی خیالی و غفلت به سر برند.
بشر از ابتدایی ترین زمان زندگی با موسیقی های طبیعی در متن خلقت مانوس بوده است، آهنگ مرغان خوش الحان، آب جویباران، ریزش آبشار، برخورد امواج با ساحل و... اولین آموزگار بشر درآموختن این هنر بوده است.
انسان وقتی آواز پرندگان را شنید مفتون نازك كاریها و ظرافت در طبیعت و شاهكارهای آفرینش شد، در مقام تقلید و ترویج برآمد، ابتدا از صدای خویش استفاده كرد و سپس از ابزارهای طبیعی چون نی و دمیدن هوا در چوب توخالی، و بعد ساختن سازها و ابزارهای مختلف موسیقی.
و اما امروز موسیقی مبین احساسات یك ملت است و سرود ملی هر كشوری متناسب با فرهنگش می باشد، هنرهای زیبا نماینده ذوق و روحیات ملل است. موسیقی زبان ادراكات و ترجمان دل است اگر مردم گرفتار آلام و مصایب زندگی شوند به قول مولوی در نی آنها آتش عشق می افتد
بشنو از نی چون حكایت می كند و زجدائی ها شكایت می كند. اینجاست كه از این هنر دو نوع برداشت می شود. اول: مفهوم عمومی آن كه شامل هر صدا و آهنگ موزونی است كه تأثیر در روان آدمی دارد و دوم: مفهوم خاص موسیقی كه به انواع گوناگون تقسیم می شود.
و به تعبیر دیگر گاه موسیقی طبیعی و گاه موسیقی هنری و مصنوعی است، كه نوع دوم همان محصول دست بشر است كه گاه انسان را می خنداند و گاه می گریاند،گاه نشاطآور است و زمانی انسان را در دنیایی از تخیل و پندار رها می سازد.
بر این اساس رسالت هنرمند بسیار قابل توجه است، او دو مسئولیت دارد (در برابر خود و در برابرمردم ) كه در هر زمینه اگر قصور ورزد مورد سوال قرار می گیرد.
اگر آهنگ، روح سازندگی و بالندگی داشت و احساسات درونی و پسندیده را به ترسیم كشاند هم برای هنرمند و هم برای جامعه پیام دارد.
اما اگر حامل پیام ارزشی نبود، منشأ بطالت و بیهودگی و لهو و لغو و در نهایت انحراف و افسردگی فرد و جامعه است و به عنوان یكی از ابزارهای استعمار و استثمار مورد استفاده قرار می گیرد.
از این رو در فرهنگ اسلامی موضوع موسیقی و غنا مورد توجه و دارای اهمیتی خاص است.
برخلاف تصور برخی كه گمان نموده اند، اسلام با هنر و زیبائی و خواندن و احساس و لطافت ذوق سازگار نیست و روح تقدس را دوری از زیبائی می دانند، باید گفت اسلام مكتب روح و عواطف واحساسات پاك فطری است و قوانین و احكام آن با آهنگ موزون فطرت هماهنگ است.
خداوند سبحان در قرآن كریم می فرماید:
«قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق...»(3)
بگو ای پیغمبر، چه كسی زینت های خدا را كه برای بندگان آفریده، حرام كرده و از روزی حلال منع كرده است. امام صادق علیه السلام در این زمینه بیانی دارند كه:
«ما بعث الله نبیاً الا بحسن الصوت »(4) خداوند پیامبری را برنیانگیخت، مگر آنكه صدای خوشی داشته باشد.
و همچنین امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كنند كه:
«ان من اجمل الجمال الشعر الحسن و نغمه الصوت الحسن » بدرستیكه از زیباترین جمالات موی زیبا و صدای زیبا است. به هرحال این همه زینت و جمال بر در و دیوار هستی جهت بهره مندی و ابزاری برای هدایت و تعدیل اوست لذا افراط در بهره وری از زیبایی ها و پذیراشدن خواهش های نفسانی ومحاسن را به استخدام رذایل درآوردن مذموم است چنانچه فرو بستن چشم و گوش از دریافت زیبایی ها و حرام پنداشتن حلال ها هم پسندیده نیست بلكه شایسته است در سایه فقه پویا و بالنده و بادر نظرگرفتن زمان و مكان به بهزیستی مادی و معنوی پرداخت.
دین اسلام، دین فطرت، احساس، هنر، زیبائی و سهولت و آسانی است،
«یرید الله بكم الیسر و لایرید بكم العسر»(5)
موسیقی چیست؟
ارباب لغت در تعریف موسیقی گفته اند:
موسیقی مأخوذ از Moosika یونانی یا Musica لاتینی است و ریشه آن Mosa یا Misse می باشد كه نام یكی از «نه رب النوع » اساطیری یونان و حامی هنرهای زیباست.(6)
در رسائل اخوان الصفا موسیقی به معنی غناء و موسیقار معادل مغنی و دو كلمه موسیقات یاموسیقار در برابر آلت نوازندگی (ساز) دیده می شود.
شیخ آذری صاحب جواهر الاسرار گوید:
«مو» در لغت سریانی یعنی هوا و «سقی » به معنی گره است. یعنی موسیقیدان بواسطه ظرافت كار،گوئی هوا را گره می زند.
موسیقی در لغت یونانی به معنی لحن است و بعضی آنرا مركب از «موسی » و «قی » می دانند كه «موسی » در لغت یونانی نغمه و سرود و «قی » به معنی موزون و دلپسند است و برخی غناء و موسیقی را از كلمه موسیقار یا موسیجه می دانند و آنرا ساز درویشان و شبانان خوانند، ولی موسیقار نام پرنده ایست كه در منقار سوراخهای بسیار دارد و از آن سوراخها آوازهای خوش آید كه موسیقی از آن متخذ گردیده است.
موسیقی را موزیك هم می نویسند اما از عصر فارابی به صورت موسیقی آورده شده است.
موزیك فارسی است، «موز» نام زنبور و صدای مگس و «ی » نسبت دارد.
درباره فارابی گفته اند برای اینكه بدست ماموران سلطان نیفتد شتری كرایه كرد و زنگهای گردن او راطوری بست كه بواسطه آوای آن یكسره صدها كیلومتر راه را رفت. باز ذكر كرده اند كه در مجلس صاحب بن عباد آنگونه ساز زد كه اول همه خندیدند، بعد گریستند در آخر از هوش رفتند و خواب رفتند و استاد هم رفت.(7)
موسیقى از منظر عرفانى
یكى از نكاتى كه تاثیر موضوع شناسى را در حكم شناسى بروشنى نشان مى دهد، مقایسه دیدگاههایى است كه از منظرهاى متفاوت به یك موضوع مى نگرند. چنین مطالعه اى روشن مى سازد كه برداشتهاى متفاوت از موضوع واحد تا چه حد مى تواند به صورت پیشفرضهاى پنهان در فهم فقهى دخالت كرده باشد. دو دیدگاهى كه در مورد موسیقى مقایسه آنها بجاست، برداشت عرفانى و برداشت عامیانه یا قشرى از این پدیده است. نى نامه مولانا، عارف بى مانند، نمونه اى گویا و درخور توجه از برداشت عرفانى از مقوله موسیقى یا مقوله هنر را در اختیار مى نهد. این قطعه از مثنوى معنوى نه تنها نشان دهنده تلقى عرفانى از موسیقى، كه بیانگر «فلسفه هنر» از دریچه عرفان است. مولوى نى را به عنوان سمبل آلات موسیقى برمى گزیند و صداى سوزناك آن را طنین مضامین بلند عرفان، همچون عشق و هجران و آتش فراق و باز جستن روزگار وصل، قلمداد مى كند:
بشنو از نى چون حكایت مى كند كز نیستان تا مرا ببریده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق هر كسى كو دور ماند از اصل خویش من به هر جمعیتى نالان شدم هركسى از ظن خود شد یار من | از جداییها شكایت مى كند از نفیرم مرد و زن نالیده اند تا بگویم شرح درد اشتیاق او بجوید روزگار وصل خویش جفت بدحالان و خوش حالان شدم از درون من نجست اسرار من |
تا آنجا كه مى گوید:
آتش عشقست كاندر نى فتاد نى حریف هركه از یارى برید همچو نى زهرى و تریاقى كه دید نى حدیث راه پر خون مى كند | جوشش عشقست كاندر مى فتاد پردهاش پردهاى ما درید همچو نى دمساز و مشتاقى كه دید قصه هاى عشق مجنون مى كند |
نى كه سمبل و نماد آلات موسیقى است شارح درد اشتیاق است و ناله آن زبانه آتش عشق، هم زهر است و هم تریاق و هم درد است و هم درمان. هركس براساس حالات روحى خود با آن همنوا مى شود و آن را بیانگر احساسات و عواطف و اشتیاقها و آرزوهاى خود مى بیند و مى یابد تا دردش چه باشد و از دورى چه چیزى بنالد و غم هجران چه معشوقى آزارش دهد; اما در عین حال نى سرى دارد و حكایتى كه فهم آن سینه اى شرحه شرحه از فراق مى طلبد. ناله نى از نظر مولانا سوز اشتیاق بازگشت به اصل است و نى بیانگر این اشتیاق است; اما براى كسانى كه خود صاحب این دردند. نى تو خالى است و از خود هیچ صدایى ندارد و این نى نواز است كه نواى خود را در نى مى دمد و این نوا از احساسات و انگیزه ها و گرایشهاى سراینده نى سرچشمه مى گیرد و طبیعتا مشابه همان احساسات و انگیزه ها و گرایشها را در شنونده پدید خواهد آورد. از این رو ماهیت و كاربرد آهنگ نى براساس انگیزه ها و تمایلات نوازنده و شنونده شكل مى گیرد و بسته به تعالى و ابتذال آن انگیزه ها و تمایلات، سرشت و تاثیر موسیقى پدید مى آید و در شنوندگان آن نیز تفاوت خواهد كرد. این نكته درباره همه آلات موسیقى و بلكه در باب هنر، به طور كلى، صادق است.
در برابر چنین تفسیرى از سرشت و خاصیت موسیقى و نواى نى، برداشت دیگرى وجود دارد كه در نى جز هرزگى و فساد و لهو و لعب و عیش و عشرت و تحریك شهوتهاى حیوانى نمى بیند.
فقهاى پیشین نوعا براساس همین برداشت عرفى همه انواع موسیقى را به یك چشم مى نگریستند و اساسا براى موسیقى انواعى قائل نبودند و سرانجام به حكمى واحد مى رسیدند. اما عارفان و فیلسوفان اهل دل، مانند فیثاغوریان و اخوان الصفاء و حتى پاره اى از فقیهان عارف مشرب، مانند فیض كاشانى، از قدیم الایام به نقش نوعى از موسیقى در تلطیف روح و تعالى آن پى برده بودند و به سبب همین فایده مهم از آن استفاده مى كردند و یا به جواز آن فتوا مى دادند.
موسیقى از منظر علمى
تاثیرات مثبت و منفى موسیقى در روان آدمى موضوع مطالعات روان شناسانه است. بدون شك بسیارى از فشارها، اضطرابها و آشفتگیها و عقده هاى روانى از برآورده نشدن تمایلات و آرزوهاى پیدا و پنهان آدمى ناشى مى شود. با توجه به محدودیتهاى گوناگونى كه در محیط اجتماعى و در روابط با دیگر افراد انسان را احاطه كرده است، بسیارى از این آرزوها جامه عمل در بر نخواهد كرد و این امر سلامت روانى فرد و جامعه را در معرض تهدید جدى قرار مى دهد. این است كه باید براى رفع این مشكل چاره اى اندیشید و یكى از چاره هاى اساسى و كارساز این مشكل، بیان و ابراز این آرزوهاست و موسیقى نیز مانند هنرهاى دیگر محمل مناسبى براى بیان و تسكین و تخفیف این فشارهاست. از این رو موسیقى درمانى یكى از روشهایى است كه در روان درمانى براى درمان و حل مشكلات روانى به كار مى رود.
ارتباط وثیق و عمیق موسیقى با زوایا و ابعاد مختلف روح انسان موجب حسن استفاده یا سوءاستفاده از آن شده و مى شود. پاره اى از انواع موسیقى صرفا به منظور تحریك شهوت و برانگیختن گرایشهاى مادى و حیوانى تولید و مصرف مى شود. پاره اى دیگر احساسات متعالى و معنوى را در شنونده برمى انگیزد و پاره اى بى تاثیر و خاصیت است. قسم چهارمى هم هست كه گره هاى كور روانى را گشوده و تنشهاى عصبى را تخفیف و آلام روانى را تسكین مى بخشد و نیز قسم دیگرى كه روح حماسى را در شنونده برانگیخته و موجب قوت قلب و ایثار و جانفشانى او در میدان نبرد مى شود و قسمى دیگر كه نشاط و سرزندگى را در شنونده برمى انگیزد و برخى نیز موجب افسردگى و ملال مى شود. پاره اى از آهنگها تلطیف روح را سبب مى شود و پاره اى دیگر خشونت و سنگدلى را تقویت مى كند. پاره اى از موسیقیها نقش مؤثرى در كاهش خشونت ناشى از تمدن ماشینى و تلطیف احساسات و ایجاد همبستگى روحى بین انسانهاى بیگانه بازى مى كند و پاره اى دیگر آتش كینه و دشمنى را دامن مى زند و.... همه این كاربردها، با توجه و تكیه بر بررسیهاى علمى، روز به روز در حال گسترش است.
اینك با توجه به شناخت عرفانى و علمى موسیقى مى توانیم انواع آن را به لحاظ تاثیر به چهار دسته زیر تقسیم كنیم:
1. موسیقى متعالى
2. موسیقى مفید
3. موسیقى مبتذل
4. موسیقى بیهوده
توضیحات:
1. موسیقى متعالى یا موسیقى عرفانى قسمى از موسیقى است كه احساسات متعالى را در شنونده برمى انگیزد. او را به یاد خدا و بهشت مى اندازد و دلبستگى به دنیا را در وجود او كاهش مى دهد و رغبت به عبادت و اطاعت از خدا و تقوا و دیندارى را در دل او برمى انگیزد و دورى از گناه را سبب مى شود. این موسیقى با ایجاد غم یا وجدى عارفانه تقرب به خدا و دورى از جز او را سبب مى شود و زمینه مساعدى براى حضور قلب و توجه به خداوند در عبادت فراهم مى آورد. بدین ترتیب چنین موسیقى اى كاملا در راستاى اهداف متعالى دین قرار دارد. نقش این موسیقى در تلطیف سر و پرورش فضایل اخلاقى نیز قابل توجه است. در یك كلام موسیقى متعالى زمینه ساز تجربه دینى است كه غایت القصواى عارفان است.
2. موسیقى مفید گونه اى از موسیقى است كه كاربرد مفید و مثبت دنیایى داشته و از عوارض سوءاخلاقى و دینى منزه است. تفاوت موسیقى مفید با موسیقى متعالى در این است كه در اولى فواید اخروى و معنوى مورد نظر است و در دومى فواید و نتایج مثبت دنیوى; مانند رفع خستگى، معالجه امراض روحى و....
3. موسیقى مبتذل، برخلاف دو قسم پیشین، موجب تحریك و تهییج شهوت در قلب شنونده مى شود. دلبستگى به طبیعت و دنیا را تشدید مى كند و انسان را از یاد خدا باز مى دارد و به ارتكاب گناهان سوق مى دهد. این موسیقى مستلزم فساد اخلاقى و رواج بى دینى و لاقیدى و دنیاگرایى و خودفراموشى و گسترش فحشا و گرایش به منكرات و زیر پا نهادن ضوابط دینى و اخلاقى است.
4. و سرانجام موسیقى بیهوده، قسمى از موسیقى است كه هرچند مستقیما تاثیر سوئى در بر ندارد، اما سبب سرگرمى و اتلاف وقت و گرایش به پوچى و دست كشیدن از كارهاى نیك و گذران عمر به بیهودگى و بطالت شده و مانع تلاش در راه سازندگى فردى و اجتماعى مى شود. تفاوت موسیقى مبتذل با موسیقى بیهوده در این است كه موسیقى مبتذل عوارض سوء اخروى دارد و مستقیما با اهداف دین در تضاد و ناسازگارى است، در حالى كه موسیقى بیهوده، عمدتا به ضررهاى دنیوى مى انجامد. در حقیقت این دو قسم دقیقا در برابر دو قسم اول و دوم قرار مى گیرند. موسیقى متعالى به لحاظ تاثیرش با موسیقى لهوى و موسیقى مفید با موسیقى بیهوده و لغو در تضاد و ناسازگاى است. تفاوت این دو قسم با یكدیگر، تفاوت كار لهو با كار لغو است و معیار حرمت موسیقى، لهو و لغو بودن آن است.
مقصود از تاثیر موسیقى، كه ملاك این تقسیم است، تاثیر مجموع ماده و صورت یا مضمون شعرى و كیفیت صدا و آهنگ است. چه بسا مضمونى عرفانى با كیفیتى همراه شود كه شهوتهاى پست مادى را برانگیزد. از این رو نمى توان به بهانه سرودخوانى، اشعار بلند و معنوى حافظ و مولوى را به صورتى مبتذل ارائه داد.
بنابراین طرب هنگامی محكوم به حرمت می شود كه صورتی مبتذل و غیر واقعی و یاتخیلی پیدا می كند و انسان را در یك حالت غفلت و بیگانگی قرار می دهد كه در این صورت در مقابل حكم شرع واقع می شود.
بارى اینك بسهولت مى توان ادعا كرد كه موسیقى یك وسیله است; وسیله اى كه هم مى تواند در خدمت اهداف انسانى و اخلاقى و دینى قرار گیرد، به رشد و تعالى انسان كمك كند، او را در تحمل بار سنگین و طاقتفرساى زندگى ماشینى یار و مددكار بوده و تسكینى براى آلام و دردهاى بى شمار روحى و روانى او باشد، و هم مى تواند در خدمت اهداف شیطانى و پلید و ضد اخلاقى و ضد دینى قرار گیرد. بدیهى است كه تاثیر و كاربرد همه این اقسام چنان حیاتى است كه نمى توان بسادگى از كنار آن گذشت و به كلى گویى و مجمل گویى اكتفا كرد و بدون مرزبندى دقیق بین انواع موسیقى با استفاده از مفاهیم زنده و قابل فهم عرف معاصر وظیفه فقهى خود را خاتمه یافته تلقى كرد یا موسیقى را در اصل حرام دانست، اما از باب اضطرار و مصلحت پخش آن را جایز و مباح شمرد و متدینان راستین را در عمل با تضاد و دوگانگى روبرو كرد.
در خاتمه هم به این نكته اشاره می نماییم كه:
بسیاری از آنان كه هر صوت و صدای زیبائی را غنای حرام پنداشته اند، ریشه اصلی برداشتهای غلط ایشان در ذهنیت نا صحیح آنان نسبت به دین و شریعت و روح اسلام و معنویت نهفته است.
زیبائیها در جهان مادی از یك جهت مایه جذب انسان به سوی منشأ جمال و كمال هستی است و ازجهت دیگر ملاك آزمایش و گرایش انسان به زیبائیهای معنوی است. این است كه در بهره وری از مظاهر زندگی نباید از راه مستقیم و حداعتدال منحرف شده و نباید گرفتار افراط و تفریط شد.
افراط در بهره وری از زیبائیهای هستی بدان است كه آدمی حدود و مقررات الهی را نادیده انگارد و به خواهش دل و هوای نفس، زیبائیها را به استخدام رزائل اخلاقی و زشتی ها درآورد. و آنچه مایه جذب به سوی پروردگار است عامل جدائی انسان ازیاد خدا شود و تفریط بدان است كه چشم فروبندد و دست برگوش نهد و لب فروبندد و زیبائیهای آفرینش را نبیند و نشناسد و حلال خدا را حرام پندارد و تكامل معنوی خویش را در سایه بیزاری و فرار از لطف و رحمت و نعمت و فضل پروردگاربجوید.
امید است كه امت اسلامی در هر زمینه ای از افراط و تفریط در امان بماند و در سایه فقه واقعی پویاو بالنده و مترقی و پرتحرك كه همان فقه سنتی است به بهزیستی مادی و معنوی دست یافته و جایگاه رفیع خویش را در فرهنگ و دانش و تكامل جوامع بشری بدست آورده و حفظ كند.
نتیجه گیرى:
موسیقى متعالى میتواند اندیشه انسان را نسبت به زندگى تغییر داده و او را بسوى منبع و منشأ جمال سوق دهد بقول رهبر معظم انقلاب: "حرف من با شما موسیقىدانها این است كه موسیقى را به سمت معنا و هدفهاى متعالى ببرید؛ ... چه ارزشى دارد كه به خواهش دل یك نفر، بسازند و بخوانند و بنوازند و آن اندیشه ریاضى و محاسبه علمى و منطقى را كه اعتبار موسیقى است، چنین خوار و ذلیل كنند! ارزش و هدف و تعالى در موسیقى، این نیست. موسیقى متعالى، موسیقىاى است كه براى هدف متعالى باشد. اگر چنین باشد، آن وقت مىشود موسیقى را پاك و مقدس نامید"
پاورقى:
1. اسراء، 36
2. انفال، 2
3. اعراف، 32
4. وافی، ج 2، جزء 5
5. بقره، 185
6. شعر و موسیقی، ابوتراب رازانی، ص 60
7. احیاء العلوم غزالی، ص 797
محقق و نویسنده: حمیدرضا خوشكار سه دهى
منابع:
· چیت سازیان، مرتضى "موسیقى در اسلام" انتشارات باشگاه اندیشه، ویراست اول- پاییز 1386
· "موسیقى از نگاهى دیگر"، على محجوب
· پایگاه اطلاع رسانى نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى دانشگاه گیلان
· وبلاگ: "كروج – هنرهاى زیبا"