به نام خدا
سلام
یکی از وظایف ما مسلمانان اینه که قرآن رو بخونیم ودر زندگی روزمره بکارببریم یک داستان رو زیبا رو میخوام براتون تعریف کنم ....واقعا همه ما مورد امتحان الهی قرار میگیریم وکسی در این امتحانات پیروز میشه که ایمان قوی داشته باشه ....
داستان از این قراره
یک زن وشوهر بعد از 8 سال ...بعد از کلی نذر ونیاز ودعا درحالیکه از همه پزشکها نا امید شده بودند خدا بهشون فرزند میده ،این زن وشوهر خیلی خوشحال بودند تا اینکه یک روز خانم با ناراحتی از مطلب دکتر بیرون میاد با چشمانی اشک بار شوهرش علت رو جویا میشه خانم میگه دکتر گفته بچتون شاخ داره وباید سقط کنید بچه ناقص میخواید چیکار ......
شوهرش میگه چی شده خانم مگه این حرف رو خدا بهت زده که این همه داغون شدی به خودت بیا خدا بعد از 8 سال بهمون این هدیه رو داده من شاخدارش رو هم قبول دارم اگر خدا داده به همینشم راضی ام
هر چه خانم واطرافیان اصرار میکنن بچه ناقص نمیخوای این مرد زیر بار نمیره ومحکم پاش وایستاده که این هدیه خدایی من نمیخوام سقط بشه
روزها با تلخی سپری میشد خیلی سخته بعد از 8 سال بچه دار بشی وبعدش باخبر بشی شاخداره
خدایا این چه امتحان سختیه !!!!!
خب روز موعود فرا میرسه زن وشوهر خیلی نگرانند اما توکل کردند به خدا ....
تا اینکه صدای بچه بلند میشه ...دوستان توجه کنید بچه شاخدار میخواد متولد بشه ...وای یعنی چه شکلیه ؟؟؟!!!!
خانم پرستار میاد به طرف پدر میگه تبریک تبریک تبریک
قدم نو رسیده هات مباااااارک
پدر که انتظار بچه شاخدار رو داشت الان این پرستار چه میگه؟؟!!!حالش خوبه !!!
سه تا شیرینی افتادی اقای پدر ....سه تا شیرینی برای چه ؟؟؟
پرستار میگه مگه نمیدونی خدا بهت سه تا فرزند داده
یک دختر ودو تا پسر ناززززززززز
خدایا !چه خبر خوبی دارم
اینه توکل به خدا
ببینید این چه امتحان بزرگی بود ..ممکن بود هر دوتاشون از شاخدار بودن بچه ناامید بشن وراضی بشن بچه سقط بشه وخون سه تا بنده خدا به نا حق ریخته بشه ....اما دل سپردن به خدا وخدا هم به پاداش این صبر زیباشون بهترین هدیه داد ..
این داستان واقعی بود
دوست دارم در این مبحث شما دوستان هم از امتحاناتتون بگید تا درس عبرتی باشه برای همه مون وبیشتر با ایات قران اشنا بشیم ودر زندگیمون بکار بندیم ....