این كتاب مقارن با سقوط رژیم
پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران در
سال 1979 در آمریكا منتشر شد. ولی در محیط سیاسی آن روز انتشار خاطرات
كرمیت روزولت به قدری برای عاملان كودتای 28 مرداد خجالت آور بود، كه به
خاطر دارم پس از چند هفته نسخه های آن را از كتاب فروشیهای واشنگتن جمع
كردند. یكی از نكات جالب ولی شرم آور این كتاب ملاقات مخفیانه شاه ایران و
كرمیت روزولت نماینده سازمان جاسوسی آمریكا «سیا» است. روزولت درباره این
ملاقات به عنوان یك «معامله عادی» از آن سخن می گوید. این معامله بر سر
كشوری است به نام ایران و مردم آن و هر دو طرف از توافق در انجام این
معامله رضایت دارند.
نقل این ملاقات از زبان كرمیت
روزولت شاید برای نسل امروزی و به ویژه جوانان بی مورد نباشد:اولین ملاقات
شاه با كارگردان كودتای 28 مرداد كرمیت روزولت در ایران نیمه شب دهم مرداد
1332 مطابق با اول اوت 1953 در كاخ سعدآباد صورت می گیرد:
«چند دقیقه قبل از نیمه شب همراه بیل (یكی از همكاران
روزولت) كه یك چراغ قوه با خود داشت به طرف در باغ به راه افتادم. ما در
باغ را گشودیم و من به تنهائی خارج شدم. یك اتومبیل مشكی رنگ بدون شماره و
علامت منتظر من بود. راننده بدون كنجكاوی در شناسایی من چیزی به زبان
نیاورد. من در صندلی عقب نشستم. یك تخته پتو روی صندلی بود. همین طور كه ما
به دروازه كاخ نزدیك می شدیم من روی صندلی دراز كشیده و پتو را روی خود
كشیدم. البته این همه احتیاط كاری ضرورت نداشت. با اشاره نگهبان اتومبیل
وارد محوطه كاخ شد و در جاده باریك نزدیك یكی از كاخ ها ایستاد. هیكل لاغری
از پله های ساختمان پائین آمد. همین كه راننده آن محل را ترك كرد، او در
اتومبیل را باز كرد و پهلوی من در صندلی عقب نشست. من پتو را كنار كشیدم تا
جای بیشتری برای او باشد. هوا به اندازه كافی روشن بود كه ما همدیگر را
ببینیم. شناسائی شاه و قیافه او برای من دشوار نبود و از اینكه او نیز مرا
زود شناخت تعجب نكردم. شاه پس از یك نگاه اولیه، دستش را به طرف من حركت
داد و گفت:
شب بخیر آقای روزولت. نمی توانم
بگویم كه انتظار دیدارتان را داشتم، ولی اكنون ملاقاتتان باعث خرسندی است.
من گفتم (جواب دادم)، شب بخیر اعلیحضرت. مدت زیادی از آخرین دیدارمان می
گذرد، از اینكه مرا شناختید موجب خوشحالی من است و پذیرش استوارنامه ام را
آسان تر می كند. شاه خندید و گفت: احتیاج زیادی به آن (استوارنامه) نیست،
اسم و حضور شما هم چیزی است كه من احتیاج دارم.»
در این موقع طبق خاطرات كرمیت
روزولت، كارگردان كودتای 28 مرداد چگونگی ورود خود را و اینكه منتظر ملاقات
با سپهبد زاهدی و یارانش است بیان می كند، زیرا قرار است طبق نقشه كودتا،
شاه مصدق را عزل كرده و سپهبد زاهدی را به نخست وزیری منصوب كند. روزولت می
نویسد كه «مهمترین چیزی كه می خواستم به شاه بیان كنم این بود كه من
نماینده رئیس جمهور آمریكا آیزنهاور و نخست وزیر انگلیس چرچیل هستم.»
روزولت سپس به شاه می گوید «قرار است آیزنهاور این مطلب را طی نطقی كه بیست
و چهارساعت دیگر در سانفرانسیسكو ایراد می كند، با بیان جمله خاصی تأیید
كند. تأیید چرچیل نخست وزیر انگلیس نیز، از طریق اعلام برنامه رادیو
«بی.بی.سی» لندن، صورت خواهد گرفت. بدین ترتیب كه گوینده رادیو هنگام اعلام
برنامه در نیمه شب، به جای اینكه طبق معمول بگوید، «اكنون نیمه شب است»
خواهد گفت «اكنون-- پس از مكث كوتاهی-- دقیقاً نیمه شب است.»
شاه با اطمینان اینكه آمریكا و
انگلیس او را حمایت می كنند به كرمیت روزولت می گوید كه با شناسایی شما،
نیازی به اینگونه اشارات نیست و آمادگی خود را برای همكاری ابراز می كند و
این تسلیم و رضایت موجب آرامش خاطر روزولت می شود. او آخرین دقایق ملاقات
خود را با شاه در صندلی عقب اتومبیل این طور خلاصه می كند: «برخلاف آنچه
خیال می كردم، هیچ گونه هیجانی در اولین دیدارم با شاه احساس نكردم.
شاه
آرام و سرحال بود و روش دوستانه و واقع بینانه اش، خاطرم را آسوده كرد.
موقعی كه اتومبیل نزدیك می شد،صدای ضربان قلبم را می شنیدم ولی بعد آهنگ
ضربان قلب و تنفس ام طبیعی شده بود، گوئی دارم با دوستی درباره یك معامله
عادی و معمولی گفت وگو می كنم، بی آنكه برای رسیدن به توافق در انتظار
برخورد با مشكلی باشم.
احساس می كردم زمان به سرعت می گذرد، شاه نیز گویا
همین احساس را داشت. سپیده صبح ظاهر شده بود. بدینسان پس از بررسی كوتاهی
درباره كلیات قرار شد شب بعد در همان ساعت و در همان محل تجدید دیدار
كنیم.» (كرمیت روزولت، «ضد كودتا: تلاش برای كنترل ایران»، 1979 میلادی،
صفحات 155تا157).