پدیده ی جغرافیایی و قضایای حد!
یک روز که
در خطوط فشرده ساز متروگانی در حال بازگشت از اسکولکستان با یکی از دوستان مادی
پرست بودم پدیده ی جغرافیایی نادری دیدم که تا به حال مشاهده نکرده بودم شرح پدیده
را در زیر بخوانید:
بعد از
گذشت مدتی گفت و گو بین ما درباره ی اسکولکستان دوست مادی پرست گفت: مانی!به نظر تو اون دو تا پسرا دارن چیکار
می کنن؟.بنده که اصولا فرد چشم و گوش بندی بودم یه نگاه به اون طرف کردم و دیدم که
دو تا پسر جوون جیگیلی میگیلی دست در دست
هم دهیم به مهر می خوان یه جایی رو آباد کنن!!!!
من در
راستای طرح نادیده گرفتن پدیده عرض کردم:چه جوابی از من می خوای؟چی بگم؟فکر کن با
هم دوستی چیزین.خلاصه متروگونی چند صباحی
حرکت کرد تا اینکه دیدم که صداهایی از این دور و بر می یاد.چون چشم برگرداندم دیدم
که بعله!این پدیده ی جغرافیایی در حال تغییره و داره بالا می گیره و جدی جدی این دو تا دارن یه کارای ناجوری می کنن!!!بنده در کمال آرامش و مستحکم
گفتم:آقا جان الان همه چیز درست میشه .مملکت مملکت اسلامیه.من و تو چشم و گوش بسته
و زوار در رفته!این همه آدم حسابی تو این واگن هست .یکی میره یه چیزی میگه .اما
قضیه داستان شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه بود که اوصاف
من و دوستام بود و بقیه ی مسافر ها هم مصداق نقش اینکه این شتر رو دیدی ندیدی.این
جا بود که من به عنوان یک مسلمان وظیفه ی شرعی خودم دیدم که برم یه تذکر درست و حسابی بهشون بدم و یکی بزنم تو
گوششون تا حالشون جا بیاد!
پدیده ی
جغرافیایی هم که داشت اون گوشه اتفاق می افتاد هیچ جای انکاری نداشت.ولی بعد به صلاحدید مغز گرام گفتم ولش کن!اومدیم و
من رفتم جلو و یه چند تا نصیحت درست و حسابی بارشون کردم .بچه جون!کی نصیحت تو رو
گوش میده.پس فقط به نشانه ی اعتراض ایستگاه بعد(که از قضا ایستگاه مقصدم بود!)
قطار رو ترک کردم!
به یاد
جنجال رسانه ای افتادم که مردی مومن از این تبار در اجنبی الرسانه راه انداخته
بودش که پدیده ی هم ...بازی تو ایران وجود نداره.به هر حال بعد از گذشت چند ماه هنوز هم از این پدیده ی جغرافیایی اظهار تعجب می کنم.و
از خودم می پرسم که اگه این طوریه که شما میگی پس اینا چین؟ اینا کین؟من کجا زندگی
می کنم؟آیا واقعا جامعه ی من همینه؟ و واقعا من مجبورم که توی همچین جامعه ای
زندگی کنم؟آخه برادر گرامی !مرد مومن!انکار تا چه حد!نادیده گرفت تا چه حد؟هیچی رو
ندیدن تا چه حد ؟....ولش کن بهتره زیاد خودمونو در گیر این مسایل نکنیم.و مغزمونو
به کار نندازیم.مثل همه! تازه فردا امتحان حسابان دارم باید یه بار مسایل و قضایای اساسی حد رو بخونم .خدا رو چه
دیدی شاید جواب این حد ها رو هم توی اونا پیدا کردم!اینم یه طرز فکره (؟)..درسته؟
ام.اس