• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6071)
يکشنبه 29/9/1388 - 15:47 -0 تشکر 170903
سعدی شیرازی

اشعار و حکایت های سعدی به زبان ساده

www.lovesk.persianblog.ir
دوشنبه 30/9/1388 - 9:3 - 0 تشکر 171074

زندگی‌نامه

سعدی در شیراز متولد شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. سعدی هنوز طفل بود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب می‌رفت و مقدمات علوم را می‌آموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث‌الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید. سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» می‌نامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت.اين شهاب الدين عمر سهروردي را نبايد با شيخ اشراق، يحيي سهروردي،اشتباه گرفت.معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بوده‌است که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کرده‌است. در این که سعدی از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان چندان اعتماد کرد و به نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد. سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۲۳-۶۵۸) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج می‌داد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را که سرودنش در ۶۵۵ به پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان می‌گوید. هنوز از گلستان بستان یقینی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.

نظرات درباره تاریخ تولد و وفات

بر اساس تفسیرها و حدس‌هایی که از نوشته‌ها و سروده‌های خود سعدی در گلستان و بوستان می‌زنند، و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کرده‌است، دو حدس اصلی در تاریخ تولد سعدی زده شده‌است. نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم») که بر اساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را در ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاه‌ساله می‌دانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶ قمری می‌گیرند. از طرف دیگر، عده‌ای، از جمله محیط طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد خوارزمشاه، رحمت الله علیه، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال ۶۱۰ بوده‌است اشاره می‌کند و سعدی را در آن تاریخ مشهور می‌نامد، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان، نتیجه می‌گیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری، متولد شده‌است. اکثریت محققین (از جمله بدیع‌الزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بوده‌است، نپذیرفته‌اند. اشکال بزرگ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را در هنگام مرگ به ۱۲۰ سال می‌رساند. حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستان‌پردازی دانسته شده‌است، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمی‌کند و می‌نویسد «حکایت جامع کاشغر فی‌الواقع لاینحل است». محققین جدیدتر، از جمله ضیاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ تا ۴۲)، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد می‌کنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبوده‌اند بنابراین نمی‌توان درستی هیچ‌یک از این دو تاریخ را تأیید کرد.

آرامگاه

سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذرانده و سپس در همانجا دفن شده‌است. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحب‌دیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال ۱۱۸۷ ه.ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع می‌شد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود. در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اطاق می‌شد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۱ ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. رو به روی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.


نمونه اشعار
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی   که به دوستان یک‌دل، سر دست برفشانی
نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو   که به تشنگی بمردم، بر آب زندگانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان   همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم   همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
مده ‌ای رفیق پندم، که نظر بر او فکندم   تو میان ما ندانی، که چه می‌رود نهانی
دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد   نه به وصل می‌رسانی، نه به قتل می‌رهانی


به‌جهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست   عاشقم بر‌همه عالم، که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح   تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست
نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل   آنچه در سر سویدای بنی‌آدم از اوست
به حلاوت بخورم زهر، که شاهد ساقیست   به ارادت ببرم زخم، که درمان هم از اوست
زخم خونینم اگر به نشود، به باشد   خنک آن زخم، که هر لحظه مرا مرهم از اوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟   ساقیا، باده بده شادی آن، کاین غم از اوست
پادشاهی و گدایی، بر ما یکسان است   چو بر این در، همه را پشت عبادت خم از اوست
سعدیا، گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر   دل قوی دار، که بنیاد بقا محکم از اوست

این شعر سعدی بسیار مشهور است و بر سردر سازمان ملل متحد نقش بسته است.
«  
بنی آدم اعضاء یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
»


نمونه نثر از گلستان سعدی:


منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت٬هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون برون می‌آید مفرح ذات پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب

آثار

از سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای مانده‌است:

   1. بوستان: کتابی‌است منظوم در اخلاق.
2. گلستان: به نثر مسجع
3. دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیع‌بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.
1. صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی‌است که سعدی در ستایش شمس‌الدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سروده‌است.
2. قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیه‌است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.
3. مراثی سعدی:قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کرده‌است.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده‌است.
4. مفردات سعدی:مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.
4. رسائل نثر:
1. کتاب نصیحةالملوک
2. رساله در عقل و عشق
3. الجواب
4. در تربیت یکی از ملوک گوید
5. مجالس پنجگانه
5. هزلیات سعدی

از میان چاپ‌های انتقادی آثار سعدی دو تصحیح محمدعلی فروغی و غلامحسین یوسفی از بقیه معروف‌ترند.[نیازمند منبع]
[ویرایش] بوستان
بوستان

بوستان کتابی‌است منظوم در اخلاق در بحر متقارب (فعولن فعولن فعولن فعل) و چنانکه سعدی خود اشاره کرده‌است نظم آن را در ۶۵۵ ه‍.ق. به پایان برده‌است. کتاب در ده باب تألیف و تقدیم به بوبکر بن سعد زنگی شده‌است. معلوم نیست خود شیخ آن را چه می‌نامیده‌است. در بعضی آثار قدیمی به آن نام سعدی‌نامه داده‌اند. بعدها، به قرینهٔ نام کتاب دیگر سعدی (گلستان) نام بوستان را بر این کتاب نهادند.

باب‌های آن از قرار زیر است:

   1. عقل و تدبیر و رای
2. احسان
3. عشق و مستی و شور
4. تواضع
5. رضا
6. قناعت
7. عالم تربیت
8. شکر بر عافیت
9. توبه و راه صواب
10. مناجات و ختم کتاب


گلستان

گلستان کتابی است که سعدی یک سال پس از اتمام بوستان، کتاب نخستش، آن را به نثر آهنگین فارسی در هفت باب «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت» نوشته است.

غزلیات

غزلیات سعدی در چهار کتاب طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شده‌است.
سعدی و زبان فارسی

محمدعلی فروغی دربارهٔ سعدی می‌نویسد «اهل ذوق اِعجاب می‌کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته‌است ولی حق این است که [...] ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته‌ایم سخن می‌گوییم». ضیاء موحد دربارهٔ وی می‌نویسد «زبان فارسی پس از فردوسی به هیچ شاعری به‌اندازهٔ سعدی مدیون نیست». زبان سعدی به «سهل ممتنع» معروف شده‌است، از آنجا که به نظر می‌رسد نوشته‌هایش از طرفی بسیار آسان‌اند و از طرفی دیگر گفتن یا ساختن شعرهای مشابه آنها ناممکن.


حکایات

سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد(این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایت هایی که سعدی در گلستان و بوستان آورده است، نگرش و بینش او را نمایان می سازد. وی در مدرسه نظامیه بغداد دانش آموخته بود و در آنجا وی را ادرار بود. در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفته است که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود. آن طور که از روایت بوستان برمی آید، وقتی در هند بود، سازکار بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت؛ وی در بوستان، این روش را در برابر همه فریبکاران توصیه کرده است. حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پاره‌ای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایه تسلیت می‌دانست و راه التیام زخم های زندگی را محبت و دوستی قلمداد می‌کرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود.[۵]

در ایران روز 1 اردیبهشت بنام سعدی نامگذاری شده است .

برگرفته از ویکی پدیا

www.lovesk.persianblog.ir
چهارشنبه 2/10/1388 - 18:59 - 0 تشکر 171624

سلام

یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل تر است گفت تو را خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.
ظالمی را خفته دیدم نیم روز گفتم این فتنه است خوابش برده به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است

آن چنان بد زندگانی مرده به 

گلستان / باب اول

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

پنج شنبه 3/10/1388 - 19:41 - 0 تشکر 171837

سلام

یکی از بندگان عمرولیث گریخته بود کسان در عقبش برفتند و باز آوردند، وزیر را با وی غرضی بود و اشارت به کشتن فرمود تا دگر بندگان چنین فعل روا ندارند. بنده پیش عمرو سر بر زمین نهاد و گفت
هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست
اما به موجب آن که پرورده نعمت این خاندانم نخواهم که در قیامت به خون من گرفتار آیی اجازت فرمای تا وزیر را بکشم آن گه به قصاص او بفرمای خون مرا ریختن تا به حق کشته باشی ملک را خنده گرفت، وزیر را گفت چه مصلحت می‌بینی؟ گفت ای خداوند جهان از بهر خدای این شوخ دیده را به صدقات گور پدر آزاد کن تا مرا در بلایی نیفکند .گناه از من است و قول حکما معتبر که گفته‌اند
چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را به نادانی شکستی
چو تیر انداختی بر روی دشمن چنین دان کاندر آماجش نشستی

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

شنبه 5/10/1388 - 18:19 - 0 تشکر 172225

سلام

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کرانست و بر عهد من اعتماد کلی ندارند ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند پس قول حکما را کار بستم که گفته‌اند
از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم وگر با چنو صد بر آیی به جنگ
از آن مار بر پای راعی زند که ترسد سرش را بکوید به سنگ
نبینی که چون گربه عاجزشود بر آرد به چنگال چشم پلنگ

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

پنج شنبه 17/10/1388 - 9:59 - 0 تشکر 174603

گلستان - باب هشتم (در آداب صحبت)
دو کس مردند و حسرت بردند؛ یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد.
کس نبیند بخیل فاضل را که نه در عیب گفتنش کوشَد
ور کریمی دو صد گنه دارد کرمش عیب ها فرو پوشَد

www.lovesk.persianblog.ir
جمعه 18/10/1388 - 10:10 - 0 تشکر 174806

مرد زشت¬رو و رهگذر

مردی به خانه¬اش می رفت. نزدیک خانه که رسید جوان زشت و آبله¬رویی را دید با چشمان چپ و سر بی¬مو و دهان گشاد و لب¬های کلفت و پوستی تیره.
مرد رهگذر ایستاد و با نفرت به جوان زشت¬رو خیره شد و بعد ناگهان فریاد زد:
ای مردک از این جا برو و دیگر هم به این کوچه نیا! دیدن تو شرم است و آدم را ناراحت می¬کند! جوان بدون اینکه ناراحت شود نگاهی به قبای پاره مرد انداخت و ناگهان قبای نویی را که بر تن داشت درآورد و به مرد گفت: بگیر مال تو! من قبایم را به تو می¬بخشم!
مرد نگاهی به قبای خوش رنگ و رو و نو انداخت و ناگهان از کاری که کرده بود شرمنده شد و کف دست راستش را روی سینه¬اش گذاشت و گفت: مرا ببخش! من رفتار بدی با تو کردم اما تو داری لباست را به من می¬دهی!
جوان با همان لبخند گفت! ای دوست! بدان که آدمی که ظاهر بد اما باطن و درون و قلب پاکی داشته باشد به مراتب بهتر از کسی است که ظاهر خوب اما قلبی ناپاک و سیاه دارد! چهره مرد رهگذر از خجالت سرخ شد و دیگر نتوانست حرف بزند.
حکایتی از بوستان سعدی

www.lovesk.persianblog.ir
پنج شنبه 29/11/1388 - 13:53 - 0 تشکر 183456

http://www.abhari4.blogfa.com حقیرشهر شیراز راشاید بیشتر از همه شهر های عالم دوست دارد وارادت خاضی به این شهر دارد به گمانم قطعه ای ازبهشت برین خداست كه در این جهان است از هوای مطبوع آن گرفته واماكن متبركه و باغ های باصفای انجا ونسیم فرح بخش این شهر زبانزد عالم وادم است از لجهه شیرین شیرازی مردم آن دیار گرفته تا مسقطی زعفرانی وكلوچه های برنجی انجا ، كوچه باغ های مصفای این شهر كه نشاط وطراوت خاصی داردلطافت هواش بی نظیر است ورنگ گلها آن در نور افشانی خورشید بی همتاست هر روزش بهاری است از بهارستان ، وزش باد در میان درختان با وقار خاصی است كه وصف شدنی نیست روز بارانی آن نیز با آغشته شدن عطر خاك و عطر گلها بیان شدنی نیست خلاصه اینكه شیراز شهر شعر وادب وهنروایمان اخلاص است اما در تمام نعمت های خدا دادی به این شهر یك مقام ومنزلت دارند وجایگاه رفیع شاعر شیرین سخن سعدی شیرازی یك مقام ومنزلت وبركت خاصی دیگر دارد او به راستی لیله القدر شیراز است هنوز هم زود است که سعدی را انطور که هست به شناسیم سعدی جایگاه ومقام ومنزلت خاصی دارد که عرشیان وفرشیان به جایگاه خاص او غبطه می خوردند او همه چیز هست استاد اخلاق . روان شناس .شاعر. عارف صوفی. جهانگرد.پژوهشگر.مشاور.ادیب و سخنور . نویسنده.گوینده .مفسر قرآن .عبد صالح خدا.واعظ.مصلح . سیاستمدار.و................... سعدی را همگان به عنوان یك شاعر بلند آوازه قرن هفتم می شناسند در حالیكه مقام ومنزلت سعدی علیه الرحمه فراتر از یك شاعر است. او حكیمی است فرزانه و ادیبی است سخنور، اهل عرفان و سیر سلوك، دانا به ترفندهای روزگار غدار، سفر كرده و سرد و گرم روزگار كشیده و چشیده، متقی و عالم اهل عمل، درویش مسلك و خدا پرست، آینده نگر و عاقبت اندیش در تمام كلیات او به صورت مستمر تمام طبقات جامعه را پند و موعظه می دهد، از خود پرستی و جاه طلبی و اتلاف وقت بی زار است به علما موعظه می كند كه علم تؤام باعمل داشته باشند و به سلاطین و امراء تواضع و احساس مسئولیت در مقابل رعیت را سفارش می كند، به فقرا پاكدامنی و صبر را توصیه می كند و به توانگران و ثروتمندان بخشش وعطوفت را مؤكداً سفارش می كند به طالبان سیر و سلوك خطرات غفلت و انحرافات را گوشزد می نماید. به جوانان آینده نگری و ارزش و قدر و قیمت جوانی را یادآوری می كند و به پیران نصیحت می كند كه اعمال آن مطابق شأن و سن و سال آنان باشد و آماده رفتن باشند و از اتلاف وقت و هوسرانی پرهیز نمایند وبه پرهیزكاران می آموزد كه با عجب و نخوت همانند ابلیس رانده و مانده ابدی درگاه احدیت نگردند، خلاصه كلام سعدی علیه الرحمه تفسیر علمی و عملی سوره والعصر است. سعدی در خانواده مذهبی اهل سنت در قرن هفتم در شهر شیراز متولد شد و برای فراگیری علوم زمانه خود عازم نظامیه بغداد كه یكی از مراكز بزرگ دانشگاهی در آن روزگار بود، شد. پس از فراگیری علوم نظری وعقلی خود سالها در انجا علوه بر تحصیل به تدریس نیز مشغول گردید سپس عازم سفر طولانی خود شد كه این سفر سالیان دراز به طول كشید این سفر شامل شامات، سوریه، طرابلس، مصر، عدن، یمن، عربستان، و برخی دیگر از بلاد اسلامی در قرن هفتم بود، می بایست اوضاع و احوال و نحوه زندگی مردم ایران و سایر كشورهای اسلامی و كشورهای اروپایی مقارن زمان زیست سعدی با دقت مطالعه گردد این موضوع بسیار حائز اهمیت است. نحوه نگارش سعدی دارای سبك ویژه ای در نظم و نثر است و خود سعدی بنیانگذار سبك خاصی است كه تا به امروز در نظم و نثر خیلی ها از او تقلید نمودند لیكن تاكنون احدی موفق نشده ریزه كارها و شاهكاری كلامی در هنر نگارش به رقابت با اوبه پردازند، سعدی كلامش را به صورت ایجاز یعنی خلاصه نویسی تؤام با فصاحت توسعه داده و نحوه نگارش او در گلستان به تقلید از كلام الله مجید می باشدیعنی كلمات كوتاه و دارای نوعی وزن است كه به قرینه سجع به كار برده و كلامش را به سخنان حكیمانه و پند و مؤعظه پرداخته و هدفی خاصی را دنبال می كرده این وحدت طولی و وحدت رویه در همه جا رعایت شده سعدی علیه الرحمه استاد مسلم نظم و نثر بوده و در هر دو زمینه نهایت مهارت و استادی خود را بارها به ثبوت رسانده، آگاهی كامل به ادبیات عرب دارد و اشعار فراوانی نیز به عربی سروده، آشنایی كامل به علما، نویسندگان، شاعران، فلاسفه گذشته و هم عصر خود در بلاد اسلامی دارد، نام مكان ها و محل ها را به خوبی به خاطر دارد و از آن ها یاد می كند، اهل تحقیق و تفحص وژرف نگری است، عاقبت اندیش و عافیت طلب است، انسانی پخته و عاقل و صاحب خرد است و خود باخته و جاه طلب نیست، پابند دین است و در دین خود مقید است، از ریاكاری و فریب مردم به شدت متنفر است، زود باور و ساده لوح و كج خیال نیست، در علوم كلامی و عقلی صاحب رای است در امور فقهی كاملا سیطره دارد، اساساً شاعر نیست بلكه این شیوه را جهت ترویج دین و تبلیغ دیانت انجام داده، پادشاهان و امراء كشور و بزرگان از محضر او استفاده نمودند در زندگی دچار تردید و تزلزل در عقیده دینی نشده و همه جا با همان انسجامی فكری سخن می گوید، تمام طبقات جامعه را كه برای دیگران مفید باشند و مدرسان ابنای بشر بودند با دیده احترام نگریسته،حق تعالی را محور تمام امور می داند و تردید در جهان بینی او وجود ندارد، خاضعانه در مدح و منفبت حضرت رسول اكرم ص به ستایش پرداخته و اهل بیت پیامبر و اولاد فاطمه زهرا و واقعه كربلا را در اشعار ش یاد نموده، عارفی والا مقام بوده و به نظر می رسد مراحل سیر و سلوك و منازل عرفا را طی نموده چون از ریا بیزار بوده در امور تعبدی خودش كمتر یاد كرده و اگر نامی برده نفس اماره خویش را عنوان نموده، جامعه شناسی قوی از زمانه خود دارد و روابط عمومی او با همگان بسیار پسندیده است وبا تمام طبقات اجتماع حشر و نشر داشته و مغرور به علم و تحصیل و تدریس و اینكه ملاذم پادشاهان بوده نیست، خاكی مسلك و متواضع با تمام اقشار جامعه است، آگاهانه عمل می كرد ه و اهل منبر و مسجد و موعظه است و خود پایبند اصول و اساس اسلام است، اسلام او عاریتی نیست، تعبد و تلمذ در پوست و خون او وارد شده، به قبر و قیامت و واقعه آنجا بسیار توجه داشته و لحظات عمر را عاریتی می دانسته و می گوید: « دنیا را بقا نیست و خلق را وفا نیست » از گذشته ایام بسیار عبرت گرفته و هیچ چیز قادر نبوده سعدی را فریب دهد از زرق و برق دنیا، زر و زیور دنیا، زور و ضرب دنیا، زن و فرزند دنیا همه را مایه ابتلا و امتحان می داند، سخنوری كه قدر و قیمت سخن را می داند، در فواید خاموشی در گلستانش حكایت ها گفته، عابدی بوده اهل عمل، زاهد بوده اهل زهد، بنده بود اهل تعبد، مربی بوده اهل دیانت، دوست بوده اهل صداقت، در تحولات و تغییرات ایام با دیده بصیرت نگریسته، مغرور به آمدن بهار نشده و غافل از خزان نگشته، سعدی علیه الرحمه آنقدر در بی ثباتی دنیا می گوید كه ای صاحب عقل و خرد كه خودمی دانی دنیا محل كوچ است و خانه نساختی و خیمه بر پا كردی هوش دار‍! كه وقت كوبیدن میخ خیمه نیست. مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم او مسافری است كه آماده سفر آخرت گشته، مصلحت اندیش و فرصت اندیش و فرصت طلب دینوی نیست و ابن وقت نیست، ومنافع معادی را دنبال می كند نه منافع معاشی را ، سخنانش عبث و یاوه گویی نیست از سر سیری و بی خبری و عیش و نوش نیست، خیلی یا حداقل برخی شاعران متقدم و متأخر اهل عیش و نوش و خوشگذرانی بودند و شعر خود را نیز نقل نقل محفل هوسرانی پادشاهان و توانگران نمودند. سعدی بهاء و ارزش سخن و شعرش را به خوبی می داند و در خدمت اهداف اسلامی و شخصیت والای انسانی نموده هدفش تعلیم تربیت است، معلم اخلاق است واسطوره عاقبت اندیشی واسوه تقوی و خودآگانه و از روی خرد واندیشه سخن می گوید: ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز كان سوخته را جان شد و آواز نیامد می داند كه عمر را مجالی نیست تا بتواند به ابنای بشرپند و مؤعظه نماید با ابداع بوستان و گلستان و كلیاتش موفق شد به این اندیشه خردمندانه جامه عمل بپوشاند، همه جا بوده، همه جا رفته با همه مردم حشر و نشر داشته، اخلاق و خلق و خوی طبقات مختلف را به خوبی درك كرده و به فرهنگ عامه آشنایی كامل دارد، جامعه شناس، جمعیت شناس، روانشناس خوبی است، همدرد درویشان و همدم پادشاهان بوده با گروه های مختلف جامعه آنقدر نشست و برخاست داشته كه به خوبی می تواند دركشان نماید اما مهمترین معیار سعدی این است كه فریفته و خود باخته و بی خود از خود نشده باهمگان بوده و صفات غیرانسانی و غیر اسلامی را بخود نگرفته و تقلید كوركورانه از احدی نكرده بنده و برده و جیره خوار هیچ گروهی نیست نگرش او عالمانه است اما عالمی كه اقتضای زمان پیش می رود و از تهجر بی زار است، عابدانه و مخلصانه است، رفتار و منش خود را وسیله پیشرفت دنیای مادی خود نكرده بلكه وسیله پیشرفت دین و رفاه نموده، تار و پود او را ایمان به خدا و اخلاص در عمل صالح و سفارش به مردم در پایداری به حق و حقانیت است كه در اصل تفسیر سوره والعصر است ما نصیحت به جای خود كردیم روزگاری در این سرا بردیم سعدی نیاید بگوش رغبت كس بر رسولان پیام باشد وبس سعدی نگاه عمیق به آیات قرآن كریم داشته و با آوردن حكایات مختلف در گلستان و بوستان و كلیاتش به خواننده می آموزد كه تنها خواندن آیات قرآن كافی نیست بلكه بایست در آن با دیدن تأمل و تدبیرو تدبر نگریست لذا به نظر می رسد جهت فهم عامه مردم از آیات قرآن كریم كه ممكن است به زبان عرب آشنایی كامل ندارند بر آن شده یك دوره تفسیر فارسی از آیات قرآن در غالب نظم ونثر به شیوه خاص خود ابداع كند كه در خور فهم همگان باشد و از خود باقیات و الصالحات باقی گذاشته، سعدی علیه الرحمه مجسمه اخلاق و دیانت است اگر در برخی گفتارش نوعی كلماتی بیان كرده كه ممكن است در شأن و مقام و منزلت اونباشد بدین منظور بیان شده كه اندیشه گناه در ذهن ابنای بشر وجود دارد و یا سعی كرده چندان خود را مقدس مأبانه جلوه ندهد بهر حال او انسانی بسیار متعبد و مقید به احكام شریعت اسلامی است و جای تردید در آن نیست، و این موضوع در اشعار و كلامش قابل درك است، این حقیر قصد دارد بدون در نظر گرفتن نظرات مختلف صاحب نظران به دور از هر گونه كپی برداری و تقلید كوركورانه صرفاً با مطالعه متون نظمی و نثری این ادیب گراسنگ و دانشورگرانمایه و درد آشنا را در ابعاد مختلف شخصیت او، زمان او، مكان او، نحوه دیدگاه او و نماد و اختصاصات لغوی نظم ونثر او را موشكافانه مورد بررسی قرار دهدبه قول ادیب معاصر محمد علی فروغی نخست وزیر دهة 1320 در مورد ایجاز سخن سعدی چنین می نویسد كه (ایجاز او در حد اعجاز است ) این گفته مبالغه و تحسین نیست یك حقیقت عینی است. سعدی شیرازی بی شك در گلستانش از قرآن تقلیدی هنرمندانه و شاهكاری بی همتا نموده و سخنش كوتاه است اما معنای بلند و ژرف نگر دارد و كلام را دستخوش بازیچه و رنگ آمیزی حروف بی معنا قرار نداده كلامش همانند عسل مصفایی است كه محصول كوهپایه ها و قله های رفیع خرد و اندیشه است كه با نقوش رنگ ها و حكایات در هم آمیخته و نقش حریر و پرنیان در آن تنیده و اوج هنر معماری او در بكارگیری كلمات و جملات مشاهده می شود، تصویر سازی و ذكر واقعه و جمع بندی از موضوع به اتحاد انسجام فكری او قدرت ابداع و خلاقیت داده، همه جا خدای تعالی را حاضر و ناظر می داند و دنیا را سرای مكافات و آخرت را سرای مجازات دانسته، تفكرات روحی او در تمام متون نظمی و نثری وگذشت ایام دستخوش طوفان اندیشه و تزلزل نمی گردد در تمام دوران قصد و هدفش آگاهی و بیداری ابنای بشر است كه در غفلت و بی خبری و از خودباختگی و با خود بیگانگی غوطه شدند، عشق سعدی شور و شعف خاصی دارد و عشق در وجود او محرك اصلی و اساس حیات اوست، عشق و عقل در وجود او در تضاد هم نمی باشند و بال یك انسان خاكی به افلاك سركشیده را دارد، قدرو قیمت گوهر عمر و فرصت ایام را به خوبی درك و لمس كرده و در بی خبری و غفلت نیست به قضا و قدر اعتقاد دارد و به قسمت و روزی هر كس كه تعیین شده باور دارد، باورهای قرآنی در كلامش تجلی نموده، اخلاص در وجود او یك گوهر ذاتی است از جنس كر وبیان است .در حكایات سعدی علیه الرحمه یك طرف قضیه خواه وزیر باشد یا درویش یا كنیز و غلام اهل تفكر و تدبیر و صاحب عقل است و طرف دیگر اهل هوای نفس و غفلت و بی خبر و عصیان گری، عقلی كه سعدی از آن یاد می كند عقل صرفاً مادی و معاشی نیست عقل عاقبت اندیشی است ومعادی مد نظر اوست ، گاهی ستیزه عقل معاشی با عقل معادی است و آخر الامر عقل عقل معادی بر عقل معاشی غلبه می كند، سعدی از قاضی فاسق، زاهد زهد فروش، تهیدست گناهكار، پادشاه ظالم، وزیر فرصت طلب، عالم بی عمل، كار بی ثمر، فاضل بی فضل، پیر هوسباز، جوان عیاش، توانگر بخیل، زنبور بی عسل و ... در گلستانش به عنوان نماد و سنبل بدی یاد كرده، خواندن كلیات سعدی ملال انگیز و كسل آور و اتلاف كننده وقت نیست، كلیات او به منزله محكی است برای محك زدن عیار زر تا سره را از ناسره تمییز نماید، غور و تفكر در كلیات سعدی نوعی دارویی است كه وجدان را در آدمی بیدار نگه می دارد و از خواب غفلت باز می دارد، نیروی اخلاص را زنده می كند و تقویت می نماید، بی قرار و آشفتگی خیال را می زداید و آرامش خیال و دیده بصیرت نگر می دهد. به نظر می رسد چنانچه هر روز كتاب كلیات شیخ سعدی مورد مطالعه دقیق قرار گیرد اثرات درمانی آن در روح و جسم خواننده كاملاً محسوس خواهد بود به نظر می رسد كه همانگونه كه نهج البلاغه حضرت امیر متقیان علی (ع) كه به زبان عربی با فصاحت و بلاغت بیان شده و كلمات و جملات دارای وزن خاصی هستند و سبك وشیوه نگارش در بی ثباتی و بی وفایی بیشتر تأكید می نماید گلستان سعدی نیز به زبان فارسی همان شیوه را در اسلوب لغوی و معنای كلمات دنبال می كند یا به عبارتی می توان گفت گلستان سعدی برادر فارسی زبانی است برای نهج البلاغه عربی حضرت امیر مؤمنان (ع). خصوصیات و خلقیات و روش و منش شیخ اجل سعدی شیرازی را می توان به خوبی در كلیات او مشاهده كرد او هرگز از روزگار غدار شكایت و گله نكرده چون اهل صبر، قناعت، تعبد، شكر، رضا، تواضع بوده و خود در باب سوم در فضیلت قناعت چنین می نگارد: كه هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نكشیده، مگر وقتی پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع كوفه درآمدم دلتنگ، یكی را دیدم كه پای نداشت، سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی كفشی صبر كردم، شایان ذكر است اكثر ضرب المثل های ما كه در سخنان روزمره به كار می گیریم نخستین بار در گلستان سعدی بكار رفته لیكن خودمان اطلاع از این امر كمتر داریم، شیوه و نگاش گلستان به سبك خاصی است در ابتدای هر حكایت متن آموزنده ای به صورت نثر موزون به كار رفته و سپس چند بیت در همان ارتباط مطرح گردیده، اكثر حكایات سعدی علیه الرحمه در باب های هشت گانه گلستان به صورت كوتاه است و در چند جمله خلاصه شده و تعداد محدودی نیز دارای متن طولانی تری می باشد، سبك بیان و شرح حكایات در گلستان به نحوه بیان شده كه خواننده احساس خستگی نمی كند در برخی حكایات موضوع واقعه شرح حال خود سعدی است كه در قالب یك حكایت كوتاه بیان كرده و در پایان یك نتیجه اخلاقی گرفته و در برخی روایات نیز از قول دیگران موضوعی را بازگو كرده در تمام متون نگارش شده توسط سعدی ما شاهد یك وجدان بیدار هستیم كه به صورت نامرئی ما را هدایت می كند و پنداری روح آن بزرگوار همه جا همراه ما ست سبك و نگارش سعدی از سایر نویسندگان و شاعران كاملاً قابل شناسایی است سبك خاص خود را دارد. او یك عارف خداشناس و خدا پرست واقعی است كه قریحه ذاتی سخنوری با تمام ریزه كاری های آن در سرشت او به ودیعه نهادند و ارزش مقام و منزلت انسانیت را به خو یدرك كرده و قدر و قیمت سخن را به خوبی می داند و آن را میراث انبیاء، اولیاء و اوصیا حق می داند، لذا كلامش حق خواهی و حق جویی است كلیات نظمی و نثری او یك دوره كامل حكمت نظری و عملی است و تلخی پند را با شهد گوارای كلامش مزین نموده و درمان بیماری های جسمی و روحی ابنای بشر است، بعید به نظر می رسد سعدی مثل و مانندی داشته باشد، ابعاد شخصیتی و ظرفیت ذاتی و پتانسیل هنری و مقام این عارف به قدری بالا است كه او را از دیگران ممتاز نموده، شاید برخی شاعران و سخنوران در سرودن شعر كلامی نغز و شیوا داشته باشند لیكن ابعاد شخصیتی شاعر و ابداع های شعری آنان محدود بوده، سعدی اهل سیر و سیاحت در اكناف و اطراف جهان خاكی بوده و سیر و سلوك او در مراحل و منازل عرفا قابل درك است، عربی را به خوبی می داند، به امور فقهی آشنایی دارد، با قرآن مأنوس و الفت دیرینه داشته، به علم حدیث و رجال سیطره دارد، آشنایی كامل به متون نظم و نثر قبل از خود دارد به نگارش تاریخ بیهقی، قابوسنامه آشنایی دارد علاقه و عشق او به همنوع منحصر به خطه شیراز و سرزمین فارس و بلاد مسلمین نیست، معیار و ملاك او جهانی است و ارزش ها نزد او فراتر از مرز جغرافیایی است آن جا كه می فر ماید: بنی آدم اعضاء یكدیگرند كه در آفرینش ز یك گوهرند جو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار مرز بندی در قالب فكری او الهی، انسانی است و مأموریت او مربوط به تمام اعصار می گردد، سعدی علیه الرحمه با نگارش خود زبان پارسی را پاسداری نموده، ارزش های انسانی را ارج گذاشته، دین اسلام را تقویت نموده، با بحث های مذهبی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، ادبی، علم سیاست، امور تربیتی، جامعه را سرو سامان داده، تفكرات خود را القا نكرده بلكه الهام بخش روشها و منش ها نموده، به تمام امور توجه كرده، رسالت و مأموریت خود را به نحو احسن انجام داده، فریب روزگار را نخورده، عمر خویش را صرف امور عام المنفعه نموده، از لهو و لعب بی زار بوده و سماع و مطربی را حرام می داند كلیات سعدی آیینه تمام نمای تفكرات و شخصیت شیخ سعدی الرحمه می باشد، كدام انسان به غیر از انبیاء، اولیاء و اوصیاء می تواند دارای ابعادی نظیر او باشد، همه جا مراقبت و مواظبت از هوای نفس و ستیز با نفس اماره، همه جا هوشیاری و بیداری، همه جا منبر و مؤعظه، همه جا حكمت و دانش، به نظر می رسد محیط نظامیه بغداددر آن روزگار مركز عالمان سیاسی و مذهبی بوده، شیخ بزرگوار همه جامردم را به سعه صدر و خلق خوش و مدارا با مردم سفارش می كند و یكی از شرایط عقل را مردم داری می داند، سعدی همگان را توصیه نموده كه از بخل پرهیز كنند و در امرار معاش میانه رو باشند و از افراط و تفریط در تمام امور اجتناب نمایند، احادبث نبوی را در قالب حكایات نغز و شیوا بیان نموده، شیخ سعدی مقام و منزلت الهی و آسمانی حضرت رسول را به خوبی درك نموده و در منقبت آن سید كائنات، سرور رسل و آن اختر خاتم خاضعانه به نظم ونثر پرداخته و به خوبی قدر و قیمت آن دردانه یتیم كه به دولت نبوت رسید را می داند و همانند مرید در برابر مراد است. سعدی كلیات خود را همانند سفره برای همگان از فقیر و تونگر، مرید و مرشد، مصلح و ملحد، عالم و جاهل گسترده و هر كس به اندازه بضاعت و خرد خود از آن بهره می گیرد، معمولاً هر انسانی هوس خامی در سر دارد و سودای می طلبد، یكی دربند مال اندوزی، دیگری دربند اسم و رسم، یكی در اندیشه كسب قدرت، یكی در آرزوی خوشنامی صوری است، یكی در فكر كامیابی و خوش گذرانی، یكی در اندیشه راحت طلبی و رفاه مادی است و خلاصه هر كسی چیزی می خواهد و می جوید، اما شیخ بزرگوار فراتر از این مرزهای اندیشه مادی می خواهد او در پی سعادت و خیر خواهی جامعه بشریت است در اندیشه فلاح و رستگاری تمامی آدمیان است، هدفش مقدس است و خداوند متعالی نیز نام او را تا قیامت در زمره اولیاء و مقربان خاصه خوداز گزند پوسیدگی زمان و آسیب فراموشی نسل ها محفوظ خواهد داشت و به حقیقت كلیات او تفسیر آیات شریفه قرآن كریم است، مراد و مرشد او خیالی و تصنعی است، مراد و مرشد آن از جنس آدمیان نیز نیست مراد او سید و سالار و برگزیده فخر كائنات حضرت رسول اكرم (ص) است، مقام و منزلت این عارف گرانقدر آن قدر بالا و والا است كه اگر مزار او همانند امامزادگان آستانه مقدسه نیز می داشت در مقام او مبالغه نكرده بودیم، گرچه اكنون نیز آن گنبد لاجوردی مقبره او آدمی را به یاد مساجد و قداست آن می اندازد و سادگی قبرس همانند خانقاه و زندگی درویش مسلكان او می باشد، لیكن باز جا دارد در كنار تربت این بزرگوار اماكن و ابنیه ای در شان و مقام و منزلت او ایجاد گردد وكتابخانه برزگی ایجاد گردید البته جای تشكر وتقدیر دارد كه مجسمه زبیایی از سعدی در میدانی كه به سمت ارامگاه اوست بنا شده وآن گنبد لاجوردی كه بر مزار آن بزرگوار سعدی شیرازی ساختند مانند نگین انگشتری بر شهر شیراز كه بر تارك این شهر شعر پرور می درخشد . سید شهرام ابهری

پنج شنبه 20/12/1388 - 14:55 - 0 تشکر 189398

اسم مادر سعدی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.