یا رحمت الله الواسعه
عاشقان كم كم به شور و التهاب افتاده اند
بهر احیای محرم در شتاب افتاده اند
مجمر و اسپند و بیرق را فراهم كرده اند
فكر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند
كودكان را در میان كوی و برزن دیده ای؟
در بنای تكیه ها از خورد وخواب افتاده اند
این فراخوان محرم مرزها را هم شكست
ارمنی ها در پی اجر و ثواب افتاده اند
روضه خوان ها را مگر زینب خودش یاری كند
از بیان ماجرا در اضطراب افتاده اند
مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمرید
چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند
میزبان زهرا كه باشد نان به هر كس می رسد
دانه ها كم كم به زیر آسیاب افتاده اند
کاظم بهمنی
از چه زمانی شروع شد؟؟
از کجا به کجا؟؟
با چه کسایی؟؟
داره صدای کاروان از دور به گوش میرسه...
چطور به استقبال ماه عزای ابی عبدلله بریم؟
البته اینجا هر کسی بره راهش میدن
مهم اینه که ما چطوری برخورد کنیم
با چه چیزایی میتونیم خودمون رو نزدیک کنیم به این کاروان؟؟؟
به این کاروانی که شب 28 رجب سال 60 هجری( بعد از این که معاویه لعنت الله علیه از دنیا رفته بود و یزید لعنت الله علیه عموی خود عتیه را به جای مروان بن حکم حاکم مدینه کرده و در 15 رجب طی نامه ای او رو مجبور به بیعت گرفتن ازحسین بن علی علیه السلام وعبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر عبدالرحمن بن ابی بكر کرد.) و حضرت امام حسین علیه السلام فرزند آزادی و آزادگی برای نرفتن زیر بار این بیعت (با تفاسیری که شنیدید) از مدینه به سوی مکه حرکت کرد.
در تمام این مسیر با جوانان بنی هاشم و خاندان عصمت مشغول چیدن و گلچین کردن اصحاب خاص بودند و نوای هل من ناصر سر می دادند
اون دسته از اصحاب که بصیرت(چشم بینا و گوش شنوا) داشتند این پیام هجرت آقا رو میشنیدند که آقا بعد از گذشتن از منزلگاه های فراوان و اتفاقات متفاوت ، در سوم شعبان وارد مكه شدند.شیعیان کوفه هم که قصد مقابله با یزید لعنت الله علیه را داشتند. امام علیه السلام را به کوفه دعوت کردند.پیک کوفیان 10رمضان به مکه و به دست امام رسید.
که بعد از آمدن چند گروه دیگر دعوت کننده در روز های بعد حضرت مسلم از سوی مولای خود به کوفه رفت ...
ادامه این ماجرا ازشما (و من) در پست های بعد...
ولی الان داره صدای این کاروان به گوش ما میرسه ...
خدا یا تشنهام کن ...
تشنه ام کن نه تشنه آب، که چو سیراب شدم از یادش می برم
تشنهام کن، تشنه شناختن و فهمیدن.
تشنه شناختن و فهمیدن عاشورا و کربلا
کربلایی که مردان مردی ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام زمانشان را شنیدند و آن را لبیک گفتند و گرچه کم بودند،در آن سرزمین پر بلا عاشورا ساختند و جاودانه شدند.
عاشورایی که پس از آن سالها، هنوز شور است و عشق و شعور ...
و شرارههایی که تا "یوم الورود" سرد نخواهد شد.
خدایا بفهمان به من ندای "هل من ناصر" ولیّ زمانم را تا شرمنده عاشورا و عاشورائیان نباشم.
خدایا زبانم را به لبیک گفتن ندای مردان عاشورا بچرخان تا در روز جزا، زبانم در کام نماند.
ای که مرا خوانده ای
راه نشانم بده
بگید که چطور میتونیم خودمون رو به کاروان برسونیم؟؟