• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 1698)
چهارشنبه 11/9/1388 - 18:6 -0 تشکر 167279
عبید بخوانیم!

بسم الله

یكی از مهمترین كارهایی كه به نظرم قبل از نوشتن متن طنز باید انجام شود خواندن حكایت های كوتاه و طنز است... زیرا این حكایت ها ایده های خوبی را به طنزنویس می دهند تا در مسیری اصولی و منطقی و منظم حركت كرده و مقصود خود را بیان كند

لذا به همین منظور شاید خواندن حكایت های عبید زاكانی خوب باشد از این جهت كه اولا كوتاهند و ثانیا تنوع موضوعی دارند

در این كامنت حكایت های عبید زاكانی مرقوم می گردند همی ! :

 

 مردی دعوی خدایی کرد. شهریار وقت به حبسش فرمان داد. مردی بر او بگذشت و گفت: آیا خدا در زندان باشد؟ گفت: خدا در همه جا حاضر است!

 

خراسانی را اسبی لاغر بود گفتند چرا این را جو نمی دهی؟ گفت هر شب ده من جو میخورد. گفتند پس چرا چنین لاغر است؟ گفت یک ماهه جوش در نزد من به قرض است.!

 

قزوینی خر گم کرده بود. گرد شهر میگشت و شکر میگفت. گفتند شکر چرا میکنی؟ گفت از بهر آنکه بر خر ننشسته بودم وگرنه من نیز امروز چهارم روز بودی که گم شده بودمی! 

چهارشنبه 11/9/1388 - 21:13 - 0 تشکر 167306

فوق العاده کار خوبی است و یکی از موثرترین راه های یادگیری هر چیزی خواندن مطالب زیبا درباره آن است.

من نیز کل این کتاب را به صورت پی دی اف دارم که چند روز دیگر قرار می دهم.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

پنج شنبه 12/9/1388 - 10:7 - 0 تشکر 167377

گوشت را آزاد كن

 از بزرگان عصر، یكی با غلام خود گفت كه از مال خود، پاره‌ای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام شاد شد. بریانی ساخت و پیش او آورد. خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد. دیگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتی زعفرانی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام فرمان برد.

خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده، گفت: این گوشت بفروش و مقداری روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.

گفت: ای خواجه، تو را به‌خدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خیری در خاطر مبارك می‌گذرد، به نیت خدا این گوشت پاره را آزاد كن!

آرمان دزدی

 ابوبكر ربابی اكثر شب‌ها به دزدی می‌رفت. شبی چندان كه سعی كرد چیزی نیافت. دستار خود بدزدید و در بغل نهاد. چون به خانه رفت، زنش گفت: چه آورده‌ای؟ گفت: این دستار آورده‌ام. زن گفت: این كه دستار خود توست. گفت: خاموش‌، تو ندانی. از بهر آن دزدیده‌ام تا آرمان دزدی‌ام باطل نشود.

شنبه 14/9/1388 - 18:28 - 0 تشکر 168016

مردی را پسر در چاه افتاد.گفت: جان بابا،جایی مرو تا من بروم طناب بیاورم و تو را بیرون کشم.

شخصی با دوستی گفت که مرا چشم درد می کند،تدبیر چه باشد گفت مرا پارسال دندان درد می کرد،برکندم. 

سه شنبه 1/10/1388 - 21:29 - 0 تشکر 171470

همان طور که قول داده بودم امروز فایل پی دی اف متن کامل کتاب مجموعه طنز عبید زاکانی ( کتاب همشهری ) را برایتان قرار می دهم.

 کلیک کنید

منبع: آی آر پی دی اف

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.