• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن عمومی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
عمومی (بازدید: 6269)
يکشنبه 8/9/1388 - 20:30 -0 تشکر 166682
دلم برای بچگیم تنگ شده !

به نام خدا

سلام

امروز داشتم البوم رو نگاه میکردم رفتم یهو چشم به عکسهای دوران طفولیت افتاد ،یهو دلم یه جوری شد خیلی حالم گرفته شد

یه اهی کشیدمو گفتم خدایا کاش هنوز بچه بودم کاش هنوز همون ذهنیت پاکی که از دور و اطراف داشتم میبود ،کاش اصلا هیچی نمیدونستم 

خلاصه خیلی دلم گرفت با خودم گفتم کاش یه گویی چیزی داشتم که بر میگشتم به اون زمان حداقل یکم اون لحظه ها رو حس میکردم ،لحظه هایی که شاید زندگی سخت بود اما شیرین بود شاید خونه اجاره ای بود اما خیلی بهتر از نشستن توی خونه و منطقه ای که بهش میگن بالا شهر تهران بود(البته من اون موقع اینا رو نمیدونستماااااا)

کاش نمیدونستم اصلا نامردی چیه ،و خیلی کاش های دیگه

خلاصه خیلی دلم تنگ اومده نمیدونم چرا دوست دارم بچه بشم ؟نمیدونم چرا اینجوری شدم ؟؟ کاش زندگی هم دنده عقب داشت کاش...!!

 تو هم حس منو داری یا نه...؟!

 

يکشنبه 8/9/1388 - 21:12 - 0 تشکر 166697

به نام خدا

سلااااااام بوفون

خوبی؟؟

اخی. شلوار بنبکی داشتی؟ :D :D :D

حستو درک میکنم ولی اصلا دلم نمی خود دوباره اون زمونا تکرار بشه.

اصلا دلم نمیاد یه چیزایی رو دوباره تحمل کنن.

شکر

 

  «همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده می شوند، پس برای شادابی دل ها، سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید»

 

حکمت91.نهج البلاغه.امام علی (ع)

 

 

اگر در این روزگار مُردم، بگویید به او بگویند:

*مادرانه ها*

يکشنبه 8/9/1388 - 21:13 - 0 تشکر 166698

سلام

به به

چه ناز بودی

مشخصه بچه ی رمانتیکی بود همش کنار گله

زندگی قصه مرد یخ فروشیست که از او پرسیدن فروختی؟ گفت: نخریدند تمام شد...

يکشنبه 8/9/1388 - 21:52 - 0 تشکر 166708

سلام

ای بالاشهر نشین ..ای رمانتیک .....ای چشم آبی .....ای ناز .....

بوفون جون یه اسفندواسه خودت دود کن !

من که دوست ندارم به دوران بچگیم برگردم آخه مشکلات زیاد داشتم

منم خیلی ناز بودم ببین عکسمو:

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

دوشنبه 9/9/1388 - 14:39 - 0 تشکر 166814

با سلام

ع ، این پسر کوشولو تو بودی؟ ههه من که خوش تیپ تر بود :-" ولی حالا من گفتم یه عکس از خودت به من بده ، رفتی عکس بچگیت رو آپلود کردی ههه بابا شوخی کردم :دی

ولی خداییش هیچی بچگی نمیشه ، چه کارا که نمیکردیم ، خودم وقتی یادم میاد خندم میگیره ، بچه که بودم از ساختمون دو طبقه میپریدم رو ماسه ها ، عجب بی کله ای بودیما :))

اون موقع فیلمای یاماکازی و اینجور چیزا رو تو تلوزیون نشون میداد ما خودمون علنی میرفتیم اجرا میکردیم ، واقعا بچگی هم دورانی داشتا :))

بچگی شرتر از حالاش بودیم  !!!

با تشکر آنلاکر

گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمانست
دوشنبه 9/9/1388 - 22:58 - 0 تشکر 166907

با سلام

به خاطر یکی از بچه ها قسمتی از خاطرات بچیگمو اینجا مینویسم ، ولی جدا باور کنید این ماله اون دورانی بود که بچه بودیم حالا عاقل شدیم :دیی

خب پرش از ساختمون دو طبقه رو که گفتیم ، بریم سراغ جنگ های خیابونی که تو همین دعواها بود که یه بخیه نثارمون شد :دیی

کلا اون موقع ما وزارت دفاع داشتیم تو محلمون نقشه میچیدیم حمله میکردیم ، سنگ میگرفتیم طرف هم پرت میکردیم ، تا این حد اون دوران شر بودیم ، یه بار یه سنگ پرت کردم خورد شیشه میشه ماشین طرف که داشت رد میشد اومد پایین فرداش دم در خونمون سبز شدند !

تو این بچگی چه کارا که نمیکردیم ، بازی با اسید !!! با اسید مثلا میخواستیم اختراعات متنوع داشته باشیم ، یه جا دیدم بوتانیست در مورد کالبد شکافی قورباغه صحبت کرده یاد بچگیمون افتادم ، اون زمان ما قورباغه میگرفتیم ، یه آمپول یا سرنگ میگرفتیم آمپول هوا میزدیم به این حیوونای بی چاره 90 درصدشون درجا جون میدادن 10 درصد دیگه زنده بودن و بعدش میگفتیم زجر نبینند میکشتیمشون ! حالا ببخشیدا این دوران بچگی هست الان عاقل و آدم شدیم :دیی

از کالبد شکافی قورباغه بگیر تا تشیح جنازه گنجشک و کشف لونه مار و تخماش و نابود کردن تخماشون و تحلیل علمی بر روی این تخما گرفته تا دعواهای گروهکی بین محل ها سر زمین بازی فوتبال ، با سنگ و چوب و زنجیر به جون هم میفتادیم ، با اینکه با بیرونی ها دعوا داشتیم دعواهای محلی شمالی و جنوبی هم داشتیم که تو یکی از این دعواها ( ما بهش میگفتیم جنگ ) یه سنگ خورد به صورتم که هنوزم جاش مونده خاطره شده که یادم نمیره ، گرم بودم حالیم نبود درد که اینی که بهم خورده درد داره !

کلا نقشه کشی های باحالی داشتیم ، یه راه ترابری پیش خونمون هست که نقشه داشتیم یه جور بریم توش خرابکاری کنیم ، یکی از نقشه ها این بود که زمین و چال کندیم ، انقدر کندیم که هزار جور جک و جونور خاک رو دیدیم ، آخرش پشیمون شدیم جوجه رنگی هامون رو آوردیم این جک و جونورا رو بخورند چه خوشگلم میخوردند :))

کلا جوجه رنگی های ما هم زیاد عمر نمیکردند ، یا به طور طبیعی میمردند ، یا اینکه زیر دست و پا له میشدند ، یا اینکه یه ضربه هولناک میخوردند پرت میشدند میخوردند به دیوار جون میدادند !!!

البته این خاطرات با کمی سانسور هستا ، ماجراهای اصلی مثلا کتک زدن یه دانشجو رو قاطیش نکردم یا اینکه ...

کلا بچگی که یادم میاد اصل حال بود و کر کر خنده ، یه باغی هم کنار خونمون بود میرفتیم توش جیرجیرک بگیریم ، تابستونا میرفتیم توش جیرجیرک گیری ، یه بار چاقو گرفته بودیم میخواستی بریم بزنیم صاحب باغ رو یه کاریش کنیم ، بچگی بود دیگه ، شانس آوردیم کاری دست خودمون ندادیم !

ولی چیزی که بیشتر بهمون حال میداد این بوده که میرفتیم قورباغه ها رو کالبد شکافی میکردیم و از ساختمون دو طبقه میپریدیم !

حالا بگذریم من راهمو خوب تشخیص دادم ، ولی اگه همونطوری بودم چی میشدما ، یه قالتاق همراه با قالفاق :)) صله و از ناصله باس تشخیص داد ما هم به هر صورتی که شده تشخیص دادیم و مسیرمون تغییر کرد وگرنه از بچگی ، بچه شری بودیم ، بچه مظلوما همیشه مظلوم نیستند ، مارمولکند :-"

دیگه نباس زیاد از بچگی گفت ، گفتن نداره آخه بچه بودیم دیگه :دیی

مارمولک تو اسید انداختین؟

با تشکر آنلاکر

گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمانست
سه شنبه 10/9/1388 - 21:32 - 0 تشکر 167125

به نام خدا

سلام

ایییییییییی عجب دنیای بی وفایی شده

منو بگو میخواستم همچین تاپیکی بزنم و متنش رو هم  آماده کرده بودم اما خب زرنگی کردی زودتر از ما زدی

اما بدتر از اون اینکه من از دیدن عکس کودکیت محرومم احتمالا چشم بصیرتش رو ندارم :(

از بس من سراین کامپوتر به خاطر سرعت کم اینترنت اشک ریختم کور شدم :(:(

بچگی هم دورانی بود واسه خودش دیگه نمیخواستی بری تو اینترنت تحیقیق پیدا کنی .

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد * نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهدساخت *

 ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد * به دست کودکی گستاخ و بازیگوش*

و او یکریزو پی در پی دم گرم و چموش خویش را بفشارد برگلویم سخت * و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد *

بدین سان بشکند در من * سکوت مرگبارم را ......

 ***دکتر علی شریعتی ***

سه شنبه 10/9/1388 - 22:48 - 0 تشکر 167140

سلام

وای وای لپتو بیارجلو کوچولو یکم بکشم دلم خالی بشه.

چه خوشگلی کلک! الکی نیست دخترا می خوان.... کنن:D

.

به به  آ>لاکر هم تازه افتاده رو غلططک.. بگو بگو داداش خجالت نکش.. الکی نیست الان شورشی شدی

خانم شادسما اینکه عکسارو نمیبینین واسه اینه که رو اینترنت آپ شدن و حتما شما با اینترانتین واسه همین نمیبینینن!

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
چهارشنبه 11/9/1388 - 8:51 - 0 تشکر 167183

به نام خدا

سلام

آخیییییییییییی

الهییییییییییی

نازییییییییییییییییی

 چه گلای قشنگییییییییییییی 

آره واقعا بچگی عالمی بود به شرطی که واقعا بچگی کرده باشی

واسه چیزای کوچولو موچولو ذوق میکردیم اندازه 10 تا 

( چقدر لپ کشانی بودین . خدا حفظتون کنه  )

بقیه هم تصاویر کودکیشونو بذارن  . دور همی خوش میگذره . یاد ایام 

شاد باشین 

چهارشنبه 11/9/1388 - 21:19 - 0 تشکر 167312

به نام خدا

سلام

جناب سعیدان اینترانت کجا بود .اتفاقا اینترانت دیگه نمیام . ای بابا درد من چیز دیگس

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد * نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهدساخت *

 ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد * به دست کودکی گستاخ و بازیگوش*

و او یکریزو پی در پی دم گرم و چموش خویش را بفشارد برگلویم سخت * و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد *

بدین سان بشکند در من * سکوت مرگبارم را ......

 ***دکتر علی شریعتی ***

سه شنبه 1/10/1388 - 15:40 - 0 تشکر 171383

من دوران بچگیمو تا قبل از دوم دبیرستان دوست دارم از دوم دبیرستان تا پایان دبیرتان را فاكتور بگیركه میخوام خاطراتشو از زندگیم خذفش كنم

به وبلاگ من سر بزنيد
http://www.bia2allthing.mihanblog.com
درضمن منو با اسم (دختر بابا )ميتونيد تو گوگل پيدا كنيد
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.