بنام خدا

از دوران جنگ چه خاطره ای در ذهنتان مانده است؟

این طور که من می بینم بیشتر اعضای محترم تبیان مال بعد از جنگن جیگر

یا علی

سلام

نظر دوست عزیزمون درسته. خیلی از ماها برای بعد جنگ هستیم و یا دوران جنگ بچه بودیم. ولی چیزی که من از جنگ یادم میاد صدای آژیر قرمز و موشک بارونه و تنها تصویر هم، دیدن دودی که از محل افتادن یک موشک تقریبا نزدیک منزلمون از روی پشت بام خونمون میتونستم ببینم.کاش اگر کسی از دلیرمردان یا شیرزنان اون دوران در انجمنها هست مطلبی بده.

بسم رب الشهداء درسته که به نظر دوستان عزیز بیشتر ما مال بعد از جنگیم ولی خاطراتی از آن زمانها در ذهن داریم. از زمان کودکی مان . از صدای آژیر و انفجار و خاموشی ها. از صفا و صمیمیت مردمان آن زمان شاید به این دلیل که بیشتر به خدا نزدیک بودند و یا شاید به این دلیل که لمس کرده بودند که معلوم نیست چند ساعت دیگه زنده باشن یا نه. بر قامت بی سر شهیدان صلوات

سلام

این چیزی که مشخصه، اینه که من وخیلی ها از نسل بعد انقلاب هستیم اما از خاطرات دیگران چیزهای زیادی رو یاد گرفتم.....

با سلام 

من یادمه یه روز داشتیم از شهرستان میومدیم تهران تو اتوبوس بودیم که دیدیم دو تا موشک دارن تو همون مسیر که می رفتیم به سمت تهران می رن کم کم از ما دور شدن و رفتن به سمت تهران .

سلام

انشاءالله که بتونیم با اعمالمان شهدا را جنگ تحمیلی را شاد کنیم.

التماس دعا