معرّفی پدر مرحوم دکتر حسین إلهی قمشه ای
آیة الله العظمی مرحوم دکتر محمّدمهدی محی الدّین إلهی قمشه ای(رضوان الله تعالی علیه)
فرزانگان شیعه با توضیح و تبیین حقایق و انتشار مكارم به رشد جامعه و بالندگى و پویایى انسانها كمك شایان توجهى كرده و به رغم محرومیتها و مشقّات فراوان عمر با بركت خود را در راه احیاى فضایل صرف نمودهاند. آنان مصداق این فرمایش حضرت امام صادق(ع)اند كه:
« رحم اللّه قوما كانوا سراجا و منارا، كانوا دعاة الینا باعمالهم و مجهود طاقتهم» .(1)
یعنى خداوند رحمت خویش را شامل حال افرادى نماید كه چون چراغ فروزان و مشعل منور راه دیگران را روشن ساختهاند و با كردار خویش مردمان را به طریق ما فرا خواندند و با تمامى توان حق را معرفى كردند.
« حكیم میرزا مهدى الهى قمشهاى» از تبار چنین فرزانگانى است كه از قله توحید و كوهستان یكتاپرستى جویبارهاى با صفا و چشمههاى پرطرواتى را به سوى دشت انسانیت جارى ساخت تا درستى و راستى و فضیلت در سرزمین تشنه معرفت به شكوفایى و بارورى رسد.
این عارف ربانى و مفسر و مترجم قرآن كه آیت حق و اسوه وارستگى و اخلاص شناخته مىشود در آثار منظوم و منثورش الهام از معارف قرآنى و احادیث خاندان عصمت(ع) مشاهده مىشود و نگاشتههاى نیكویش با پندها و مواعظ و حكم اخلاقى آمیخته و تشنگان اندیشههاى ناب را به سوى مناقب اهل بیت(ع) و سیره سرشار از معنویت ایشان توجه مىدهد و فرهنگ پرفروغ آن ستارگان آسمانى را با جانها و روانها به صورتى جذاب در مىآمیزد و خردها و فطرتها را با حكمتهاى عالى تشیع آشنایى مىدهد.
نیاكان، خاندان و خانواده
اجداد حكیم میرزا مهدى الهى قمشهاى از سادات بحرین و از بزرگان علم و معرفت و حافظان قرآن به شمار مىرفتهاند.(2) گفته مىشود كه در دوران حكومت نادرشاه كه سادات را تحت شكنجه و فشارهاى شدید قرار مىدادند نیاكان حكیم مخفیانه از بحرین به شهرستان قمشه از توابع استان اصفهان مهاجرت مىكنند و سیادت خود را به دلیل اختناق حاكم مخفى مىنمایند. عموزادگان آن حكیم به سیادت صحیح معروفند امّا ایشان احتیاط مىكردند.(3)
علامه حسن زاده آملى مىنویسد: آن بزرگوار از سادات بحرین و از بیت علم و عرفان و زهد و تقوا بود. بارها به این بنده مىفرمود: اصلا از سادات بحرینم ولى چون در كسوت متعارف فعلى شناخته شدهام از تبدیل عمامه سفید به سیاه خوددارى مىكنم!(4)
حكیم الهى قمشهاى در شرح حال منظومى كه براى خود گفته به این مسأله اشاره دارد:
نیاكان بُوَدم از سادات بحرین ز حفّاظ قرآن قرّاء دفتر
زمانه خواندشان در شهر قمشه بدور نادر آن مرد دلاور(5)
دست خطى از آن مرحوم بر جاى مانده كه سلسله شریف خاندانش را براى برادرزادهاش به صورت ذیل به نگارش در آورده است:
« میرزا مهدى بن حاج ملاابوالحسن بن حاج عبدالمجید بن حاج محمدرضا بن حاج عبدالملك بن حاج شیخ جعفر السید البحرینى رحمهم اللّه تعالى» .(6)
پدر بزرگ حكیم الهى از افراد خوشنام شهرستان قمشه به شمار مىرفت كه در انجام امور خیر شهرتى به سزا داشت. آب انبار و پل حاج عبدالحمید و مدرسه علمیه حاج عبدالحمید از باقیات صالحات ایشان در شهر قمشه است.
وى قبل از آنكه میرزا مهدى الهى دیده به جهان گشاید طى رؤیایى صادق مشاهده كرده بود كه ملامحمد مهدى ابن ابى الفتوح قمشهاى( از دانشوران در گذشته این دیار) از هودجى از آسمان بر زمین فرود مىآید و به اتاق ایشان وارد مىشود. از آن پس ایشان بارها نزد پدر میرزا مهدى آمده، از عیال وى كه در انتظار مولود تازهاى بود عیادت مىنمود و بىصبرانه در انتظار میلاد آن فرزند لحظهشمارى مىكرد و پیوسته مىگفت: « این نوزاد نامش محمد مهدى است و در زمره علماى بزرگ خواهد گردید» .
سرانجام انتظارها به سر رسید و در سال 1319قمرى و بنا به نقلى بهسال 1320ستاره پرفروغ این خانواده هویدا گردید.(7) و دوستداران وارستگى را در موجى از شعف و سرور فرو برد. نامش را مهدى نهادند و بعدها كه در خرد و حكمت و تدریس معارف دینى و فرهنگ تشیع سرآمد اقران گشت و فروغ ایمانش تابیدن گرفت به محى الدین ( زنده كننده معارف دینى) ملقب گردید و در شرع و ادب تخلص الهى براى خود برگزید. چنانچه خود در بیتى بدین الفاظ اشاره دارد:
« الهى» طبع و « مهدى» نام و در عشق
لقب گردید « محى الدین» منوّر
در محضر اساتید قمشه، اصفهان، مشهد و تهران
میرزا محمد مهدى در پنج سالگى به مكتبخانه رفت و تا هفت سالگى مقدمات ادبیات فارسى و عربى را آموخت و سپس نزد پدر و ادباى شهر قمشه به پیگیرى تحصیلات و فراگیرى علوم دینى پرداخت و با وجود خردسالى به دلیل هوش سرشار و برخوردارى از حافظهاى قوى، كتب مهم و مشكل زبان و ادب پارسى و عربى را یاد گرفت و چون ده بهار را پشت سر نهاد « شرح نظام» را نزد پدر آموخته بود و در پانزده سالگى در ادبیات عرب به درجهاى از توانایى رسید كه شرح نظام نیشابورى، مغنى اللبیب ابن هشام و مطوّل تفتازانى را تدریس مىنمود.(8)
به موجب ذكاوتى كه در وجودش نهفته بود كمتر نیاز مىدید كه به مرور درسها بپردازد و اوقات فراغت خویش را براى كمك به معاش خانواده سپرى مىكرد.
مقدمات فقه و اصول و حكمت را در شهرضا از ملامحمد هادى فرزانه قمشهاى ( 1385 - 1302ه.ق) و دیگران بیاموخت. نامبرده در علوم عقلى و نقلى و بىاعتنایى به دنیا و زخارف آن معروف بود.(9) وى در حكمت، كلام و فلسفه آثار مفیدى دارد.(10) حسین امین جعفرى ( 1369 - 1295ه.ق) از فضلایى است كه حكیم قمشهاى مجلس درس وى را غنیمت مىشمرد.(11) او تحصیلات مقدماتى و بخشى از علوم اسلامى و آثار فقهى را در وطنش آموخت و در ضمن از تجربیات علم و دانشهاى پدرى فاضل و مؤمن بهره برد. امّا در فصل شكفتن و به سن چهارده سالگى، توفان حوادث و امواج بلا به سوى وى یورش آورد و پدر دانشمند و مادر پاك سرشت خود را از دست داد(12) و در غم فقدان والدین سوگوار گردید.
با وجود ممانعت برادر بزرگش به شوق تحصیل در اصفهان راهى این شهر شد و در حجره طلبههاى قمشهاى ساكن اصفهان در مدرسه صدر مسكن گزید. در آن جا از محضر شیخ محمد حكیم خراسانى ( متوفاى 1355ه.ق) به مدت یك سال استفاده نمود.(13) حكیم نامبرده از شاگردان خاص و وارث علم و اخلاق میرزا جهانگیرخان قشقایى ( استاد شهید مدرس) به شمار مىرفت.(14) آیةاللّه سید حسن مدرس صبحها در مدرسه جده كوچك درس فقه و اصول و عصرهادر مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مىگفت. مجلس درس آن شهید در اصفهان بزم محبت و كلاس تدریس رشادت و استوارى و شجاعت بود.(15) حكیم الهى قمشهاى كه از این محفل پرفیض برخوردار بوده است، مىگوید: وقتى صبحگاه در محضرش حاضر شده، به بیانش گوش مىدادیم هر لحظه در وجود ما نیرویى تازه دمیده مىشد، به طورى كه در پایان درس خود را پهلوانى شجاع حس مىنمودیم. به طور كلى بیان درس در روحیات شاگردان اثر ویژهاى داشت كه از وصف آن عاجزم.(16)
حكیم الهى كه سخت جویاى حقیقت و مشتاق معارف قرآنى و فرهنگ اهل بیت بود بیش از یك سال در اصفهان نماند و این دیار را به قصد مشهد مقدس ترك نمود تا به مدد اساتید این جایگاه مبارك و سرشار از معنویت به كمالات فكرى و عرفانى نایل آید. وى در مشهد به مدرسه نوّاب راه یافت و در این مكان حجرهاى اختیار نمود و به تحصیل مشغول شد. برادر بزرگش حسینعلى، بخشى از مخارج زندگى و تحصیلات او را تأمین مىكرد. با این حال، ایام اقامت در مشهد از لحاظ اوضاع مادى براى او با مشقت و مرارت توأم بود و در این مدت به قناعت مىگذراند و ماهها غذاى پختنى نمىخورد. گاه گاه به دشتهاى اطراف مىرفت و در طول هفته از توت درختان ارتزاق مىنمود.
وى در میان اساتیدش از مرحوم آقا بزرگ حكیم ( میرزا عسكرى شهید) بسیار سخن مىگفت، آن بزرگوار در علوم نقلى و عقلى مهارت داشت و در خراسان مرجعیت و ریاست تامه را عهدهدار بود و از نامبرده كراماتى نیز نقل كردهاند.
از اساتید دیگر الهى قمشهاى، آیةاللّه العظمى حاج آقا حسین قمى ( 1366 - 1282ه.ق) مىباشد كه در دوران مرجعیت و زعامت این فقیه فرزانه رویدادهاى مهمى رخ داد كه با موضعگیرىهاى به جا و قاطع ایشان جایگاه و عظمت مقام مرجعیت بیش از پیش نمایان گردید. نامبرده در ماجراى كشف حجاب رضاخان با موضعگیرى شجاعانه این توطئه شوم را رسوا نمود.(17)
شیخ اسداللّه یزدى مشهور به هراتى كه در منطق و حكمت، هیئت و علوم ریاضى مهارت داشت و از دانشمندان و پرهیزگاران ارض قدس رضوى بود یكى از استادان میرزا مهدى الهى قمشهاى است. حكیم قمشهاى مىفرمود: شرح نصوح قیصرى را در محضر جناب عارف بزرگوار آقا شیخ اسداللّه یزدى ( متوفى به سال 1345ه.ق) فرا گرفتم. ایشان به ما سفارش مىكرد كه بىوضو در درس حاضر نشوید.(18)
مرحوم حاج ملامحمدعلى فاضل ( متوفى 1342ه.ق) كه از مدرسان و حكماى معروف مشهد بوده جرعههایى از حكمت و عرفان را به كام اندیشه حكیم الهى قمشهاى بریخت. این عارف محقق سالها محضر قضاوت داشته و از شاگردان نامدار میرزاى شیرازى بوده است.(19)
حاج شیخ حسن مشهور به فاضل بُرسى كه حوزه درسى با اهمیت و پرتحركى داشت و بسیارى از علما از محضرش بهره گرفتهاند، از دیگر كسانى است كه حكیم الهى قمشهاى سعادت استفاضه از انوار علمى وى را یافت. او در فقه و اصول مهارت داشت و كتاب فوائد شیخ مرتضى انصارى را تدریس مىكرد. چندى بر اثر كسالت در بُرس رحل اقامت افكند و بعد از مدتى با حالت بیمارى به عتبات عالیات هجرت نمود و در سال 1353ه.ق د رآن مكان مبارك رحلت نمود.(20)
از دیگر كسانى كه میرزا مهدى الهى از محضرش محظوظ گشت آیةاللّه حاج میرزا حسین فقیه سبزوارى( متوفى 1386ق) است. ایشان یكى از رؤساى روحانیت خراسان و نیز از زعماى حوزه علمیه مشهد به شمار مىرفته و آثار خیرى از خویش بر جاى نهاده است.(21)
پس از شهریور 1320ه.ش ( 1360ه.ق) كه با تغییرات عمده در دستگاه حكومت پهلوى تا حدودى فشار سیاسى از روى مظاهر دینى و روحانى برداشته شد زعامت حوزه مشهد را دو عالم بزرگ و معروف دینى حاج شیخ مرتضى آشتیانى و آقا میرزا مهدى اصفهانى در دست گرفتند و بار دیگر به بازسازى بنیادهاى روحانى در این شهر مقدس پرداختند. فقه و اصول در حلقه درس این دو مدرس بزرگ طلایى را گرد آورد.(22)
میرزا مهدى در تدریس خود مقید بود كه مطالب خود را در چارچوب دستورهاى ائمه اطهار(ع) بیان كند و بر این نكته تأكید داشت كه سیر و سلوك در معارف الهى ضمن آنكه به تقوا نیاز دارد باید با استفاده از روایات معصومین (ع) صورت پذیرد. اصرار ایشان در كسب كمالات عرفانى و رسیدن به قلههاى معنوى بر انجام واجبات و ترك محرمات بود و با هر ریاضتى كه مستلزم سماع و كردار خانقاهنشینان توأم بود، مخالفت مىكرد.(23)
حكیم الهى پس از طى مدارج علمى و حكمت و كسب دانش قرآنى و روایى در مشهد مقدس بر آن شد تا به تهران سفر كند و از آنجا به رى و قم و سپس به حوزه نجف اشرف برود ولى زمانه خیمهاش را به تهران زد و خاك ملك رى دامنگیرش ساخت.
بر كرسى تدریس
ایشان در تهران به مدرسه میرزا حسین سپهسالار( شهید مطهرى كنونى) وارد شد. در آن ایام شهید آیةاللّه سید حسن مدرس سخت مشغول تعمیرات این مدرسه بود. حكیم الهى در ضمن بیان خاطرهاى اظهار داشته است: مدتى در آنجا ماندم و به درس كفایةالاصول جناب مدرس مىرفتم و ایام اقامت در آن مدرسه به درازا كشید. ایشان روزى از من پرسید: مسافرت شما به كجا انجامید؟ عرض كردم:
چشم مسافر چو بر جمال تو افتد
عزم رحیلش بدل شود به اقامت
من ضمن اینكه به درس ایشان مىرفتم یك درس منطق و یك درس فلسفه را هم در مدرسه شروع كردم.(24)
استاد الهى قمشهاى ضمن تدریس در این مدرسه از محضر حكیم و فیلسوف شهیر محمدطاهر فقیه نصیرى طبرى مشهور به آقامیرزا طاهر تنكابنى ( 1320 - 1242ه.ش) فرزند فرج اللّه استفاده كرد. او از شاگردان برجسته میرزا ابوالحسن جلوه ( 1314 - 1238ه.ق) است.(25)
پس از تأسیس دانشگاه در كشور، مدرسه سپهسالار كه محفل ادبا و مجلس حكما بود به دانشكده معقول و منقول تبدیل گردید. حكیم الهى قمشهاى ضمن تدریس منطق، حكمت و ادبیات در آن مكان به عنوان یكى از برجستهترین اساتید دانشگاه تهران شناخته شده، با نوشتن كتاب « توحید هوشمندان» به درجه دكترا از دانشكده مزبور نایل آمد. همچنین به عنوان استاد زبان و ادبیات عرب در دانشكده ادبیات دانشگاه تهران مشغول افاضه به مشتاقان معرفت گردید.
ایشان ضمن تدریس، با جملاتى شیوا، شیرین و پرجاذبه مفاهیم دشوار فلسفى را بیان مىكرد و در تأیید اظهارات علمى خود از اشعار عرفانى شاعران بزرگ پارسى چون مولوى، حافظ و سعدى شاهد مىآورد و در پایان با نهایت فروتنى خاصى سرودههاى خویش را براى شاگردان مىخواند.
با وجود كهولت، آیات قرآن، روایات ائمه (ع) و عبارات كتاب اشارات بوعلى، اسفار ملاصدرا، شرح منظومه سبزوارى، فصوص الحكم ابن عربى و دیگر كتب فلسفى و عرفانى را به خاطر داشت.(26) در تدریس فلسفه و حكمت به ظرفیت افراد توجه مىكرد. روزى در محفلى چون مىخواستند حكیم الهى را به شهید مدرس معرفى كنند، شهید مدرس مىگوید: لازم نیست او را به من معرفى كنید چون پدربزرگ این شخص - مرحوم حاج ملك - موجب شد كه من مدرس شوم.
پس از تبعید آن فقیه مبارز و مجتهد والامقام، طلاب مدرسه سپهسالار بر گرد حكیم الهى قمشهاى جمع شده، كتابى را به ایشان دادند و گفتند تا این زمان مدرس این كتاب را براى ما تدریس مىكرد و اینك شما تنها كسى هستید كه ما مىتوانیم از محضرش استفاده كنیم. ایشان بعد از این واقعه به یاد خواب خویش كه چند سال قبل در مشهد دیده بود، افتاد و تعبیر آن را همین ماجرا دانست.(27)
استاد علامه حسن زاده آملى كه به مدت یازده سال خوشهچین خرمن خرد حكیم الهى قمشهاى بوده مىگوید: از محضر این عارف ربّانى تمام حكمت منظومه سبزوارى و مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه نصیر الدین طوسى بر اشارات شیخ الرئیس را تلمذ نمودم و نیز در مجلس قرآن آن جناب خوشه چین بودم.(28)
در معرفى الهى قمشهاى همین بس كه چون یكى از فضلاى تهران از محضر علامه طباطبایى استاد طلبید، آن مفسّر نامى خطاب به وى گفته بود: الهى قمشهاى غیر از این ظاهر است، از محضرش استفاده كنید.(29)
دیگر از فضلایى كه حوزه درسى حكیم الهى قمشهاى را درك نموده و از ابعاد اندیشهاش محظوظ گشته حضرت آیةاللّه عبداللّه جوادى آملى ( متولد 1312ه.ش) است. وى بخشى از شرح منظومه و نیز الهیات و بخش عرفان شرح اشارات خواجه نصیر طوسى را نزد حكیم الهى آموخته است.(30)
ایشان مىگوید: درس مرحوم الهى نسبت به درس دیگر اساتید با روحتر و پرورندهتر بود... بین نماز مغرب و عشاء، اشارات تدریس مىنمودند و اصرار داشتند نمازشان در اول وقت شرعى اقامه گردد.(31)
فضلایى چون: ربّانى تربتى، سید ابوالحسن رفیعى قزوینى، دكتر محمود انوار، كاظم مدیر شانه چى، سید محمدباقر حجتى، محمدباقر محقق، و حاج شیخ عبدالرحیم ملكان كه تخلص « ناصح» دارد از شاگردان حكیم الهى قمشهاى بودهاند.(32)
آثار و تألیفات
حكیم الهى قمشهاى در جاى جاى مباحث فلسفى، عرفانى و كلامى ضمن تشریح مباحث متنوع براى اثباث گفتارهاى علمى خود آیهاى از قرآن را شاهد مىآورد تا هر گونه شك را از ذهن افراد برطرف سازد و اهمیت موضوع را روشن نماید. وى ضمن آنكه در اشعار به شدت تحت تأثیر قرآن و حدیث بود در سرودههایى ویژه تحت عنوان « قصیده قرآنیه» از كلام حق سخن گفته است.
طى سالهاى 1322 - 1320ه.ش تفسیر ابوالفتوح رازى به اهتمام شادروان الهى قمشهاى در ده جلد انتشار یافت كه در سالهاى 1324و 1335ه.ش تجدید طبع گشت. وى در این طبع، حواشى ارزندهاى بر تفسیر یاد شده نوشته كه از نظر اهل فن دور نیست.(33)
سرآغاز ترجمه قرآن به زبان امروزى به همت حكیم الهى قمشهاى صورت گرفته است. وى بدون آنكه در اصل معنا دخل و تصرفى كند تفسیر خلاصهاى با بیان ساده و در خور فهم براى عموم ارائه كرد، به طورى كه مرحوم آیةاللّه العظمى سید حسین بروجردى (ره)كه در تفسیر قرآن تبحر خاصى داشتند در مقام مقایسه با دیگر ترجمهها فرموده بودند، هیچ ترجمهاى را با ترجمه الهى قمشهاى مقایسه نكنید. كارى كه ایشان كردند بسیار فوق العاده است.(34)
ترجمه تفسیر گونه الهى قمشهاى كه بعدها اصطلاحات فراوانى از سوى وى بر آن صورت گرفت نخستین بار در سال 1323ه.ش به چاپ رسید و با وجود انتقادهایى كه برخى بر آن داشتهاند و بعد از دهها ترجمه دیگر هنوز در تیراژهاى بسیار وسیع و گسترده از سوى ناشران متعدد تهرانى و شهرستانى تجدید طبع گردیده، در اختیار علاقهمندان قرار مىگیرد.
عرض ارادت به پیشگاه رسول اكرم (ص)و خاندان آن سرور در اخلاق و رفتار و آثار علمى و عرفانى این عالم ربّانى كاملا مشهود است و بخش مهمى از سرودههایش در واقع ترجمان سخنان معصومین(ع) مىباشد.
گزیدهاى از سخنان حضرت على (ع)تحت عنوان « حكمت عملى یا اخلاق مرتضوى» در ده مقاله به انضمام خاتمه مقالات از سوى حكیم الهى قمشهاى تنظیم شده كه براى برخى فرمودههاى امام شرحى اجمالى اما دقیق و پرمحتوا نوشته است.
اثر مزبور براى بار نخست در زمان حیات استاد در خاتمه كتاب « حكمت الهى» به طبع رسید و به تازگى با مقدمه، تصحیح و تعلیقات آیةاللّه حسن زاده آملى به پیشگاه مبارك عاشقان معارف و حكم و تشنگان آب حیات كوثر ولاى علوى تقدیم گردیده است.
سروده زیبا و شیواى وى كه تحت عنوان « نغمه الهى» چاپ شده شرح منظومى است از خطبه همّام حضرت على (ع)در این اثر حكیم الهى قمشهاى خطبه مزبور را به چندین بخش تقسیم نموده و هر بخش را با اشعار توضیح داده است.
یكى از گنجینههاى حقایق الهى و معارف اهل بیت (ع) صحیفه سجادیّه امام چهارم است كه در زمره نهج البلاغه مىباشد و آن را « زبور آل محمد (ص)و « انجیل اهل بیت(ع)» نامیدهاند. استاد میرزا مهدى الهى این اثر قدسى را با ترجمهاى زیبا به زبان فارسى برگردانیده و در مقدمهاى زیبا به معرفى اجمالى آن پرداخته است. ضمنا برخى دعاها نیز توضیح داده شده است.
از افاضات علمى و پژوهشهاى ارزشمند آن نامدار میدان معرفت مجموعه نسبتا مفصل « حكمت الهى» در دو مجلد مىباشد، كه خود در معرفى آن مىنویسد: این كتابى است در حكمت الهى فقه اكبر، كلام و فلسفه اسلامى از قرون اول حكمت تا عصر حاضر، حاوى اقوال بزرگان و خردمندان الهى عالم و مطالب همه با ادله عقلى، منطقى و قرآن، مبرهن گردید یا به وجدان ذوق اهل معرفت و كمال مستند است.
كتاب فصوص الحكم فارابى در الهیات خاص، عرفان و معرفت نفس به نگارش در آمده كه حكیم الهى قمشهاى با دیدگاههاى استوار خود كه بر قرآن و حدیث مبتنى است به شرح این اثر پرداخته است. شرح مذكور در خاتمه با توضیح « خطبه توحیدیه» حضرت على (ع)تزیین شده است.
آثار دیگر آن حكیم به شرح ذیل مىباشند:
- فلسفه معلم ثانى ابونصر فارابى كه در تهران همراه با كتاب « توحید هوشمندان» از آثار دیگر مرحوم الهى و در سال 1322ه.ش به صورت سربى و در قطع جیبى انتشار یافته است.
- مشاهدات العارفین فى احوال السالكین الى اللّه، كه نسخه خطى آن نزد اخوى ایشان بوده و مرحوم الهى این كتاب را با خط خود نوشته و امضا كرده است.
- مناسك حج عاشقان، اثرى است منظوم كه در سال 1381ه.ق در تهران چاپ گردید و نیز در آخر دیوان آن حكیم درج شده است.
- رسالهاى در فلسفه كلى
- رسالهاى در سیر و سلوك
- رسالهاى در مراتب ادراك
- حاشیه بر مبدأ و معاد ملاصدراى شیرازى
- رسالهاى در مراتب عشق
- نغمه حسینى در احوالات حضرت سیدالشهداء (ع)و واقعه كربلا كه در این اثر تاریخ زندگانى حضرت امام حسین (ع)و قیام آن حضرت به نظم در آمده و سعى بر این بوده است كه بر طبق كتب مستند تنظیم شود.
- ترجمه مفاتیح الجنان كه بارها در تیراژ بالا چاپ شده و به تازگى انتشارات اسوه به طرزى جالب و با حروفچینى كامپیوترى به طبع آن مبادرت نموده است.
- دروس عرفانى از مكتب علوى، چاپ تهران به سال 1337ه.ش
- تصحیح دو بیتىهاى باباطاهر عریان
- كلیات دیوان حكیم الهى قمشهاى.(35)
سخنور پرهیزگار
الهى قمشهاى از دوران نوجوانى با احساسات ظریف شاعران انس و الفت داشت. در آیینه شعر تواناییهاى خود را بروز داد و معارف دینى، باورهاى شیعى، مضامین قرآن و روایى و نیز محبت توأم با معرفت به پیشگاه اهل بیت(ع) را با ذوق لطیف خویش ممزوج ساخت و از زبان شعر به تشریح مباحث اعتقادى، كلامى و معرفى ستارگان درخشان آسمان امامت و ولایت پرداخت.
رگههایى از عرفان اسلامى در اشعارش به جهانبینى وى رنگ و بوى حكمت عملى بخشیده است. معارف قرآنى، حكمتهاى عالى و براهین فلسفى را با هم آشنایى داده و از آنها نتایج اخلاقى مىگیرد و مىكوشد تا خواننده را از خواب غفلت بیدار نموده، جان و خرد خفتهاش را حیات روحانى و ابتهاج معنوى بخشد.
مناجات با خداوند در اشعار این حكیم سخنور به وفور دیده مىشود. علامه حسن زاده آملى نوشته است: از اول تا آخر دیوانش یك كلمه لغو نمىیابى، دیوانش از فاتحه تا خاتمه شور و نوا و سوز و گداز است از طلعت دیوانش فروغ آن انّ من الشعر لحكمة ساطع و از صداقت بیانش شروق انّ من البیان لسحرا طالع است. نازكى اشعارش خود برهان ناطق و تقریظ مرحوم ملك الشعراء بهار بر اشعارش شاهدى صادق است. این بنده گویندهاى از معاصرین را نمىشناسد كه آن همه مضامین رفیع حكمت و معانى منیع عرفان را به این سبك روان به رشته نظم كشیده باشد:
دقیقههاى معانیش در سواد حروف
چو در سیاهى شب روشنى پروین بود.(36)
دیوان « الهى» مجموعه گرانبارى است كه پارهاى از درّهاى شاهوارش در شرح خطبه امیرالمؤمنین (ع)در نشانههاى پارسایان به نام نغمه الهى مىباشد. قسمت دیگرش در ذكر حاسه پرشور كربلا با عنوان نغمه حسینى است و بخشى از آن شامل قصایدى متین حاوى پندهاى نغز حكیمان و روشن ضمیران است و ختامش با غزلهایى وزین و عالى مضامین، قطعات و رباعیاتى دلپذیر صورت گرفته است.
ملك الشعراى بهار در خصوص سرودههایش مىگوید: « ... گوینده این اشعار... عروض را دماغ موزون او پیدا كرده و قافیه را ذوق فطرى او تشخیص داده ( است) ... و آنچه با ذوق خاص او راست آمده درست یافته و به كار بسته است. از هیچ كس مدح ننموده و به كلى از مدح و اسلوب قصاید مدیحه كه در ادبیات پارسى بابى بزرگ است كناره گرفته و در غزل نیز به مذاق اهل حال - حالى بین فلسفه و عرفان و شریعت - برگزیده است...» (37)
نمونهاى از سروده مناجات گونه او:
همى گفتم الهى یا الهى به عالم، بىپناهان را پناهى
تویى یارب ز حال زارم آگاه برآور یوسف جان من از چاه
تو دانى خوار و زار و خسته جانم تو دانى انتظار كودكانم
به جان نیكوان بر جانم اى دوست ترحم كن ز غم برهانم اى دوست
به رحمت از گناهانم چشم در پوش به مسكینان متاع عدل مفروش
چو خواهى از من و خون خوردن من به رنج و درد هجران مردن من...
اخلاق و رفتار
حكیم الهى قمشهاى در مسیر تلاشهاى علمى به خواستههاى متعالى و گرایشهاى والا توجه داشت و بدین سبب حالاتى چون صداقت، وارستگى اخلاق و زهد در اخلاق و رفتارش متجلى بود و از طریق ارتباط با خدا، ذكر، عبادت و تهجد و تصفیه اعمال، این خصوصیات را در خویشتن تقویت مىنمود.
در برابر اوامر الهى و تأكیدهاى ائمه (ع) از امیال و خواستههاى فردى صرف نظر مىكرد و از دام خودخواهى رهایى یافت و در سرودهاى زیبا چنین گفته است:
دریغا كه در دام نامم هنوز اسیر خیالات خامم هنوز
ز بعد ریاضات و درس و سلوك نشد توسن نفس رامم هنوز
تن سفله طبع از تمناى شهد كند دمبدم تلخ كامم هنوز
دل من اگر خلوت خاص هوست چرا در غم خاص و عامم هنوز...
استاد حسن زاده آملى كه از پرورش یافتگان مكتب این عارف متشرّع بوده مىگوید: متجاوز از ده سال با او حشر داشتم، یك كلمه حرف ناروا و یا یك جمله بیهوده از او نشنیدم. چه گریهها و زاریها از او دیدهام و چه اندرزها از وى به یادگار دارم.(38)
همسرش طیبه الهى ( تربتى) در ضمن خاطراتى گفته است: در خانه، در امور داخلى كمك مىكردند، بسیار بشّاش و خوش صحبت بودند. اگر نصف روز متوالى تدریس مىنمود، كسى اظهار خستگى نمىكرد. نیمه شب از خواب برمىخاست و پس از نوافل و نماز شب در صحن خانه قدم مىزد و به سیارات و ستارگان آسمان چشم مىدوخت و از شگفتىهاى جهان هستى لذّت مىبرد. ناملایمات را تحمل مىنمود و مىگفت: بلاهاى این جهان همه از جانب حق است. بارها فقیرى به در خانه مىآمد كه چیزى به او بدهیم، اثاثیهاى همچون ظروف مسى و مانند او به او مىدادند و مىگفتند برو بفروش و خرج كن. امر به معروف و نهى از منكر ایشان با ملایمت و از روى دلسوزى بود. روحى شجاع داشت و كینه كسى را در قلب خویش جاى نداده بود.
بسیار قانع و با لباسى عادى و مسكنى ساده زندگى مىكرد و چون بیمار مىشد مىگفت: داروى من هفت بار قرائت سوره حمد است. در زمستانها در اتاق درسش كه در منزل منعقد مىگشت نه كرسى بود و نه بخارى؛ تنها یك چراغ لامپاى گردسوز و فرشى فرسوده. و برخى شبها كه هوا بسیار سرد مىشد منقل زیر كرسى اتاق دیگر را كه عائلهاش در آن بودند به اتاق درس مىآورد و خاكستر رویش را كنار مىزد و بدان حال مىگذراند.(39)
حكیم الهى قمشهاى به سبب كمالاتى كه از طریق تزكیه و تهذیب، عبادت و اخلاص كسب كرده بود، لیاقت هم نوایى و نغمه سرایى با قدسیان را داشت و از كرامات و حالات فوق العاده هم بىبهره نبود.(40)
بعد از اقامت ایشان در تهران و دوستى بسیار نزدیك و همكارى تنگاتنگ با شهید مدرس و پس از آنكه حكومت غاصب و رضاخانى مدرس را دستگیر و تبعید نمود، الهى قمشهاى هم روانه زندان گردید كه به سفارش ذكاءالملك فروغى ( نخست وزیر وقت) به دلیل ارتباط علمى كه با ایشان داشت آزاد شد. گویا زمانى وى را به فشار سیاسى یا تطمیع از سوى دستگاه منحوس پهلوى تهدید كرده بودند كه در غزلى با این مطلع گفته بود:
من نه آن دیوانه عشقم كه زنجیرم كنند
یا به جز در دام زلف یار، تسخیرم كنند
من نه آن مرغم كه صیادان عالم بافسون
دانه افشانند و در دامى به تزویرم كنند
در سرودهاى دیگر گویا به رضاخان ملعون طعن مىزند و مىگوید:
دین عزیز است و رجال دین شریف و بزرگ تف به آن ابله كه قدر و شوكت دین كاستى
از كلاغ زشت خوى ژاژخاى هرزه طبع چند در باغ طبیعت نعره و غوغاستى(41)
سرانجام در حالى كه آن حكیم نامدار به اصلاح خلاصةالتفاسیر خود مشغول بود در شب سهشنبه 12ربیع الثانى 1393ه.ق ( 25اردیبهشت ) 1352دعوت حق را لبیك گفت و به سراى باقى شتافت، پیكر پاكش از تهران به قم انتقال یافت و در جوار بارگاه حضرت معصومه (س)در وادى السلام ( اتاق شماره ) 19این شهر به خاك سپرده شد.
پى نوشتها:
1- الحیاة، محمدرضا حكیمى و محمد حكیمى، ج اول، ص .298
2- مجله پیام انقلاب، شماره مسلسل 168ص .32
3- خوشهها، طیبه الهى قمشهاى(تربتى) ، ص 131و .132
4- نامهها و برنامهها، آیةاللّه حسن زاده آملى، ص .80
5- نغمه عشّاق الهى قمشهاى، ص 367و نیز نغمه حسینى، ص .215
6- مجله پیام انقلاب، همان شماره، همان صفحه.
7- الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 24ص 237و نیز همین مأخذ، ج 13ص .289
8- مجله پیام انقلاب، همان شماره.
9- حكمت عقلى یا اخلاق مرتضوى، استاد محى الدین الهى قمشهاى، مقدمه علامه حسن زاده آملى، ص .33
10- تاریخ حكما و عرفا متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقى سها، ص .82
11- زندگانى حكیم جهانگیر قشقایى، مهدى فرقانى، ص .126
12- مجله پیام انقلاب، همان.
13- تذكره شعراى معاصر اصفهان، سید مصلح الدین مهدوى، ص .53
14- نشریه جاویدان خرد، سال سوم، شماره اول، بهار 1365ص .9
15- مدرس مجاهدى شكستناپذیر، عبدالعلى باقى، ص .28
16- مرد روزگاران، على مدرسى، ص .48
17- نك: حاج آقا حسین قمى، قامت قیام (از سرى دیدار با ابرار) محمد باقر پورامینى.
18- در آسمان معرفت، آیةاللّه حسن زاده آملى، ص .257
19- میرزاى شیرازى، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ترجمه محمد دزفولى، ص .175 - 174
20- جشن نامه مدرس رضوى، گروهى از نویسندگان، ص .7ضمیمههاى تاریخى علماى خراسان، میرزا عبدالرحمن، ص .260
21- گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، ج 5ص 222و نیز همین مأخذ، ج 7ص .152
22- گزارشى از سابقه تاریخى و اوضاع كنونى حوزه علمیه مشهد، آیةاللّه العظمى سید على خامنهاى، ص .28
23- میراث ماندگار، مجموعه مصاحبههاى سال چهارم كیهان فرهنگى، ص .178 - 177
24- مدرس مجاهدى شكستناپذیر، ص .192 - 191
25- نك: میرزا ابوالحسن جلوه حكیم فروتن، از نگارنده.
26- یاد و خاطراتى از حكیم الهى قمشهاى، امیر محمد انوار، مجله یغما سال 36شماره 12اسفند 1352ص .752
27- این رؤیاى صادقانه در فصل دوم كتاب آشناى عرشیان به قلم نگارنده آمده است.
28- پاسداران اسلام (استاد حسن زاده آملى) مجله پیام انقلاب، شماره مسلسل 112ص .21
29- حكم عملى یا اخلاق مرتضوى، ص .41 - 40
30- گفتگوى نشریه صحیحفه با آیةاللّه جوادى آملى، شماره 30ص .5
31- مجله كیهان فرهنگى، شماره 9سال 1364گفتگو با آیةاللّه جوادى آملى با تغییر در عبارات و جملات.
32- آشناى عرشیان، به قلم نگارنده، ص .87 - 86
33- الذریعه، ج 7ص .96 - 95
34- مجله پیام انقلاب، شماره 169ص .30
35- در تنظیم فهرست آثار آن حكیم سخنور از این منابع بهره گرفته شده است: الذریعه مجلّدات .19 5معجم مؤلفین شیعه، على فاضل قاینى نجفى، ص 367 - 361تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص 53سخنوران نامى معاصر ایران، ج 1ص .11بهار و ادب فارسى ج 1ص 222نامهها، برنامهها، ص .81 - 80
36- نامهها و برنامهها، ص .82 - 81
37- از مقدمه ملك الشعراى بهار بر نغمه عشاق كه در سال 1321ه.ش به طبع رسیده است.
38- نامهها و برنامهها، ص .81
39- در آسمان معرفت، ص .265 - 264
40- نك: خوشهها، ص .128
41- نغمه حسینى، ص 220و پیام انقلاب شماره 169ص .33