• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 1008)
سه شنبه 21/7/1388 - 14:43 -0 تشکر 158111
امام موسی صدر(زندگی نامه)

 

امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالكریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود.
 

 
 

امام موسی صدر پس از اتمام سیكل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی كوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف كسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حكیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند. امام موسی صدر

 
 

دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادكوبه ای در نجف فرا گرفت.وستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دكتر بهشتی، سید عبدالكریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مكارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشكیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران آیت الله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز ، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل  سابق حزب الله است.
 

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

سه شنبه 21/7/1388 - 14:44 - 0 تشکر 158112

امام موسی صدر در كنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یكی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مكتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، كه با همفكری حضرات آیات دكتر بهشتی و مكارم شیرازی صورت گرفت.

امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حكیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیك گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترك نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یكسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و  با زمان مكتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشكیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود:

بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی  شیعیان لبنان

امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه های كوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود كه از اواسط سال 1339 و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر در زمستان سال 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه ای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانواده های بی بضاعت، ناهنجاری تكدی را به كلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامه ای میان مدت، با طی سالانه صد هزار كیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه ای را راه اندازی نمود.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

سه شنبه 21/7/1388 - 14:45 - 0 تشکر 158113

كه حاصل آن كسب اشتغال و خودكفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، كاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه كوچك و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن كشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حكومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن كشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان كه اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار می رفت، در اول خرداد سال 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب گردید.

امام موسی صدر از بهار سال 1348 تا اواسط زمستان سال 1352 با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست، تا آن را برای اجرای پروژه های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن كشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال 1353 به رهبری امام موسی صدر شكل گرفت، و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبك، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوست. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان كشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات كشور و ممانعت از سركوبی فلسطینیها، توده های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت كنار كشاند، و پیگیری مطالبات بر حق شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد. امام موسی صدر در سال 1354 علی رغم كارشكنیهای شدید دولت، مجدداً با اجماع آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال 1354، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران صرف گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور شدن مجدد آتش جنگ و پدیدار شدن ابرهای شكست بر آسمان جبهه مسلمانان، امام صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این كشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی كنفرانس ریاض در مهر 1355، آب سردی بود كه امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این ارامش تا زمانیکه امام صدر در لبنان حضور داشت ، ادامه پیدا کرد.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

سه شنبه 21/7/1388 - 14:46 - 0 تشکر 158115

پرچمداری حركت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان

هدف استراتژیك امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن كشور مشاركت دهد. وی از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان سال 1338، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه و همكاری صمیمانه ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن كشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود كه امام صدر در آن شركت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت جوانمردانه امام صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال 1341 در شهر صور، كه به فتوای صریح ایشان مبنی بر طهارت اهل كتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان 1341 مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حركت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال 1341 حضور گسترده امام موسی صدر در كلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، و

كلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای 1341 و 1342، تاثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن كشور بر جای نهاد.
امام صدر در تابستان سال 1342 و طی سفری دو ماهه به كشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفكری مراكز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال 1344، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین الهی، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ شتافت، و نشستی كه ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا كشید. امام موسی صدر از سال 1347 به عضویت مركز اسلام شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفكری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ذی قیمت چون «مغز متفكر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام موسی صدر در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفكری یكدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث اسلامی » در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد. امام موسی صدر در سال 1349 رهبران مذهبی  مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «كمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزت رژیم صهیونیستی چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال 1353 و در اقدامی بی سابقه، خطبه های عیدموعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در كلیسای كبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمی شد، در پی آن بود تا كاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه های یكی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. امام موسی صدر در زمستان سال 1355 و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف فاصله ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یكم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. امام موسی صدر در اواسط سال 1357 موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یك جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت كه حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

سه شنبه 21/7/1388 - 14:46 - 0 تشکر 158116

تاسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل

امام موسی صدر از سال 1343 و یك سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده رژیم صهیونیستی برآمد. وی در بهار سال 1344 گروهی از جوانان مؤمن شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره ای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان كه اولین كادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترك رزمندگان فلسطینی  لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز گردید. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترك تا اوایل سال 1972 ادامه یافت. اولین شهید شیعه در عملیات ایذایی بر علیه رژیم صهیونیستی، از جوانان شهر مرزی «ناقوره» بود كه در سال 1347 به شهادت رسید.

در مهر 1348 مؤسسه صنعتی جبل عامل یا كارگاه كادر سازی امام صدر رسماً آغاز به كار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال 1349 و عدم واكنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه ای كه دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تاسیس نماید. از اوایل سال 1341 عملیات ایذایی جوانان شیعه در داخل فلسطین اشغالی شكلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می گشت. در شهریور سال 1351 و كمتر از 24 ساعت پس از

اشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا« به دست سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضاء در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد.یك ماه پس از این حادثه و به هنگام تجاوز نیرهای صهیونیستی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی مقاومت لبنان به اجرا در آمد، كه حاصل آن چند كشته و مجروح اسرائیلی بود. از پاییز سال 1351 آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین شهید مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود كه در زمستان 1352 و پس از به هلاكت رساندن چند تن از سربازان رژیم صهیونیستی، در روستای مرزی «بنت جبیل» به شهادت رسید. در خرداد سال 1354 و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در كوههای بقاع، كه به شهادت 27 تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیك مناطق مرزی مستقر شدند. اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال 1355 صورت گرفت كه پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهركهای «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید. امام موسی صدر اولین شخصیتی بود كه در زمستان سال 1356، طرح سازشكارانه توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال 1357 اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشینی احزاب چپ و گروههای فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی ماندند، و به رغم امكانات اندك تا به آخر علیه اشغالگران صهیونیست ایستادگی كردند.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

سه شنبه 21/7/1388 - 14:47 - 0 تشکر 158117

امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغه های خارج از لبنان ایشان را تشكیل می دادند.

در پی دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان 1342، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید، تا از طریق واتیكان و الازهر، شاه ایران را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح نمود كه این آزادی، بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. در پی تبعید امام به تركیه در پاییز سال 1343، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تامین امنیت آن بزرگوار، ترتیبات انتقال ایشان به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین كادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند، و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند. در اواخر دهه چهل و مقارن

با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حكومت پس از شاه نامید.در زمستان 1350 و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، كه بعضی از آنان از جمله حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، اندكی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال 1350 و آغاز همكاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن ترین كشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان 1356 جوانمردانه سینه سپر نمود، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دكتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلكرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.

به دنبال درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در پاییز سال 1356، وی پسر عموی خود شهید آیت الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال 1357 لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افكار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مكرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از كشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور 1357 و یك هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان

 تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود. بدون تردید بزرگترین خدمت امام موسی صدربه انقلاب اسلامی ایران آن بود كه در سالهای 1356 تا 1357 و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای زیبای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص كادرهای مقاومت آن كشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

سه شنبه 21/7/1388 - 14:48 - 0 تشکر 158118

امام موسی صدر در 3 شهریور سال 1357 و در آخرین مرحله از سفر دوره ای خود به كشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی، و در روز 9 شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیكان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن كشور و ورود ایشان به رم را رسما تكذیب نمود. مجموعه اطلاعات آشكار و پنهانی كه طی دو دهه پیش بدست آمدند، تماما دال بر آن هستند كه امام موسی صدر هرگز خاك لیبی را ترك نگفته است.

در این میان قرائن متعددی حكایت از آن دارند كه امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند. آخرین خبری كه در 13 اردیبهشت 1380 توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبكه جهانی اینترنت منعكس گردید، مدعی آن است كه امام موسی صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید، و اندكی پیش از ماه رمضان گذشته به مكانی دیگر انتقال یافته است. والله علی رجعه لقادر.

منبع:سایت اما موسی صدر

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

پنج شنبه 23/7/1388 - 14:10 - 0 تشکر 158522

* یا حقّ *

با سلام و سپاس؛

بنده هم در اینجا سخنرانی امام موسی صدر در روز عاشورا رو میذارم.

با امید اینکه مورد پسند دوستان واقع شود.

**************************

سخنرانى امام موسى صدر در روز عاشورا
آ یا امام حسین(ع) بر یزید پیروز شد؟

گمراهی، زمانه اباعبدالله الحسین(ع) را فرا گرفته بود. وقتی كه ما سالروز واقعه كربلا‌ را فرصتی مغتنم می‌شمریم و گردهم می‌آییم و آن حادثه را در گوش، قلب، و وجود خود تكرار می‌كنیم، با آن قهرمانی‌های جاویدان پیوند می‌یابیم; قهرمانی‌هایی كه ریشه ستم و ستمگران را بركند و نقاب و پرده از چهره عصیانگران و منافقان برافكند.این حادثه جاویدان كه مشعل فروزنده نسل‌هاست، تنها برای روزگار امام حسین(ع) نیست. ابعاد این حادثه از یك رنجش عاطفی و تراژدی بشری در می‌گذرد و الگویی شایسته پیروی برای تمام نسل‌ها می‌گردد و واقعه، با همه تفاصیل و ثمراتش به همه نسل‌ها می‌آموزاند و راه‌های نجات و رهایی را فراروی آنها، می‌گشاید. امت ما و دیگر امت‌ها، همواره به این آموزه‌ها و عبرت ها، نیازمند بوده‌اند.عاشورا در زمان خاصی واقع شد، كه آن زمان با پیشینه خاصی پیوند دارد. هنگامی‌كه این پیشینه را بررسی می‌كنیم شدت و عظمت این حادثه غم‌انگیز و ابعاد این نبرد را در می‌یابیم.نقشه‌ای برای زشت جلوه دادن اسلا‌م و از بین بردن آن، در حال شكل گرفتن بود. این نقشه از زبان یزید بن معاویه بر ملا‌ گشت، هنگامی‌كه او مغرورانه و پیروزمندانه در كاخ خود نشسته بود و سر حسین در برابرش قرار داشت. هدف یزید از شعر «ابن ذی بعره» كه به آن استشهاد كرد، آشكار می‌شود. او در حالی كه با خیزران خود، بر لب و دندان پسر رسول خدا می‌زد، گفت: لعبت هاشم بالملك فلا‌ خبر جا و لا‌ وحی نزل
چه كسی این حرف را می‌زند؟ یزید. او خود را امیرمومنان می‌نامد و بر منبر رسول خدا می‌نشیند و به نام اسلا‌م بر مردم حكومت می‌كند. از درون، اسلا‌م را به مبارزه می‌خواند و آنچه را با فداكاری ها، مجاهدت‌ها و مصیبت‌ها به دست آمده است، ابزاری برای فرمانروایی می‌داند، نه پیامی‌برای آزادی انسان‌ها. معاویه آغازگر این نقشه بود و سپس زمینه ادامه آن را برای پسرش یزید فراهم كرد، یزیدی كه پیش از خلا‌فت و در روزگار جوانی‌اش، درباره‌اش گفته می‌شد: او مردی مغرور، بی‌بند و بار و فاسق است. هنگامی‌كه معاویه یزیدی را كه تاریخ او را قاتل افراد بی‌گناه و هتك كننده نوامیس می‌خواند و مردم، هیچ گونه امنیت و آسایشی از ناحیه او ندارند، بر مسند خلا‌فت می‌نشاند و او را بر مردم مسلط می‌گرداند و بیعت با او را بر مردم لا‌زم می‌شمارد، روشن می‌شود كه كاربی اندازه خطرناك شده است و یزیدی كه از اسلا‌م می‌گوید و اسلا‌م را نه وحی و رسالت، بلكه بازیچه‌ای برای حكومت كردن در دست بنی‌هاشم می‌داند، خلیفه مسلمانان می‌شود و مردم خاموش، آرام، هراسان و طمعكارند، نه قدرتی در دست دارند و نه فضل و كرمی، آزادگان آواره‌اند و مردم در این فضا خاموش. یزید نیز هر چه بخواهد انجام می‌دهد; حرمت مردم را هتك می‌كند و ارزش‌ها را زیر پا می‌نهد. در این شرایط ودر برابر سكوت امت بر ستم‌ها مردم هر روز شاهد ظلمی وقتلی هستند، و در برابر دیدگان خویش رنج، مصیبت و تجاوز می‌بینند. در برابر این واقعیت و این وجدان‌های ترسان یا به خواب رفته، فداكاری بزرگی لا‌زم است تا وجدان‌های خفته را بیدار كند و احساسات را برانگیزد.
حادثه كربلا‌ در شرایط مناسبی رخ داد و همه اسباب و لوازم برای این شرایط آماده بود، و حوادث به هم پیوسته سال‌های گذشته نیز به این واقعه قدرت می‌دهند. یزید امیرمؤمنان و خلیفه مسلمین می‌شود و از امام حسین بیعت می‌خواهد. امام حسین در برابر این پیشنهاد چه كند؟ آیا بیعت كند، و به اعمال یزید مشروعیت ببخشد، در حالی كه یزید همانی است كه می‌گوید: لعبت هاشم بالملك فلا‌ خبر جا و لا‌ وحی نزل. پس مسئولیت حسین چه می‌شود؟ مگر رسول خدا در بازگشت از حجه الوداع نفرمود: «انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» پیامبر با این كلا‌م، فرزندان خود را خلیفه وبالا‌تر از آن آنان را پاسداران اسلا‌م معرفی كرد.هر كدام از آنان پاسدار قرآن، دین و شریعت بودند و به همین دلیل پیامبر امانت بزرگی را بر دوش آنان نهاد كه نمی‌توانستند از آن شانه خالی كنند. برای شخصی مثل امام حسین(ع)، فرزند رسول خدا(ص)، یاور بزرگوار و ریحانه دنیای او، امكان ندارد كه به امانت رسول خدا خیانت ورزد و در برابر ستم، كژروی و ادعاهای یزید سكوت كند، یا با آن همگام شود.امام حسین(ع) چاره‌ای ندارد; نه می‌تواند سكوت كند و نه همراهی. یزید می‌خواهد طرحش را عملی كند، می‌خواهد احكام اسلا‌م را یكی پس از دیگری از میان بردارد. چنان كه می‌دانیم یزید با شهر پیامبر(ص) آن گونه رفتار كرد كه در پی اعمال وحشیانه‌اش صدها تن از صحابه و تابعین به قتل رسیدند و كوشید تا به بهانه دستیابی بر عبدالله بن زبیر مكه مكرمه را نیز تصرف كند و تصمیم داشت كعبه را ویران سازد. این مردی است كه می‌خواهد ریشه اسلا‌م را بركند احكام آن را بمیراند و انتقام عقده‌های خود را از پیامبر(ص) و مقام رسالتژ او بازگیرد، حسین(ع) چگونه می‌تواند با او برخورد كند؟ هنگامی‌كه سر امام حسین(ع) و برادرانش نمایان گشت یزید شعری برای آنها می‌سراید:
لما بدت تلك الروءوس وا\شرقت
تلك الشموس علی ربی جیرون
نعق الغراب فقلت تصح ا\ولا‌ تصح
انی ا\خذت من النبی دیونی
در برابر این منطق بر ماست كه نسبت به پی آمدهای این واقعه، هوشیار باشیم. حسین(ع) شورید ولی برای علا‌قه به شورش نبود، او جنگید و كشت اما به دلیل علا‌قه به قتل و خونریزی نبود، تنها برای پاسداری از اسلا‌م بود. این مردی كه می‌خواهد، دژین خود را از پیامبر(ص) بستاند، شعری از «ابن زبعری» می‌خواند: لست من هند اذا لم انتقم من بنی احمد ما كان فعل
این مرد بقای اسلا‌م را بر نمی‌تابد، به درون اسلا‌م نفوذ كرده و بر كرسی خلا‌فت تكیه زده است و بر آن است اسلا‌م را از بین ببرد، و مردم خاموش، آرام، همگام، ترسان و طمعكارند؟ پس حسین(ع) چه كند؟
طبیعتا مسئولیتش این است كه بپا خیزد، كه او پاره تن رسول خدا(ص) است، فرزند دختر(ع) اوست و نمی‌تواند از مسئولیت خود شانه خالی كند. وظیفه دارد اهداف یزید را از میان بردارد و توطئه او و همراهانش را از ریشه بركند. آیا می‌تواند چنین كند؟ حسین(ع) یك نفر است و اندك افرادی با او هستند. آیا بر اساس عقل و محاسبات طبیعی می‌تواند بر یزید غلبه كند؟ خیر!پس چه كند؟ حسین(ع) كوشید تا تمامی‌نیروها و امكاناتش را بسیج كند; همه هستی، زبان، فكر، اهل بیتش از زن و مرد و آنچه را در اختیار داشت در كفه ترازو نهاد و با آنها نیروی زیادی فراهم كرد تا بنی‌امیه و قصرها و امیران و فرمانروایان و دستگاه‌های تبلیغاتی و سخنوران آنها و هر آنچه را در اختیار داشتند از هم بپاشاند و از بین ببرد.بر اساس محاسبات مادی، برابری وجود ندارد. حسین(ع) با هفتاد نفر، دشمنانش سی هزار نفر و پشت آن ده‌ها هزار سپاهی و نظامی‌دیگر.
دستگاه‌های تبلیغاتی كه مردم را در جهان اسلا‌م فریب می‌دادند، حسین(ع) را خارجی شمردند. شریح قاضی در حكم خود می‌نویسد: «او از حد خود تجاوز كرده و آنگاه با شمشیر جدش كشته شد»شهرها برای كشته شدن حسین(ع) جشن گرفتند. همه جا سخن از پیروزی خلیفه بود و از خطری كه صفوف یكپارچه مسلمانان را می‌شكافت و اختلا‌فاتی كه میان مسلمانان پدید آمده بود. این فضای فریبنده كه دستگاه‌های تبلیغاتی یزید آن را ساخته بود، بیش از پیش بر بلا‌ها و مشكلا‌ت افزود.از همین رو حسین(ع) شرایط موجود را ارزیابی كرد و دریافت كه با محاسبات مادی، با این توانمندی‌ها نمی‌تواند خود و هدفش را به پیروزی برساند. در اینجا بود كه از زبان رسول خدا(ص) فرمود: ان الله شا ان یراك قتیلا‌ » و همچنین از زبان حضرت(ص) افزود: «ان الله شا ان یراهن سبایا». بنابراین، حسین(ع) از چیزی كم نمی‌گذارد; هستی، روح، زبان، فكر و قلبش را بر می‌گیرد و به آن، نوزاد كوچك، فرزند رشید و تمام یاران و برادرانش را می‌افزاید و به فرزندان ابوطالب كه در مدینه هستند، می‌نویسد: «الا‌ و من خرج منكم معی یقتل و من لم یخرج لن یبلغ النصر»
ای خویشاوندان من! ای اهل بیت من! گمان مبرید اگر مرا رها كردید، به پیروزی خواهید رسید، به بزرگی دست خواهید یافت و زندگی‌ای همراه با سر بلندی و عزت خواهید داشت. بلكه پس از من زندگی شما خواری در خواری و ننگ در ننگ خواهد شد.یزیدی كه حرمت رسول خدا(ص) را هتك می‌كند، فرزند رسول خدا را به شهادت می‌رساند، به محمد بن حنفیه و دیگر هاشمیان و فرزندان و نوه‌های ابوطالب رحم نخواهد كرد.و چهره «حجاج بن یوسف ثقفی» را پیش رویشان ترسیم كرد. حجاجی كه بازماندگان خاندان علی و بنی‌هاشم و دوستدارانش را با تهمت به زندان می‌افكند و زنده دفن می‌كند.آیا حسین(ع) همه اینها را از خانواده‌اش پنهان می‌دارد تا آنها را به خروج با خویش تشویق كند؟! نه، هرگز. بلكه بدون اینكه آنها را بفریبد و یا بگوید كه اگر شما با من خارج شوید پیروز خواهید شد. می‌فرماید: پیروزی با ماست، اما همراه با مرگ و شهادت، و این مسئله را به خانواده‌اش تاكید كرد.
پس هر كه خواست با حسین(ع) خارج شد و هر آن كه خواست بازماند. امام حسین با این كار خود نشان داد كه می‌خواهد بیشترین نیروی انسانی را در این جنگ نابرابر بسیج كند و هنگام ترك مدینه با آن شعار روشن خود اعلا‌م كرد: «به خدا سوگند از روی سرمستی، طغیانگری، ظلم و فساد قیام نكردم، سلطه و حكومت بر مردم را نمی‌خواهم. استبداد نمی‌خواهم. همانا اصلا‌ح در امت جدم راهر اندازه كه در توانم باشد، خواستارم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و در این راه زندگی خود را تنها ضمانت قرار داده‌ام. ان ‌الله شا ان یراك قتیلا‌ . كلا‌می‌بود كه از زبان حضرت رسول(ص) نقل كرد.هنگامی‌كه در مدینه بیعت به حسین(ع) پیشنهاد شد، آن را رد كرد. سپس فهمید به او اجازه نخواهند داد تا بیعت نكند و او را خواهند كشت. او نمی‌خواهد مكارانه به قتل برسد. از مدینه قیام كرد و شعار روشن خود را سر داد; كه او اصلا‌ح می‌خواهد. به مكه رفت و در آنجا با مردم دیدار كرد و مسئله را شرح داد وحقیقت را برایشان روشن ساخت.او می‌دانست كه موج گمراهی و اباطیل و شبهات جهان اسلا‌م را آكنده كرده است و به همین دلیل حسین به هر چیزی متهم خواهد شد. بنابراین می‌خواست با روشنگری خود، حقایق را آشكار كند و پرتوهای روشن كننده‌ای را بر آن سفر بیفكند تا سفرش سرمشقی شود كه در تمام مراحل تاریخ بتوان به آن اقتدا كرد.به انتظار روز ترویه ‌ روز هشتم ذی الحجه ‌ هنگامی‌كه پیمان كامل می‌شود و حاجیان از راه‌های مختلف به مكه می‌رسند، نشست.هزاران بلكه ده‌ها و صدها هزارحاجی در مكه جمع شدند.
هنگامی‌كه دیدند حسین با اندك یارانش و تعداد زیادی از زن و فرزندانش بر خلا‌ف راه، از مكه خارج می‌شود، شگفت زده شدند. آنها كعبه را كه مقصد و هدف تمام حاجیان است، ترك می‌كنند. روز ترویه پیش از اینكه مناسك حج را كامل كنند، عمره مفرده بجای می‌آورند، كعبه را ترك می‌كنند و از مكه خارج می‌شوند . شگفت زده شدند و پرسیدند: ای فرزند رسول خدا دلیل این كار چیست؟گفت: من بیعت نمی‌كنم ولی یزید جماعتی را فرستاد كه در زیر لباس‌های احرام شمشیردارند، و بر آنند تا خون مرا بریزند و من نمی‌خواهم مقدسات الهی و حرم خداوند هتك حرمت شود. می‌خواهم خارج شوم. بیرون رفت و كلا‌م مشهور خود; «خط الموت علی ولد آدم مخط القلا‌ده علی جید الفتاه»را فرمود. من از مرگ نمی‌ترسم مرگ گردنبند و زینت است و همیشه آدمی‌را در بردارد. هر كجا كه باشید مرگ شما را در می‌یابد. پس هیچ گریز و فراری از آن نیست.
مرگ با عزت زینت انسان است چنانكه، حیات با خواری و پستی، شایسته انسان نیست. «چقدر من شیفته و مشتاق دیدار گذشتگانم هستم، چون اشتیاق یعقوب به یوسف». سپس شرح می‌دهد: «و اختیر لی مصرع ا\نا ملا‌قیه، كأنی بأوصالی تقطعها عسلا‌ن الفلوات، بین النواویس و كربلا‌ ، فیملا‌\ن منی ا\كراشا جوفا ، و ا\جربه سغبا ، لا‌ محیص عن یوم خط بالقلم. رضا الله رضانا ا\هل البیت، نصبر علی بلا‌ئه و نوفی ا\جره ا\جر الصابرین. ا\لا‌ و من كان منكم باذلا‌ مهجته متشوقا الی لقا الله فلیرحل معنا فانی راحل غدا انشا الله» و با این خطبه ابعاد سفر خود را روشن ‌می‌سازد و اهدافش را بیان می‌كند. او از مرگ نمی‌هراسد و مشتاق دیدار پدرانش است. او نباید از مسئولیت هایش شانه خالی كند.او سالك و رهرو این راه است و می‌داند كه درندگان صحرا و گرگانش او را خواهند درید. چرا؟معده‌های خالی و غلا‌ف‌های گرسنه از من پر خواهد شد. غرض از كشتن من جز پر كردن شكم‌ها و جیب‌ها نیست. بدون بازدارنده و مانعی از دین و انسانیت، برای شكم‌ها و جیب هایشان می‌كشند و می‌درند و حسین بر آن بوداین مسئله را در سفرش ثابت كند. مرحله به مرحله حركت كرد و در هر منزلی شعار خود را اعلا‌م داشت و از حقیقت پرده برداشت و ابعاد حركت خود را بیان كرد، تاهرچه بیشتر افكار عمومی‌را بسیج كند، و حقیقت را به آنها بفهماند. قصد دارد آنها را برانگیزاند و پیامدهای امر را برایشان روشن سازد، می‌خواهد به سكوت پیشگان و مدارا كنندگان بگوید شما تا كی نشسته‌اید و سكوت می‌كنید؟ این چهره یزید است.
ننگرید كه او به اسم امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین بر مسلمانان فرمانروایی می‌كند. به شعر و نرمشش نگاه نكنید، بلكه به واقعه‌ای كه حسین قهرمان آن است بنگرید.سرانجام حسین وارد كربلا‌ شد و در خطبه معروفش: «الا‌ ترون ان الحق لا‌یعمل به و ان الباطل لا‌یتناهی عنه، لیرغب المؤمن الی لقا الله محقاا» كوشید تا حقیقت را برای اصحابش بیان كند. این كلا‌م از هدف، راه و درد حسین پرده برمی‌گیرد. او از نرسیدن حق به صاحبانش و طغیان و سركشی باطل در همه جا دردمند است. این چنین قیام كرد و این چنین به قتل و شهادت رسید و این گونه بر همگان روشن شد كه آن‌ها مردان و كودكان را می‌كشند، بدن‌ها را له می‌كنند، زنان را به اسیری می‌گیرند، خیمه‌ها را آتش می‌زنند و حتی شهدا و قربانیان را نیز از آب محروم می‌كنند و سپس مرده‌های خود را دفن می‌كنند و بدن‌های طاهر و پاك را زیر خورشید، در معرض هر خطری، رها می‌كنند.
حسین تا این اندازه، حقیقت بنی‌امیه را آشكار كرد و نقاب از چهره واقعی یزید برداشت و تاكید كرد كه این مرد به رسالت اسلا‌می‌و ارزش‌های انسانی و هیچ چیزی پایبند نیست و من برای همین قیام كردم و پنهان را بر شما آشكار ساختم....اگر حسین نبود، یزید شناخته نمی‌شد، چرا كه با بسیاری از راه‌ها و روش‌ها چهره خود را می‌پوشاند و می‌توانست در پس این نقاب‌ها اسلا‌م را با حكمی پس از حكم و امری پس از امر و موضعی پس از موضع نابود كند. ولی حسین همه اینها را روشن ساخت و یزید و بنی‌امیه را رسوای امت كرد. و سپس به آنها گفت: ای مسلمانان، شما داوری كنید. این حكمران شماست كه بر شما چیره است. به چهره او بنگرید. او را چگونه می‌یابید؟ آیا قبول می‌كنید كه در برابر او كرنش و بیعت كنید؟یك تن نزد حسین تنها یك نفر نبود، بلكه یك تن سلا‌حش بود. یك طفل در پیش اوفقط یك طفل نبود، وسیله‌ای برای سوزاندن نقاب‌ها و روشن كردن حقایق بود.لشكر دشمنان به چشم خود دیدند كه شب حسین، نماز و نیایش و دعا و تسبیح است و شب دشمنان، شراب و فسق و فجور و توطئه.
دریافتند كه جنگ حسین جنگ شریف و مقدسی است، كه در گرو شخص نیست. تا اینكه در صبح عاشورا حسین همراهانش را به همان وصیت امیرالمؤمنین به یارانش در همه جنگ ها، و پیش از او رسول خدا، معلم، پیامبر و سرور آنها، وصیت كرد: «لا‌ تبدا\وهم قبل ان یبدا\وكم»حتی روز عاشورا، هنگامی‌كه حسین محاصره و روشن شد گریزی از مرگ نیست، باز هم جنگ را آغاز نكرد و به جنگ هم فرمان نداد. پس مردم، حاضرین و تماشا كنندگان و از پس آنها تمام امت اسلا‌می‌دریافتند كه جنگ حسین، جنگی شریف است و جنگ یزید، جنگی ظالمانه. باقی نمی‌گذارد، رها نمی‌كند، كوچك و بزرگ را می‌كشد، آب را می‌بندد، زنان را به اسیری می‌گیرد، خیمه‌ها را به آتش می‌كشد و پس از آن دستور می‌دهد اجساد را له كنید. انتظار دارد كه شن‌های روان صحرا، جسم حسین و اهل بیتش را بپوشاند و اثری از آنها به جای نگذارد.این حادثه به آن شكلی كه حسین آن را در پیش گرفت، حقیقت را آشكار كرد و واقعیت را نشان داد و حقیقت را برابر امت نهاد و این امت بود كه از خلا‌ل این تصویر داوری كرد. امت دریافت كه سكوت جایز نیست و مدارا ذلت و پستی است و كسی كه در برابر حق سكوت می‌ورزد و چیزی نمی‌گوید، شیطانی لا‌ل است. امت همه اینها را فهمید و حركت را آغاز كرد. انقلا‌بی بعد از انقلا‌ب، حركتی بعد از حركت و اعتراضی بعد از اعتراض. ونهضت درلشكرگاه با زن و مردآغازشد، در هر شهری كه قافله اسیران از آن می‌گذشت، آنگاه كه مردم درباره آنان وازواقعیت امر می‌پرسیدند، زینب حقیقت را برایشان روشن می‌ساخت، فریاد سر می‌دادند و خود را سرزنش می‌كردند و برای جنگ با دشمنان قیام می‌كردند.
حركت‌ها و سپس قیام توابین آغاز شد. پس ازآن مختار بن ابی‌عبیدالله ثقفی و سپس گروهی از اینجا و گروهی از آنجا. تا اینكه عباسیان آمدند و بنی‌امیه را نابود كردند. در این مدت، از كشته شدن حسین تا انقراض بنی‌امیه، شعار بلند تمام انقلا‌بی‌ها و همه معترضین و مخالفین «یا لثارات الحسین» بود. پس انتقام، آرزو، انگیزه و محرك تمام این حركات، حسینی بود.چگونه حسین توانست تمام این وجدان‌های غافل و خواب را برانگیزد؟ با نمایاندن حقیقت در برابر دیدگان مردم. با راهش، با مرگش، و با روشن كردن این مطلب كه بنی‌امیه، اینچنین‌اند.یزید می‌خواست اسلا‌م را ریشه كن كند. اما پس از انقلا‌ب حسین، یزید نیز عقب نشست. چرا كه دید عزای حسینی در خانه خودش بر پا داشته شده، اطرافیانش شروع به توبیخ و ملا‌متش كردند .پس گفت: «خداوند ابن مرجانه را بمیراند، او در این مسئله عجله كرد.»

 

ما هرگز بلندای قامت خود را نمی دانیم
مگر ما را فرا خوانند که برخیزیم و قد برافرازیم
و آنگاه ،اگر به طرح وجود خویش وفادار مانده باشیم
قامت ما از آسمان ها خواهد گذشت

        

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.