تبیان، دستیار زندگی

 به نقل از روزنامه کیهان

جنبش بی سر!


نویسنده: دكتر علی مطهری

هنر رهبری یك جنبش اجتماعی این است كه همواره بتواند نیروهای هوادار خود را در مسیر درست و همراستا با اهداف اولیه آن جنبش هدایت كند. برخی شعارهایی كه هواداران «موج سبز» در حاشیه راهپیمایی عظیم مردم در روز قدس سر می دادند نشان داد كه رهبران این جریان اجتماعی از هدایت آن در مسیر اهداف خود عاجزند و هركسی از ظن خود یار این جنبش شده است. به عبارت دیگر معلوم شد كه «موج سبز» یا «راه سبز امید» یك جنبش بی سر است و مخالفان نظام اعم از سلطنت طلبان و منافقین و همه كسانی كه كینه ای از جمهوری اسلامی به دل دارند و حتی كسانی كه با اسلام مخالفند در آن راه یافته اند.
    آیا می توان باور كرد كه شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و شعار «مرگ بر روسیه» به جای «مرگ بر اسرائیل» و شعار «جمهوری ایرانی» به جای «جمهوری اسلامی» شعار جنبشی باشد كه مدعی است می خواهیم اصول بر زمین مانده قانون اساسی را كه شامل آزادیهای مدنی و حقوق شهروندی است عملی سازیم و اسلامی بودن نظام و همبستگی اسلامی و دفاع از سرزمین اسلامی را یك اصل مفروض و مسلم می داند؟ آیا این شعارها كه به معنی مخالفت با روز قدس و همراهی با صهیونیسم جهانی است می تواند مورد حمایت رهبران این حركت اجتماعی باشد كه مدعی احیای راه امام خمینی هستند؟
    و چه زیبا مردم در پاسخ آن شعار گروه موسوم به «موج سبز» می گفتند: «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای اسلام». آنها در این شعار خود اولابر همبستگی اسلامی تاكید داشتند و این كه به قول سید جمال الدین اسدآبادی وطن ما آنجاست كه اسلام باشد و امت اسلامی امت واحد است و مرزهای فعلی مرزهای قراردادی است و اشغال فلسطین به معنی اشغال ایران و پاكستان و سوریه و اندونزی و غیره است و ثانیا با این شعار خود اعلام كردند كه هیچ چیزی غیر از اسلام ارزش آن را ندارد كه انسان جان خود را در راه آن فدا كند، ما ایران را به عنوان وطن اسلامی دوست داریم و الاایران منهای اسلام تنها یك آشیانه است و عشق به آن از قبیل عشق یك كبوتر به لانه خود است و دفاع از آن از مشتركات انسان و حیوان است. آن دفاعی ارزشمندتر است كه جنبه ایدئولوژیك و مكتبی آنهم مكتب الهی داشته باشد. اصولاانقلاب اسلامی دید ما را از نگاه تنگ ملی به نگاه وسیع اسلامی و جهانی ارتقا داد. بازگشت به شعارهایی كه صرفا منافع ملی را مد نظر دارد و از مبانی اعتقادی و انسانی تهی است نوعی ارتجاع به شمار می آید.
    باید به این مردم آفرین گفت كه در مقابل شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» بلافاصله این شعار را ساختند كه «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای اسلام». به علاوه این مردم، خوب می دانند كه علاوه بر وظیفه اسلامی و به تعبیری منافع اسلامی، اصولامنافع ملی ما اقتضا می كند كه برای آزادی فلسطین تلاش كنیم.
    لازم است آقایان موسوی، كروبی و خاتمی كه به هرحال رهبران این حركت قلمداد شده اند از این شعارها تبری جویند و اگر واقعا به دنبال اصلاحات اجتماعی و احیای اصول فراموش شده قانون اساسی در خصوص حقوق فردی و اجتماعی مردم هستند اجازه ندهند كه هواداران آنها از چارچوب اهداف آنان خارج شوند، در غیر این صورت آنها به ابزاری در دست دشمنان اسلام تبدیل خواهند شد. اینكه یك حركت اجتماعی را آغاز كنیم و از آفات آن غافل بمانیم به طوری كه گروهی مانند سلطنت طلبان از این حركت، مخالفت با اسلام و تعصب ایرانی گری را بفهمند یا با تجاهل این گونه وانمود كنند، گروه دیگری پیام بی بند و باری را دریافت كنند و گروه سوم مانند آقای دكتر سروش رسیدن به یك حكومت فرادینی را اراده نمایند، نشانه ضعف رهبری آن حركت اجتماعی است.
    بدیهی است نظام جمهوری اسلامی از یك حركت اجتماعی كه به دنبال احقاق حقوق مردم باشد استقبال می كند اما رهبران آن حركت همواره باید از منحرف شدن شعارها و تغییر اهداف اولیه آن جلوگیری كنند تا مانند آنچه كه در روز قدس اتفاق افتاد ابزار دست طرفداران انهدام نظام جمهوری اسلامی واقع نشوند.

 والسلام

آقای بهشتی به نامه ی آقای توکلی که حاوی مطالب از این دست است جواب داده اند

من یک سوال دارم از دوستان / به نظر شما یکی از ابتدایی ترین ابزارهای  رهبری گروهی یاجنبشی حرکتی .. چیست؟؟

 اخبار ویژه کیهان شنبه4/7/88

ما ساختارشكنیم و ضد دین جنبش سبز یعنی همین!
یكی از عناصر ضدانقلاب مقیم خارج با تاكید بر لزوم عبور از نظام، نسبت به هاشمی رفسنجانی ابراز ناامیدی كرد و میرحسین موسوی را هم تهدید نمود كه در صورت عدم همراهی، ضدانقلاب از وی هم عبور خواهند كرد.
ایران گلوبال از قول این عنصر ضدانقلاب می نویسد: در پی مراسم روز قدس، رفسنجانی را می بینیم كه نمازعیدفطر را به رهبراقتدا كرد اینك نیز بیانیه مجلس خبرگان را در برابر داریم كه اعلام نموده، جامه رهبری را فقط زیبنده قامت ]آیت الله[ خامنه ای می بیند.
دیدیم كه از دیگ خبرگان نیز آتشی گرم نشد. اكنون آقای موسوی با جنبشی روبرو است كه علیرغم هدف اولیه او مبنی بر حركت در چارچوب نظام مطالبات ساختارشكنانه دارد و اینك اوست كه باید تردید و دو دلی را كنار گذارده و موضع صریح خود را در حمایت یا عدم حمایت از همین مطالبات ساختارشكن اعلام كند. شاید بیانیه اخیر خبرگان، به آقای موسوی برای انتخاب یكی از دو گزینه كمك نماید.
سایت مذكور كه سال گذشته تا مرز حمایت صریح از حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران هم پیش رفت، می افزاید: چگونه می توان فریاد جمهوری ایرانی و «نسل ما آریایی، دین از سیاست جداست» را شنید و یكی از خواسته های جنبش سبز را حفظ نظام جمهوری اسلامی اعلام كرد. این حركت از مرزهای قانون اساسی و نظام عبور می كند و مطالباتش از جنسی دیگر است. مگر غیر از این است كه تمام ظرفیت های قانون اساسی كه مورد نظر آقای موسوی است، مشروط براساس اسلام و ضوابط اسلامی است؟... بدنه جنبش سبز یا آقای موسوی را با خود همراه می سازد یا از او عبور می كند و رهبری شایسته برای خود برمی گزیند.
گفتنی است مواضع و عملكرد موسوی نشان داده است كه او نیز بسیاری از مبانی نظام اسلامی را زیرپا گذاشته است ولی ظاهراً جریانات ضدانقلاب حامی موسوی خواستار اعلام صریح و بی پرده او هستند.

این نظرات بخشی از بینش حق طلب علی مطهری است. مگرنه دوستان؟؟؟؟

بله هرکسی از ظن خود شد یارمن

بسم الله الرّحمن الرّحیم

السّلام عَلی مَهدیِّ الاُمم و جامع الکَلِم

************************************

با سلام

 سخنان دکتر «علی مطهّری» مثل همیشه منطقی،منصفانه و بجاست.

این افراد باید بدانند که آنچه منتقدین دلسوز نظام و عدالت جویان حقیقی می طلبند،ایرانی است که قوانین روح بخش اسلام در آن حکمفرما بوده و سرسوزنی از آن تخطّی نمی شود.

مگر «جمهوری اسلامی»چه عیبی داره که «جمهوری ایرانی»بخواد جاش رو بگیره؟

آیا نه اینست که اسلام همواره درس حقیقت جویی و حقّ گویی،عدالت،انصاف،حُسن سلوک با دیگران،ترحّم،ظلم ستیزی،هدایت منحرفان،و اینگونه درس های اخلاقی را به پیروانش داده و آنها را مؤدّب به آدابی کرده است که دیگران از آنها بری هستند؟

بنده هم در اینجا شعارهای ضدّ اسلامی،ضدّ انقلابی،ضدّ ولایت فقیه وضدّ انسانی را محکوم کرده و می گویم:"هم غزّه،هم لبنان،جانم فدای اسلام"

هر انسان آزاده و منصفی باید «ظلم و ستم» را در هر جای این کره ی خاکی محکوم کند و این «اسلام» است که درس ظلم ستیزی را به ما می دهد.

چرا جانمان فدای ایرانی باشد که روی خاک هایش خون میلیون ها مظلوم و زجرکشیده ریخته شده؟!،چرا جانمان فدای ایرانی باشد که دوران سلطنت بسیاری ازپادشاهان ظالم و سنگدل را به خود دیده؟!،چرا جانم فدای جایی باشد که تاریخ،مجازات های خودساخته ی حاکمان بی خدایش را در خود ثبت کرده و از «فراموش خانه ها»،«مصلوب کردن ها»،«نابینا ساختن ها»،«گردن زدن ها»و...داستان ها نوشته و شعرها سروده است؟!

جانمان فدای آن آئینی باد که هر جای این دنیا که باشیم از آن درس«شرف»،«عدالت»،«حق گویی»،«ظلم ستیزی»،«دفاع از مظلوم»،و فریاد روح انگیز «هیهات من الذّلة» را  خواهیم آموخت.

با سپاس

یادمون باشه که شهدای ما که اون زمان رفتند به نبرد حق علیه باطل و جام شهادت رو چشیدند برای چه چیزی جان عزیزشون رو تقدیم کردند.
اولا پایندگی ایران و ایرانی ، دوما حفظ ناموس و فرزندان این آب و خاک ، سوما پایدرای اسلام حقیقی در تمام جهان (شامل اقتدار تمامی کشور های اسلام از قبیل : لبنان و فلسطین و ... ) یادمون باشه فرماندهای سپاهمون و بعضی از شهدا در فلسطین و لبنان در مقابل متجاوزان صهیونیستی به دفاع از آرمان های اسلامیمون پرداختند ، یادمون باشه آرمان شهدا و جانبازانمون چی بوده و یادمون باشه که الان باید شاهد این باشیم که جلوی چشمامون ببینیم که جوونای امروز به جانبازان که باقی مونده شهدا هستند توهین و بی احترامی میکنند و باید شاهد این باشیم که ارزش های دفاع مقدس کم کم داره کم رنگ میشه و یادمون باشه که دیگه انگار فراموش کردیم که اگه این شهدا و جانبازان نبودند معلوم نبود چه بلایی سر این مملکت میومد یادمون باشه که الان داریم میگیم خون آریایی ، خون آریایی باید اون زمان که زیر دست بعثی ها میفتاد میگفتیم خون بردگی ، خون بردگی ، خون تجاوز ، خون بی عدالتی و ... یادمون باشه که آرمان های شهدامون چی بود یادمون باشه که آرمان های امام و خط امام چی بود ، یادمون باشه که کورش کی بود و چی میگفت ، یادمون باشه که اسلام چی هست و چی میخواد ! یک سوال دارم از همه شما آیا اسلام گفت نفاق و دشمنی؟ چرا ما امروز قرآن رو به زبان عربی میخونیم ؟ چرا امروز ما نمازمون رو به زبان عربی میخونیم ؟ چرا اینجوری واجب شده ؟ به نظرتون دلیلش نمیتونه اتحاد باشه ؟

سوال دارم ازتون چرا داریم با دستای خودمون سرنوشتمون رو میدیم به کشور های غربی و مستکبر ؟ چرا داریم تحت شانتاژهای خبری رسانه های غربی که همیشه برای کلیشه سازی به میدون میان قرار میگیریم ؟ چرا باید از بی بی سی که تحت کنترل کشوریه که زخم خورده ما هست اطلاعات غلط دریافت کنیم ؟ و چرا و چرا و چرا های دیگر که باید تو زبون هر جوون دیگه باشه ، من نمیدونم چرا به نتیجه انتخابات بعضی ها اعتراض دارند با اینکه مدرک مستند و قوی در دست ندارند و فقط در کلام دارند حرفشون رو میزنند تو جایی گفته بودم که تو تلوزیون تو سخنرانی یکی از مشاهیر شنیده بودم از امام صادق نقل شده بود که با کسی که با مدارک و منطق نمیخواد قبول کنه مطلبی که درست هست ازش بترسید و دوری کنید ازش منم همین کار و میکنم ، داستان ها و قصه های پوشالی کی تموم میشه خدا میدونه ، نمیدونم چرا هممون وابسته به دنیای خاکی شدیم ، مگه نمیگیم کروش و شهدا و ... آیا اونا خودشون رو وصل کرده بودند به زمین و زمین رو محکم گرفته بودند ؟ یا اینکه همش به آسمون نگاه میکردند ؟ آخر حرفم رو بگم و تموم کنم ، با کسی که بخواد با آرمان های این نظام مخالفت کنه و پوچ بدونه برخورد میکنم و حتی تا پای جونمون برای نابودیش میرم ! شهدا واقعا شرمنده روی شما هستیم ،

نمیدونم دیگه چی بگم فقط میگم :

" آسمان گریه کن که دیگر مجال گریستن نیست ! "

اولین وسیله برای رهبری داشتنن ارتباط با آن جنبش است  که آقای موسوی با جمع کثیری از دوستان خود هیچ گونه ارتباطی ندارند و انتظار رهبری آنها بی جاست و من هم با این جمله ی بی سر بودن تا حدودی موافقم و قطعا این موضوع هم رفع خواهد شد.

پس این همه آبروی ریخته شده نظام رو کی پاسخگو هست؟

جواب خون شهدای انقلاب و هشت سال جنگ تحمیلی رو کی میده؟

کی این فضا رو برای گروه های منافق و سلطنت طلب درست کرد که بیان تو تهران، پایتخت یه کشور اسلامی، شعارهای ضد فلسطینی بدن؟

همون فلسطینی که آزادیش آروزی بنیان گزار جمهوری اسلامی ایران بود!

به قول آقای قرائتی:

یك عده‌ای شعار داده‌اند كه "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران "، اگر اینطور است پس نمازتان را هم تغییر بدهید و بگویید "السلام علینا و علی ایرانیان " ؛ "نه غزه نه لبنان " می‌دانی یعنی چه؟ یعنی "نه قرآن ".

اون گروه های منظمی که در روز قدس باهم همزمان شعارهای ضد ایرانی و اسلامی میدادن و پلاکاردها پارچه سبزحمل میکردن، بدون لیدر (رهبر) که نمیتونستن اینقدر منظم باشن!

خیلی باورش سخته این جنبش با رهبرش ارتباط نداشته باشه و خود مختار عمل میکنه!

مقایسه جالبی بود

خوب که در آن زمان آقای میرحسین نخست وزیر نبودند/ حاج احمد آقا این جمله را(راه قدس از کربلا می گذرد ) را به موسوی گفتند