به نام خدا
سلام
در
این اپیک سعی می کنم دیدگاه هایی را مطرح کنم و در حد فهم و سواد خودم
مقایسه هایی را هم انجام دهم از دوستان هم خواهشمندم که در کامل کردن آن
بنده را یاری دهند (که بحث هم به انجمن تخصصی نزدیک شود)
سی ام شهریورسال 1377 خاتمی پیشنهاد نامیده شدن سال 2001 را به عنوان سال گفت و گوی تمدن ها مطرح کرد
در آن زمان که خاتمی دم از گفت و گوی تمدن ها زد که نظریه برخ تمدن ها مطرح بود و دنیا در تنش بود وبه سوی جنگ می رفت :
ایده
برخورد تمدنه که از سوی هانتینگتون استرات.یست دولت آمریکا مطرح شد نه
تنها محور نظری در حوزه روابط بین الملل بلکه سرلوحه سیاست خارجی امریکا
قرار گرفت(بر گفته از کتاب انقلاب اسلامی ایران نهاد مقام معظم رهبری در
دانشگاه ها)
در این سخنرانی که خاتمی
ایراد کرد در ابتدا بحث آزادی را مطرح کرد اما نه آزادی غربی که به
لاابالی گری و زیر پا گذاشتن عدالت منتهی می شود او این چنین می گوید:
شگفتا که کسانى به بهانه رستگاری مردم ، گاه بر اندیشه و اراده
آدمیان لجام زده اند وآزادی آنان را سرکوب کرده اند و گاهى دیگر رستگاری
را در برداشتن هر گونه لجامى از کام هوس سیری ناپذیرانسان و قربانى کردن
عقل و عشق در پای معبد هوس تفسیر کرده اند.گاه به نام آزادی ، عدالت
پایمال شده است و گاه دیگر به بهانه عدالت ، آزادی از میان رفته است
و در نتیجه بشر ، هم از آزادی عادلانه و هم از عدالت آزادانه محروم مانده
است .
سخنان شهید مطهری:
آزادی واقعا یك ارزش بزرگ است . گاهی انسان میبیند در بعضی از
جوامع ، این
ارزش به كلی فراموش شده ، ولی یك وقت هم میبیند این حس
در بشر بیدار میشود .
بعضی افراد میگویند بشریت و بشر یعنی آزادی ، و
غیر از آزادی ، ارزش دیگری
وجود ندارد ، یعنی میخواهند تمام ارزشها را
در این یك ارزش كه نامش " آزادی "
است ، محو كنند . [ " آزادی "
، تنها ارزش نیست ، ] ارزش دیگر " عدالت " است (کتاب انسان کامل استاد شهید مطهری )
این بحث اول که بنده آن را با سخنان شهید مطهری مقایسه کردم
بیکن
نظریه پرداز چه می گوید؟ او نظریه دارد که در آن بیان می کند : علم باید
در خدمت قدرت باشد وعلمی که ازآن انسان نتواند بهره ای ببرد بدون ارزش است
به زبان دیگر علم به خودی خود ارزش و قداست ندارد و کاربرد علم مفید است
شهید مطهری در نقد این نظریه می گوید:
این نظریه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نكرد ولی
تدریجا كه بشر از علم ، فقط
توانائی و قدرت میخواست ، به جائی رسید كه
همه چیز در خدمت قدرت و توانائی
قرار گرفت .
الان چرخ دنیا براین اساس میگردد كه علم به طور كلی در خدمت
قدرتهاست
. هیچوقت در دنیا علم به اندازه امروز اسیر و در خدمت زورمندان و
قدرتمندان نبوده است و علمای تراز اول عالم ، اسیرترین و زندانیترین
مردم
دنیا هستند . عالمترین فرد ، مثلا آقای اینشتین است ولی علم اینشتین
در خدمت
كیست ؟ در خدمت روزولت . اینشتین نوكر آقای روزولت است
در جایی دیگر استاد شهید می گویند:
این نظر كه
منشأ ترقی علوم و تسلط زیاد و فوقالعاده انسان بر طبیعت شد ، عینا
منشأ
فاسد شدن انسانها گردید ، یعنی این نظریه هم طبیعت را به دست انسان
آباد كرد و هم انسان را به دست خود انسان خراب و فاسد كرد
وایشان در نقد این نظریه توضیحاتی می آورند که آوردن آنها در اینجا طولانی می شود
خاتمی در سخنان خود این مطلب را دقیقا ذکر می کند و کنایه ای دقیق هم به این مکتب غربی می زند:
از آن روز که کسانى علم حقیقى را آن دانستند که توانایى بیاورد نه آنکه
قدرت را مهار کند چند قرن بیش نمى گذرد. در این مدت به جای آنکه علم
در خدمت رستگاری انسان و اعتلای شخصیت او باشد، در بیشتر موارد در خدمت
افراد و گروههایى قرار گرفته که جز به آیین سود و فایده نمى اندیشند. در
این چند قرن ، علاوه بر پیشرفتهای بزرگى که نصیب بشر شده است و بزرگ هم
هست ، انسان بیش ازهمیشه طعم تلخى و تبعیض را چشیده است .
ادامه دارد....
متن های صورتی رنگ از کتاب انسان کامل استاد مطهری است
متن ها آبی رنگ عین جملات خاتمی در پیشنهاد خود برای سال گفت و گوی تمدن ها