• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن انگليسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
انگليسي (بازدید: 2470)
يکشنبه 15/6/1388 - 8:10 -0 تشکر 149048
*INTERVIEW WITH GOD*

 

 

 

in the name of allah, the merciful, the most

salam 

INTERVIEW WITH GOD

I dreamed I have a conversation with God

"so you want to speak with me"

God said.

"If you have time"I said

"my time is everlasting"God

repleid and continued:

what do you want to ask me?

"which one of the human characteristic is wandeing"Iasked"childhood"God respoded and continued:

they fed up with their childhood and want to grew up.

 

**************************

then they wish to be child again.

thay lose their health to gain wealth and then they lose their wealth to reagain health.

they look for future anoxiosly and forget preaent time so they neither live in present nor in future.

they live in a way .that they never die.

God gave my hand and we kept silence.

*************************

which one of the living lessons you want your creature learm?I asked again.

they can t force one be their beloved.

just they can love and tehy should learn not to compare themseves with other.

thay should learn if thay hurt a friend s feeling in a short time it takes a long time to treat.it.

they should know a richman is a person who needs less not a person that has every thing.they should know there are lost of poeple who love them but they don t know how to exprss thes affection .

****************************************

they should learn two men can look at a point and see diffrent things

.And althuogh it is necessary to forget himself.It is necessary to forget other Thank you for this interiew.

Do you have you somthing to add"Isaid honestly"

No just they should know I am here all the time

God smiled and said.

 

 

متن رو به چند بخش تقسیم کردم تا هر کاربر یک بخشی رو انتخاب کنه ....من بخشیش رو ترجمه کردم میخوام به کمک شما

نواقصم رو برطرف کنم ...یک پیشنهاد هم دارم اگر براتون امکان داره معنی کلمه به کلمه این متن رو هم داشته باشیم .

ه بخشی رو انتخاب میکنید علاوه برمعنی کلی معنی کلمه به کلمه رو هم برامون بزارید .......متشکرم .

 

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 15/6/1388 - 11:25 - 0 تشکر 149058

هوالعلیم

سلام

من قسمت دوم رو برای ترجمه انتخاب می کنم .، یه جمله رو هم نتونستم به فارسی برگردونم .(ببخشید دیگه !!!)

معنی کلمه به کلمه و کلیش خیلی با هم فرق ندارن.

*********

** سپس آن ها دوباره آرزو می کنند تا بچه باشند.

آنها سلامتی شان را برای بدست آوردن ثروت از دست می دهند و بعد برای بدست آوردن دوباره ی سلامتی ، ثروتشان را از دست می دهند .

آنها مشتاقانه منتظر آینده هستند و زمان حال را فراموش می کنند ،بنابراین آنها نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده .

آنها به گونه ای زندگی می کنند که (انگار) هرگز نخواهند مرد.

GOD gave my hand(این قسمت رو نتونستم به فارسی برگردونم) و ما سکوت اختیار کردیم .  **

( امیدوارم تونسته باشم کمکی بکنم .)

مرا بسپار در یادت

نگاهت گر به آن بالاست

ودر حال دعا هستی.

خدا آنجاست.

دعایم کن ...

 دعایم کن، که من محتاج محتاجم.

 

يکشنبه 15/6/1388 - 18:2 - 0 تشکر 149134

به نام خدا

سلام

tasnim_IEگرامی ممنونم ....عالی بود

سپس آن ها دوباره آرزو می کنند تا بچه باشند.

آنها سلامتی شان را برای بدست آوردن ثروت از دست می دهند و بعد برای بدست آوردن دوباره ی سلامتی ، ثروتشان را از دست می دهند .

آنها مشتاقانه منتظر آینده هستند و زمان حال را فراموش می کنند ،بنابراین آنها نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده .

آنها به گونه ای زندگی می کنند که (انگار) هرگز نخواهند مرد.

GOD gave my hand(این قسمت رو نتونستم به فارسی برگردونم) و ما سکوت اختیار کردیم . **

فکر کنم یک خط از مطالب شماره یک ویک قسمت از مطالب شماره 3 مربوط بشه به این متن اگر اخر واول این دو بخش رو ببینی میتونی ترجمه تو کامل کنی

"
which one of the human characteristic is wandeing"Iasked"childhood"God respoded and continued:

they fed up with their childhood and want to grew up.

اول

which one of the living lessons you want your creature learm?

سوم

ممنونم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 15/6/1388 - 19:39 - 0 تشکر 149152

با اجازه تون من بخش اخر رو تا جایی که می تونم ترجمه می کنم اگر اشتباهی داره لطفا متذکر شید.

آن ها باید بیاموزند دو نفر (مرد) می توانند به یک نقطه نگاه کنند و (چیزهای ) متفاوت ببینند. وگرچه لازم است خودش را فراموش کند.لازم است

دیگری را فراموش کند.(معنی این قسمت رو متوجه نشدم .شاید ترجمه م اشتباه)

(honestly:صادقانه ، بیغل و غش .... نتونستم معنی مناسبی با توجه به متن پیدا کنم)گفتم: چیزی برای اضافه کردن دارید؟

خدا لبخند زد و گفت : نه فقط آن ها بدانند من همیشه این جا هستم.

جمعه 20/6/1388 - 17:5 - 0 تشکر 150230

با سلام

Goolha گرامی متن بسیار معنی دار و پر محتوایی رو انتخاب كردید، به نظرم اگر بتونیم ترجمه این كار رو در سایت تبیان (منظورم در قسمت های موضوعی سایت) ارائه كنیم بسیار عالی خواهد بود، نظرتون چیه؟

ممنونم از دو دوست عزیزی كه در ترجمه این كار شركت كردند.

یك نكته مهم رو در مورد متن اشاره كنم، متن اولیه حاوی اشتباهات تایپی بسیاری است كه در بعضی موارد موجب تغییر در معنا نیز می شود، به همین خاطر متن اصلی رو در ادامه می آورم تا دوستانی كه ترجمه كردند، یك بازنگری در مورد ترجمه خودشون داشته باشند و بقیه ترجمه نیز از روی آن ارائه شود.

An interview with God

I dreamed I had an interview with God.

“So you would like to interview me?” God asked

“If you have the time” I said.

God smiled

“My time is eternity”

“What questions do you have in mind for me?”

“What surprises you most about humankind?...”

God answered...

“That they get bored with childhood. They rush to grow up and then long to be children again.”

“That they lose their health to make money and then lose their money to restore their health.”

“That by thinking anxiously about the future, they forget the present, such that they live in neither the present nor the future.”

“That they live as if they will never die, and die as if they had never lived.”

God’s hand took mine and we were silent for awhile

And then I asked...

“As a parent, what are some of life’s lessons you want your children to learn?”

God replied with a smile

“To learn they cannot make anyone love them. What they can do is let themselves be loved.”

“To learn that it is not good to compare themselves to others.”

“To learn that a rich person is not one who has the most, but is one who needs the least.”

“To learn that it only takes a few seconds to open profound wounds in persons we love, and it takes many years to heal them.”

“To learn to forgive by practicing forgiveness.”

“To learn that there are persons who love them dearly, but simply do not know how to express or show their feelings.”

“To learn that two people can look at the same thing and see it differently.”

“To learn that it is not always enough that they are forgiven by others. But that they must forgive themselves.”

“And to learn that I am here always.”

 
شنبه 21/6/1388 - 10:46 - 0 تشکر 150503

به نام خدا

سلام

رو به آسمان گرامی با پیشنهادتون موافقم ..این متن یک گفتگوی زیبا بین خداوبنده اش هست ....پس این پیشنهادی که دادید

خودتون اجراش کنید ....موفق باشید .

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 22/6/1388 - 10:51 - 0 تشکر 150770

با سلام

با استفاده از ترجمه دوستان گرامی و ترجمه قسمت های دیگر، متن زیر را آماده كردم. حالا از شما می خواهم كه یك بار كل متن را از لحاظ ویرایش و نگارش مورد بررسی قرار بدید و نكاتی رو كه به نظرتون می تونه موجب انتقال هر چه بهتر مفهوم و زیباتر شدن متن میشه بفرمایید

تا ان شاء الله بتونیم متنی زیبا رو در سایت تبیان ارائه بدیم.

گفت و گو با خداوند

در خواب دیدم كه دارم با خدا صحبت می كنم.

خداوند گفت: دوست داری با من صحبت كنی؟

من گفتم: اگر وقت داشته باشید.

خداوند لبخند زد و گفت: وقت من بی پایان است. چه سؤالاتی در ذهن داری كه می خواهی از من بپرسی؟

پرسیدم: چه چیزی در مورد انسان ها بیشتر شما را شگفت زده می كند؟

خداوند گفت: آنها از بچه بودن خسته می شوند، اشتیاق فراوان دارند كه بزرگ شوند سپس دوباره آرزو می کنند تا بچه باشند.

آنها سلامتی شان را برای بدست آوردن ثروت از دست می دهند و بعد برای بدست آوردن دوباره ی سلامتی، ثروتشان را از دست می دهند.

آنها مشتاقانه منتظر آینده هستند و زمان حال را فراموش می کنند، بنابراین آنها نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

آنها به گونه ای زندگی می کنند که (انگار) هرگز نخواهند مرد.

دستان خداوند مرا در بر گرفت و ما برای چند لحظه ساكت ماندیم.

سپس من سؤال دیگری پرسیدم: چه درس هایی وجود دارند كه می خواهی آفریدگانت فرا بگیرند؟

خداوند با لبخندی گفت: آنها نمی توانند باعث شوند كه كسی آنها را دوست داشته باشد بلكه می توانند خود را رها كنند تا دوست داشته شوند. (یا خود دوست داشته باشند)

یاد بگیرند كه اصلاً خوب نیست خود را با دیگران مقایسه كنند

یاد بگیرند كه ثروتمند كسی نیست كه بیشتر دارد بلكه كسی است كه كمتر نیاز دارد.

یاد بگیرند كه فقط چند لحظه كافی است تا دل كسی كه دوستش داریم را بشكنیم ولی چندین سال طول می كشد كه آن دل شكسته را ترمیم كنیم.

یاد بگیرند كه ببخشند.

یاد بگیرند كه اشخاض بسیاری هستند كه آنها را دوست دارند ولی نمی دانند كه چگونه این احساس خود را ابراز كنند، به همین سادگی.

آن ها باید بیاموزند دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند و چیزهای متفاوتی ببینند.

باید بیاموزند كه اینكه توسط دیگران بخشیده شوند كفایت نمی كند بلكه آنها بایستی خودشان را نیز ببخشند.

صادقانه گفتم: چیزی برای اضافه کردن دارید؟

خدا لبخند زد و گفت: نه، فقط آن ها بدانند كه من همیشه این جا هستم.

 
يکشنبه 22/6/1388 - 18:17 - 0 تشکر 150882

هوالرئوف

سلام

با تشکر از شما ،رو به آسمان گرامی

دررابطه با ترجمه ای که از متن کردین ،یه پیشنهاد داشتم ،به نظرم برای "خدا" از ضمایر جمع استفاده نکنین بهتره. و برای استفاده از این متن، داخل سایت می خواید مفهوم همین باشه ولی با یه کلمات دیگه یعنی درواقع متن رو ادبی کنید یا فقط کلمات رو پس و پیش کنین؟

ممنون

مرا بسپار در یادت

نگاهت گر به آن بالاست

ودر حال دعا هستی.

خدا آنجاست.

دعایم کن ...

 دعایم کن، که من محتاج محتاجم.

 

يکشنبه 22/6/1388 - 18:18 - 0 تشکر 150883

به نام خدا

سلام

گفت و گو با خداوند

در خواب دیدم كه دارم با خدا صحبت می كنم. بجای خواب از کلمه رویا استفاده کنیم بهتر نیست؟(دررویاهایم دیدم که با خدا صحبت میکنم)

خداوند گفت: دوست داری با من صحبت كنی؟

من گفتم: اگر وقت داشته باشید. ....در جواب گفتم:اگر وقت داشته باشید.

خداوند لبخند زد و گفت: وقت من بی پایان است. چه سؤالاتی در ذهن داری كه می خواهی از من بپرسی؟

پرسیدم: چه چیزی در مورد انسان ها بیشتر شما را شگفت زده می كند؟

خداوند گفت: آنها از بچه بودن خسته می شوند، اشتیاق فراوان دارند كه بزرگ شوند سپس دوباره آرزو می کنند تا بچه باشند.

آنها سلامتی شان را برای بدست آوردن ثروت از دست می دهند و بعد برای بدست آوردن دوباره ی سلامتی، ثروتشان را از دست می دهند.

آنها مشتاقانه منتظر آینده هستند و زمان حال را فراموش می کنند، بنابراین آنها نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

آنها به گونه ای زندگی می کنند که (انگار) هرگز نخواهند مرد.
That they live as if they will never die, and die as if they had never lived.”

این تیکه رو کامل معنی نکردیدااا...آنها بگونه ای زندگی میکنند که (انگار)هرگز نخواهند مرد ،وبه گونه ای میمیرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند .(اگر اشتباه بود حتما بگید )

دستان خداوند مرا در بر گرفت و ما برای چند لحظه ساكت ماندیم.

God’s hand took mine and we were silent for awhile

God gave my hand and we kept silenceخدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم .

این تیکه کاملا با انچه شما گذاشتید فرق داره ...مگه این قسمت اشکال داشت؟؟؟این متن با متنی که من گذاشتم فرق داره ...ایا شما یک نسخه از این گفتگو رو داشتید؟؟؟

خیلی خوب ترجمه کردید اما حالاکه دارم متنها رو باهم مقایسه میکنم میبینم خیلی با هم فرق داره .....من فقط تا اینجا ی متن رو دیدم بقیه متن هم میبینم .....خوشحال میشم درایت باره توضیح بدید.

از همراهی شما ممنونم .....

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

دوشنبه 23/6/1388 - 16:37 - 0 تشکر 151117

با سلام

خیلی ممنونم از همراهی شما دوستان گرامی

tasnim_IE گرامی تغییری رو كه مدنظرتون بود اعمال كردم.

goolha گرامی، حق با شماست، این متن در بعضی موارد متفاوت با متنی است كه شما گذاشتید البته نه از نظر مفهوم بلكه از نظر كلماتی كه استفاده شده. من خودم این متن رو نداشتم و از طریق search پیداش كردم، به نظر می رسه توسط دو نفر مختلف نوشته شده ولی از لحاظ مفهوم یكی است. به موارد بسیار خوبی هم اشاره كردید كه در ترجمه اعمال كردم.

متن اصلاح شده رو در ادامه می آورم، اگه به نظرتون می رسه كه می شه با تغییراتی این متن رو ادبی تر كرد بفرمایید. تا درخواست ثبت مطلب در سایت تبیان رو ارائه بدیم.

با تشكر

 
دوشنبه 23/6/1388 - 16:38 - 0 تشکر 151118

گفت و گو با خدا

در رویاهایم دیدم كه دارم با خدا صحبت می كنم.

او گفت: دوست داری با من صحبت كنی؟

در جواب گفتم: اگر وقت داشته باشی.

خداوند لبخند زد و گفت: وقت من بی پایان است. چه سؤالاتی در ذهن داری كه می خواهی از من بپرسی؟

پرسیدم: چه چیزی در مورد انسان ها بیشتر شگفت زده ات می كند؟

گفت: آنها از بچه بودن خسته می شوند، اشتیاق فراوان دارند كه بزرگ شوند سپس دوباره آرزو می کنند تا بچه باشند.

آنها سلامتی شان را برای بدست آوردن ثروت از دست می دهند و بعد برای بدست آوردن دوباره ی سلامتی، ثروتشان را از دست می دهند.

آنها مشتاقانه منتظر آینده هستند و زمان حال را فراموش می کنند، بنابراین آنها نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

آنها بگونه ای زندگی می کنند که انگار هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.

خدا دستانم را گرفت و برای مدتی سکوت کردیم.

سپس سؤال دیگری پرسیدم: چه درس هایی وجود دارند كه می خواهی آفریدگانت فرا بگیرند؟

خداوند با لبخندی گفت:

می خواهم یاد بگیرند كه نمی توانند باعث شوند، كسی آنها را دوست داشته باشد بلكه می توانند خود را رها كنند تا دوست داشته شوند.

می خواهم یاد بگیرند كه اصلاً خوب نیست خود را با دیگران مقایسه كنند.

می خواهم یاد بگیرند كه ثروتمند كسی نیست كه بیشتر دارد بلكه كسی است كه كمتر نیاز دارد.

می خواهم یاد بگیرند كه فقط چند لحظه كافی است تا دل كسی را كه دوستش داریم بشكنیم ولی چندین سال طول می كشد تا آن دل شكسته را ترمیم كنیم.

می خواهم یاد بگیرند كه ببخشند.

می خواهم یاد بگیرند كه اشخاص بسیاری هستند كه آنها را دوست دارند ولی نمی دانند چگونه این احساس خود را ابراز كنند، به همین سادگی.

می خواهم یاد بگیرند كه دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند و چیزهای متفاوتی ببینند.

می خواهم یاد بگیرند اینكه توسط دیگران بخشیده شوند كفایت نمی كند بلكه آنها بایستی خودشان را نیز ببخشند.

صادقانه، گفتم: چیزی برای اضافه کردن دارید؟

خدا لبخند زد و گفت: نه، فقط آن ها بدانند كه من همیشه این جا هستم.

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.