تبیان، دستیار زندگی

بچه ها حدود سه هفته یش برای تغیییر اب هوا به قولا از هوای پاک استفاده ببرم تصمییم گرفتم به یکی از روستاها که اونجا اشنا هم داشتیم برم تو شهرستان که رسیدم تا با یکی از این ماشینها برم به همون روستا برم هوای شهرستان الوده بود همه ماسک زده بودند البته نه همه کس .با راننده سر صحبت را باز کردم گفت انفولانزای خوکی اومده من تعجب کردم گفتم نه. بعد این راننده ی خوش خیال ما گفت اینجا انفولانزا خوکی اموده من هم به خاطر این هم ماسک زدم به بعد یکی از دوستاش دید گفت انفولانزا اومده شما حتما برید ماسک بخرید اونم رفت من این وسط مات مونده بودم چون خیلی خیلی جدی گرفته بودند گفتیم اومدیم اب وهوا عوض کنم حالا بیا درست کن انفولانزا این جا اومده بعدش همین طور که فکر کردم حالا فهمیدم چی شده هوا خیلی الوده شده بود به خاطر همین مردم ماسک زدند این اقا هم زیاد اخبار میدیده به اشتباه خیال کرده مردم برای انفولانزا می ذاشتند این اقا به هرکسی میرسید میگفت انفولانزا اومده مردم هم باور می کردند وسط راه خنده م گرفت نمی دونستم چه کار کنم از شایعه ی خنده دار اقای راننده باورکنید از خنده نزدیک بود حالم بد بشه بعد جریان روکه از اهالی پرسیدم دیدم همین طورهوا الوده است نکته ی جالب هم اینجا بود چند روز بعد به روستای اقای راننده هم رفتم اهالی روستا باورکرده بودندانفولانزا اومده می دونید چی شد من فیلم شب های ببره یادم اومد ولی نزدیک بود سکته کنم گفتم اینچه انفولانزایی که شیراز نیومده به این روستای کوچلو اومده

شما جای من بودید خنده تون نمی گرفت

به نام خدا

سلام

یارعلی عزیز جالب بود

عجب اقای زود باوری بوده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام علیكم

اقا یكی منو بگیره.........

 ..................................................

یاعلی مدد التماس دعا