به نام خدا
سلام
من بچه بودم خیلی تلویزیون نگاه میکردم ! مثلا شماها یادتونه آموزش زبان انگلیسی رو ؟ من یادمه ! مثل اون خانومه ! میل بافتنی مامانمو میگرفتم دستم درس میدادم از رو تلویزیون :دی
کارتون هم که دیگه هیچی
نمیدونم چرا هر وقت اسم کارتون میاد من فقط یاد غذاخوردنام میفتم !
پسر شجاع ! همین میمونایی که ترانه گفت . بیشتر هم اون صحنه هندونه خوردنشون یادمه ! یه قاچ هندونه رو تند میخوردن بعد دونه هاشو رگباری تف میکردن بیرون ! معمولا هم سوار ماشین ملت میشدن ! شیشه شیر اون بچه کوچیکه . الهیییی
زبل خان هم یادمه ! با اون شلوارش ! سوار فیل میشد
بازم یاد غذاخوردنم افتادم !
آقای مجری و کلاه قرمزی هم که دیگه هیچی !
برنامه های عروسکی
آخی
دورانی بود
شاد باشین