بســـــــــــــم الله
مسئله نفس و روح از جمله موضوعاتی است که انسان از دیرباز به آن علاقه داشته و به دنبال کشف آن بوده است.
این که من کیستم ؟
حقیقتم چیست ؟
از کجا آمده ام ؟
به کجا می روم ؟ و ده ها سوال دیگر ناشی از این کنجکاوی نوع بشر در مورد نفس و وجود خویش است.
اکثر مکاتب و ادیان و کلاً هر ایدئولوژی که برای بشر ارائه شده باشد خالی از مباحث معرفت نفس نیست .
در میان ادیان و مکاتب شاید هیچ کدام به اندازه اسلام به این امر اهتمام نورزیده باشد و به تبع آن هم حکمای اسلامی در میان سایر دانشمندان بیشترین پرده را از حجاب نفس کنار زده اند .
به عقیده اسلام بهترین معرفت همان معرفت نفس است انفع المعارف معرفة النفس و به عقیده حکما هم معرفت نفس مقدمه معرفت رب است ، من عرف نفسه فقد عرف ربه.
برای بیان پاره ای از حقایق نفس نیازمند مطرح نمودن مقدماتی است به این شرح:
عوالم وجود
عالم وجود را بر اساس تجرد به سه قسم تقسیم می نمایند .
عالم ماده ، عالم مثال ، عالم عقل ، که هر کدام هم ویژگی خاص خود را دارد .
عالم ماده: عالمی است که در آن تغییر و تبدل و حرکت وجود دارد و موجودات آن دائماً از قوه به سوی فعلیت در حرکت هستند و هر کدام هم ویژگی هایی از قبیل اندازه ، زمان ، مکان ، بعد و وزن دارند.
عالم مثال: مرتبه فوق عالم ماده یا طبیعت است و تفاوت آن با او در این است که نقایص عالم ماده از قبیل زمان مندی و مکان مندی را ندارد و در آن قوه و استعداد یافت نمی شود ، اما برخی از لوازم ماده را این عالم هم دارا می باشد از قبیل اندازه و شکل. باید توجه داشت که این عالم از نظر کمال از عالم ماده کامل تر است و شریف تر.
عالم عقل : که از برتر از دو عالم دیگر است عالمی است مجرد از ماده و آثار آن و به اصطلاح به آن عالم مجردات تام یا ملائکه عقلی و یا عالم کلیات هم گفته می شود و در لسان شرع با نام قلم اعلی شناخته شده است
تمامی این سه مرتبه وجودی همان چیزی است که در شریعت با نام های ناسوت و جبروت و ملکوت شناخته می شود.
حال سخن این است که نفس تعلق به کدام عالم دارد ؟؟
نفس جوهری مجرد از ماده است که با کمک ماده توانایی رسیدن به عالم عقل را دارد ، یعنی نفس ابتدا مجرد مثالی است که کمک بدنی ماده در دنیا استعداد رسیدن به عالم عقل را دارد .
پس طبق این تعریف ف مرتبه اولیه هر انسانی ابتدا عالم مثال است و نه ماده بعد هم با تلاش می تواند به عالم عقل برسد و برتر از ملائکه شود.
حقیت انسان
مطمئناً هیچ کسی قبول ندارد که حقیقتش همین پوست و گوشت و خون و بدن مادی باشد . وقتی که انسان خویشتن خود را مورد خطاب قرار می دهد در واقع نفس و جوهره ذاتی خود که موجود یمثالی و مجرد است را مورد اشاره قرار می دهد . حقیقت و کمال هر انسان به نفس اوست و به هر میزان که نفس ارتقاء یابد درجه انسان ها هم بالا می رود.
با پی بردن و قبول وجود نفس و چگونگی آن بسیاری از سوالات و مشکلات مطرح شده در مورد آن حل شده و مشخص می شود که بسیاری از شبهاتی که مبتنی بر ماده انگاشتن نفس و روح است چقدر بی اساس و پوچ می باشد.