با نام و یاد خدای مهربان
با سلام
چین كمونیست در حال كشتار مسلمانان هستش و كشور های اسلامی سكوت كردند...جای تاسف داره
مردم می پرسند :مدعیان غزه و دانشجویانی که
بخاطر قتل زن مسلمان مصری حنجره هایشان را پاره کردند ، چرا در مقابل
جنایت کمونیستهای چین و کشتار فله ای مسلمانان ساکتند
به گزارش پایگاه خبررسانی عبرت در سکوت حیرت انگیز
رسانه های کشورهای اسلامی و در راس آن روزنامه ها و خبرگزاریهای مدعی حقوق
مسلمانان جهان در ایران ، و تعجب آورتر بی تفاوتی دولت جمهوری اسلامی نسبت
به کشتار وحشیانه مسلمانان چینی ، و در شرایطی که طی دو روز گذشته عده ای
تمام وقتشان را مصروف زن " محجبه "مصری کرده اند ،تنها رجب طیب اردوغان،
نخست وزیر ترکیه خشونت های قومی در ناحیه سینکیانگ چین را "نوعی نسل کشی"
خواند
اردوغان گفت: "راه دیگری برای اظهارنظر درباره این حادثه وجود ندارد."
او این مسئله را پس از آن بیان کرد که در شهر اورومچی، پایتخت استان
سینکیانگ که در آن مسلمانان اویغور و چینی های هان در روز یکشنبه گذشته با
یکدیگر درگیر شدند، مجددا مقررات منع رفت و آمد شبانه اعلام شد.
پس از آنکه مقام های چینی مدعی شدند کنترل شهر اورومچی را در اختیار دارند، این مقررات به مدت دو روز لغو شده بود.
به گزارش خبرگزاری دولتی شینهوا، شمار کشته شدگان این درگیری ها از 156
نفر به 184 نفر افزایش پیدا کرده است و بیش از هزار نفر هم مجروح شده اند.
آقای اردوغان در آنکارا به گزارشگران گفت: "ما نمی توانیم درک کنیم که
چطور رهبری چین می تواند در مواجهه با چنین حوادثی تنها نظاره گر باشد."
به گزارش بی بی سی او همچنین رهبران چین را فراخواند که "به مسئله حقوق
بشر رسیدگی کنند و آنچه را که لازم است برای مجازات افراد گناهکار انجام
دهند."
اظهارات آقای اردوغان یک روز پس از آن مطرح شد که نیهات ارگون، وزیر تجارت و صنایع ترکیه کشورش را به تحریم کالاهای چینی فراخواند.
دولت چین تا کنون واکنشی رسمی به انتقادهای آقای اردوغان نشان نداده
است، اما این دولت اعلام کرد از 184 کشته، 137 نفر از چینی های هان بوده
اند.
تصمیم برای اجرای مجدد مقررات منع رفت و آمد شبانه پس از آن گرفته شد
که با وجود ممانعت مقام های محلی برای برگزاری مراسم نماز جمعه در مساجد،
تجمع مسلمانان اویغور باعث شد دو مسجد نمازگزاران را به داخل راه دهند.
اما پس از نماز، میان آن دسته از معترضان اویغور که خواستار آزادی دستگیر شدگان بودند و نیروهای پلیس درگیری رخ داد.
ظاهرا ایستگاه مرکزی اتوبوس این شهر نیز آکنده از مردمی است که می خواهند از ناآرامی ها بگریزند
این در حالیست که طی روزهای اخیر و از زمان آغاز این جنایت های وحشیانه
توسط کمونیستهای چینی مدعیان غزه و فلسطین و لبنان و دانشجویانی که بخاطر
قتل یک زن مسلمان مصری در آلمان حنجره هایشان را پاره کردند ، در مقابل
جنایتهای کمونیستهای چین و کشتار مسلمان سکوت اختیار کرده اند
این مدعیان سیاسی که بیشتر بخاطر منافع خاص و در راستای فرامین و
برنامه های ویژه ای دست به اعتراض و تحصن می زنند در این روزها تمام وقت
خود را صرف قتل یک زن محجبه مصری کرده و با براه انداختن تشییع جنازه
نمادین و اقداماتی مشابه صرفا یاد و نام وی را گرامی می دارند و حتی از
اعتراض ساده در مقابل سفارت چین در تهران و اعتراض به نسل کشی مسلمانان
پرهیز می کنند
این نوع نگاه ابزاری و بی تفاوتی در ذهن ایرانیان این سوال مهم را
ایجاد کرده که گویا دفاع از حقوق مسلمانان و پشتیبانی از آنان توسط عده ای
خاص در کشور ، کاملا روش مند و با دستور صورت می پذیرد و اگر امروز
اعتراضی به مرگ زن مصری در آلمان در دستور کار دانشجو و.......است نه
بخاطر مسلمان بودن وی ، بلکه به جهت برخورد متقابل با سیاستمداران آلمانی
و دولت این کشور نسبت به اعتراضات مردم در ایران بوده است
برادران کمونیست چینی بخاطر امریکایی ها مسلمانان را می کشند
خبرگزاری ایرنا یا جمهوری اسلامی در تحلیلی در این رابطه می نویسد پشت
پرده ناآرامی های "سین کیانگ" ایالات متحده قرار دارد که با استفاده از
تفاوت های نژادی و مذهبی مردم منطقه؛ آن را بعد از تبت به دومین هدف برای
ضربه زدن به چین تبدیل کرده است.
ناآرامی های ایالت سین کیانگ
چین که منطقه ای مسلمان نشین نیز می باشد باعث جلب توجه افکار عمومی جهانی
به چین شد. در طی دو سال گذشته این دومین بار است که تحولات اجتماعی و
سیاسی چین در مرکز توجه جهانیان قرار می گیرد، سال گذشته تبت دلیل این امر
بود. رسانه های غربی تلاش زیادی برای دامن زدن به این درگیری ها انجام
داده اند و سعی کردند به مانند ماجرای تبت در وسعت ماجرا مبالغه را به
نهایت برسانند.
ریشه های این اقدامات را باید با دقت واکاوی نمود و
با توجه به جهات مختلف آن به واقعیت ماجرا پی برد. نخستین موضوع به اقوام
این منطقه باز می گردد که فرهنگ متفاوتی دارند و اکثر جمعیت آن را
مسلمانان تشکیل می دهند بنابراین نخستین چیزی که به ذهن متبادر می شود
اینست که عامل مذهبی و قومی در این درگیری ها تقش داشته است. دومین مورد
را باید در افزایش قدرت ملی چین به خاطر بیش از سه دهه رشد اقتصادی و تلاش
ایالات متحده برای کاستن از این افزایش قدرت جستجو کرد.
واقعیت
اینست که ناآرامی های اخیر چین را به هیچ وجه نمی توان مذهبی قلمداد کرد و
اصولا چنین مساله ای صحت ندارد؛ اینکه یک عده با شعارهای انگلیسی درباره
آزادی و غیره جلوی دوربین های شبکه های تلویزیونی غرب رژه بروند را نباید
اقداماتی مذهبی دانست آنهم در ایالتی که درصد کسانی که با انگلیسی آشنا
هستند به صدم درصد نیز نمی رسد.
دومین عامل یعنی دخالت آمریکا و
کشورهای اروپایی است که در مقابله با چین کاملا همداستان هستند. در ماجرای
ناآرامی های تبت عکس های چند راهب تبتی با چنان گستردگی تبلیغ شد که
بسیاری گمان می کردند تبت در خون و آتش شعله ور است در حالیکه چیزی در
میان نبود و نبرد واقعی در رسانه های غربی در جریان بود.
استراتژیست
های برجسته آمریکایی مانند هنری کسینجر بارها از تهدید چین سخن گفته اند،
آن ها معتقدند که چین از سال 2010 به صورت یک تهدید عمل خواهد کرد و از
2025 یک چالش تمام عیار برای آمریکا محسوب می شود. شاید آنها چین را نیز
مانند شوروی بیش از حد بزرگ می دانند!
مدل اقتصادی چین به دلیل
درونزا بودن و ویژگی های منحصر به فردی که دارد کار مقابله را برای غربی
ها با دشواری مواجه کرده است؛ چینی ها هرگز به برنامه صندوق بین المللی
پول و بانک جهانی عمل نکردند و سرنوشت خود را به نهادهای غربی که هیچ
اعتمادی به صداقت آنها نیست نسپردند به همین دلیل به بحران بزرگ شرق آسیا
گرفتار نشدند. این دلایل باعث شده است که آمریکایی ها به عنوان آخرین راه
حل وحدت و یکپارچگی داخلی چین را هدف بگیرند.
عملکرد خوش بینانه ای
که در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود در چین درباره آزادی های مطلوب غرب
وجود داشت منجر به حوادث ناگوار میدان "تیان آن من" شد و چینی ها را از
خواب خرگوشی بیدار کرد و باعث شد دیگر با نیات آمریکا خوش بینانه برخورد
نکنند و جلوی فعالیت بی حد و حصر موسسات فرهنگی و رسانه ای غربی را بگیرند.
کشورهای
غربی سال گذشته با تحریک عده قلیلی در تبت فشار سیاسی زیادی بر چین وارد
کردند و تلاش کردند اوضاع داخلی چین را مصادف با المپیک پکن ناآرام جلوه
دهند. چنان که پیش بینی می شد سین کیانگ به دلیل تفاوت های نژادی و مذهبی
گسترده ای که دارد دارای ظرفیت های بالقوه ای برای ایجاد تنش است و البته
چنین نیز شد. اگر چه برخی با ساده لوحی از تلاش برای آزادی و غیره در
ایالت غربی چین سخن می گویند اما واقعیت استفاده ابزاری آمریکایی ها از
مسائل داخلی چین برای اهداف جهانی خود است.
وضعیت مسلمانان در چین
بحث جداگانه ای است که باید بدان پرداخت؛ آنها توان حضور در مناصب حکومتی
را دارند، سخنگوی وزارت خارجه چین از ترک های مسلمان سین کیانگ است، مردم
منطقه همگی اذعان دارند که در دوران رشد اقتصادی علیرغم اینکه از مراکز
صنعتی شرق کشور دور هستند وضعیت معیشتی آنها بهبود یافته است.
تجربه
موفق آمریکا در راه اندازی انقلاب های مخملی در اروپای شرقی، قفقاز و
آسیای میانه باعث شده است که آین کشور از این ابزار به عنوان عاملی کم
هزینه بصورت استفاده از طرفدارانی که در کشورهای هدف آماده کرده بهره
برداری نماید و همچنین از ابزار رسانه ای قوی برای فریب توده های مردم
استفاده کند.
ناآرامی های ایالت سین کیانگ چین نیز از این قاعده
مستثنی نیست، آنها از این مساله برای تضعیف چین استفاده می کنند. تجربه
نشان داده است که ایالات متحده براحتی از امکاناتی که در اختیار دارد چشم
پوشی نمی کند، بدون شک این پرونده مختومه نمی شود و در آینده نیز شاهد
موارد مشابه ای خواهیم بود
تابناک نیز ضمن انتقاد شدید به این رویه نوشت : با گذشت پنج روز از
آغاز این واقعه تاکنون، وزارت امور خارجه، هیچ موضعگیری در این باره نکرده
است. همچنین خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) هرچند به پوشش اخبارش مبادرت
کرده، اما کمترین اشاره ای به مسلمان بودن کشتهها و مظلوم واقع شدن آنها
در این ناآرامیها نکرده است. صدا و سیما نیز که در ایام حمله به غزه در
شبانه روز به اطلاعسانی و تحلیل در این باره میپرداخت، اکنون حتی پخش
کامل خبر این ناآرامیها را لازم نمیداند و دیگر خبری از جنبشهای
دانشجویی و به ویژه عدالتخواههای این جنبش که در حادثه غزه در فرودگاه
مهرآباد بست نشستند، نیست.
در اینکه به قیاس این حادثه با ماجرای غزه پرداختیم، توجه به دو نکته
ضروری است؛ نخست این که نقد به عملکرد دستگاهها و جریانهایی که در غزه
فعال بودند، به معنی اشتباه بودن آن کارها نبوده است، چه بسا که اگر دفاع
از مسلمان و عامتر از آن مظلوم از اصول و ارزشهای مردم و نظام ماست، این
اقدام شایسته بوده است و دوم آنکه حمله به غزه نزدیکترین حادثه ای بوده
است که پیش از حوادث اخیر چین رخ داده و میتوان به آن استناد کرد.
در حمله نظامی اسرائیل به غزه در مدت بیست روز، نزدیک به هزار نفر جان
باختند و به عبارتی در هر روز پنجاه نفر، اما در کشتار اخیر مسلمانان چین،
در یک روز، نزدیک به صد مسلمان کشته شده است. مردم فلسطین به واسطه داشتن
دین، زبان و نژاد مشترک با بیشتر مردمان کشورهای همسایه خود و حتی در
منطقه نسبت به مسلمانان غریب افتاده چینی از پشتوانههای بیشتری برخوردار
بوده و هستند؛ در غزه، تشکیلات نظامی منسجمی به نام حماس هست که در عمل،
کنترل نظامی و انتظامی غزه را بر عهده داشته، اما مسلمانان سین کیانگ در
چین، دارای هیچ یک از این امکانات نبوده و نیستند و دیگر اینکه در جریان
غزه، پوشش گسترده رسانهای با حمایت از مردم غزه رخ داد، اما با سیاستهای
چینیها در حال حاضر، کمترین امکان اخبارگیری از وقایع اخیر در این کشور
هست.
بر این مبنا، سکوت طولانی بخش دولتی و حتی غیردولتی فعال در این گونه
موارد، نشانگر نبود راهبردی مشخص در سیاست خارجی ما برای روبهرو شدن با
مسائل مسلمانان جهان است. راهبردی که بر پایه آن در اوایل انقلاب، سبب شد
بخش ویژهای در وزارت خارجه برای حمایت از نهضتهای آزادی بخش ایجاد شده و
به صورت رسمی و تشکیلاتی به حمایت از چنین نهضتهایی هر چند از نوع غیر
مسلمانش بپردازد و البته به ظاهر، امروز اینگونه طراحی شده است که جلوی
یک کشتار آشکار سکوت میکنیم.
لازم بذکر است در مجموع رخدادهای پس از انتخابات ایران ، دولت و رسانه
های چینی سکوت اختیار کرده و در هیچیک از خبرهای جهان نامی از آنان دیده
نمی شود
آیا این سکوت بابت هزینه سکوت دیگران است
با تشكر
یا علی مدد