گفتگوی کعبه با خدا
داشت نجوا کعبه یا رب کریم
کای تو بخشنده تو رحمان و رحیم
خانه ات دیگرعبادتگه نیست
خال از حق است و بیت الله نیست
کعبه ات مانند یک ویرانه است
این حریم پاک تو بتخانه است
لات و عزی حرمتم را برده اند
این بتان قلب مرا افسرده اند
دشمنان را با ید خود پاک کن
گفت حق پایان شود درد و تعب
صبر کن تا که رسد ماه رجب
صبح روز سیزده شه می رسد
بت شکن با عشق از ره می رسد
صبر کن آن روز جادو می کنم
بهترین خویش را رو میکنم
با حضورش می شوی غرق عفاف
تا ابد مردم به دورت در طواف
با وجودش رنگ و بویت می دهم
او بیاید آبرویت می دهم
محو در رخسار پاکش می شوی
تا قیامت سینه چاکش می شوی
غم مخور کعبه که مولا آمده
صاحبت اینک به دنیا آمده
تا که روز سیزده آغاز شد
باب رحمت سوی مکه باز شد
داد جبریل امین اینسان نوید
فاطمه بنت اسد از ره رسید
بهر نجوا تا که سوی رب شتافت
ناگهان دیوارها از هم شکافت
گفت داخل شو بیا در خانه ات
هست اینجا مامن و کاشانه ات
زود داخل شو که جای فکر نیست
این مکان زایشگه مولا علیست
تا امیر المومنین آمد فرود
حق خودش رابهر این خلقت گشود
پیش پایش قدسیان زانو زدند
نعره های مستی و هوهو زدند
آسمانیها همه آواره اش
دست جبریل امین گهواره اش
حق تنش را پر ز گوهر می کند
خود پرستاری حیدر می کند
عالمی میرو مولا آمده
یک خلیل الله به دنیا آمده
کعبه را پر از حلاوت می کند
زیر لب قرآن تلاوت می کند
قبله اهل یقین است مرتضی
به امیر المومنین است مرتضی
مرتضی یعنی سراپا عشق ونور
مرتضی دریایی از فخر و غرور
کعبه بی حیدر فقط ویرانه است
خالی از هر عشق هر جانانه است
کعبه بی حیدر همه خشت و گل است
طوف این کعبه برایم مشکل است
پیش او هر گلشنی خس می شود
کعبه با حیدر مقدس می شود
کعبه با اسم علی گل می کند
کعبه بر حیدر توسل می کند
آری ای کعبه تو احیا می شوی
تو زیاتگاه دلها می شوی
سید امیر حسین میر حسینی