• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
زن ریحانه آفرینش (بازدید: 2714)
دوشنبه 18/3/1388 - 13:48 -0 تشکر 120319
بانوان وامام عصر(عج)

1-((درسی که یک بانو به یک مجتهد داد))

مرحوم آیت الله سیستانی پدر آیت الله سید علی سیستانی دامت برکاته در مشهد مقدس،برای آن که به محضر امام عصر (عج)شرفیاب شود،ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه ، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر از مساجد شهر آغاز میکند.ایشان میفرمود:در یکی از جمعه های آخر،ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای در نزدیکی مسجدی که من در آن مشغول زیارت بودم،میتابید. حال عجیبی به من دست داد ،از جای برخاستم وبه دنبال آن نور به درب آن خانه رفتم ، خانه کوچک وفقیرانه ای بود ، از درون خانه نور عجیبی میتابید ، در زدم وقتی در را باز کردند دیدم حضرت ولیعصر(عج)در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف دارند . درآن اتاق جنازه ای مشاهده کردم که پارچه سفیدی روی آن کشیده بودند، وقتی وارد شدم واشک ریزان سلام کردم آقا فرمودند:چرا اینگونه دنبال من میگردی ورنج ها را متحمل می شوی ؟مثل این باشید(اشاره به آن جنازه فرمودند)تا من دنبال شما بیایم .بعد فرمودند :این بانویی است که در دوره بی حجابی رضا خان پهلوی هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند.(مجله خورشید مکه)

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

سه شنبه 19/3/1388 - 8:12 - 0 تشکر 120670

2-امام عصر فرمودند:به خاطر سه چیز خیلی از ایشان راضی هستم .(مهدیه)

مطلب امروز را از صفحه سی ،شماره هشت مجله خورشید مکه پیدا کردم که در مورد ملاقات یکی از خانم های جوان و موفق با امام عصر (ع) است ، با هم می خوانیم :

یکی از راه های جلب توجه و عنایات حضرت ولی عصر (ع) و توفیق تشرف به محضر آن حضرت این است که انسان صفات روحی خود را با صفات آن حضرت تطبیق دهد ، که مطمئن ترین راه آن خود سازی و تزکیه نفس از مسیر اهل بیت عصمت و کسب صفات پسندیده الهی است .

یکی از اعمالی که خیلی در جلب نظر مبارک آن حضرت موثر می باشد معرفی امام زمان (ع) به جامعه و در آوردن نام و یاد مبارکشان از غربت و فراموشی است .

در این رابطه یکی از دوستان خوب امام زمان (ع) برای ما قضیه یکی از شاگردان کلاسهای مذهبی خود را چنین نوشته اند :

خانم مهدیه یکی از دانشجویانی بود که در کلاس های مذهبی ما حضور می یافت و خیلی شیفته امام زمان (ع) بود و در فراق ایشان زیاد گریه می کرد .

یک روز گفت که هیچ آرزویی جز زیارت و ملاقات با امام زمان (ع) ندارد و از این فراق شکایت می کرد .

من به ایشان گفتم : مشکل شما این است که نسبت به اجتماع و اطرافیانت بی توجه هستی ، ایشان با تعجب پرسید : چطور ؟

از ایشان پرسیدم چند نفر خانم در کلاس دانشگاه شما درس می خوانند و آن ها از لحاظ اخلاقی چگونه اند ؟

گفت :پانزده نفر در کلاس هستیم و جز من و شخصی دیگر بقیه دوستانم در حال و هوای غفلت و گناه و دوری از خدا به سر میبرند .

من گفتم : اگر شما بتوانی با اخلاق نیکو و از راه مجبت آن ها را با امام زمان (ع) آشنا کنی و معنی لذت ترک گناه و لذت دوستی با امام زمان(ع) را به آن ها بفهمانی باعث قرب و نزدیکی بیشتر تو به حضرت بقیه الله(ع) خواهد شد . چون رسالت حضرت هم هدایت مردم به سوی خداست ، بنا بر این مسیر کار تو با رسالت حضرت یکی می شود و در این زمینه سنخیتی با آن وجود مقدس خواهی کرد ایشان قبول کردند و رفتند .

حدود یک سال از این ماجرا گذشته بود یک روز دانشجویی که جدیدا وارد شهرمان شده بود و خیلی آدم با صفایی هم بود با من تماس گرفت و در حالی که گریه می کرد گفت :آیا شما شاگردی به نام مهدیه ... دارید ؟

وقتی قضیه را پرسیدم ایشان گفت : دیشب در عالم خواب دیدم سر کلاس شما هستم و جوانان زیادی هم بودند ، در همین حین حضرت بقیه الله به مجلس تشریف آوردند و فرمودند :

من از مهدیه ... خیلی راضی هستم به دلیل سه خصوصیتی که دارد .

اول :او بیشتر برای دیگران دعا می کند تا برای خودش و مشکلات دیگران در درجه اول اهمیت برای اوست .

دوم :اینکه در هر مجلسی وارد می شود ما را از غربت بیرون می آورد و مانع آلوده شدن آن جمع به گناه و غیبت می شود .

سوم :همیشه در تنهایی اش به یاد ماست و برای ما دعا می کند .

و بعد حضرت رفتند و به ایشان ابراز لطف کردند و مهدیه هم گریه شوق می کرد . بعدا که با مهدیه گفتگویی داشتم متوجه پیشرفت های معنوی ایشان شدم و دانستم ایشان توفیق زیارت جمال مقدس امام زمان (ع) را هم پیدا کرده است

حکایت بعدی:چرا آقا را بدرقه نکردی

منبع:http://khorshidhedayat.blogfa.com

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

جمعه 22/3/1388 - 12:5 - 0 تشکر 121762

بسم الله الرمن الرحیم

دوستان اگر داستان وقضیه ای دارند بنویسند ومن را کمک کنند 

ولی متاسفم من فکر می کردم این تایپیک با این عنوان بازدید بیشتری داشته باشد

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

پنج شنبه 4/4/1388 - 0:52 - 0 تشکر 125776

با یاد خدایی که مولایمان مهدی را غایب کرد تا شاید شیعه به خود آید و خود را نشان دهد ولی کو شیعه خالص :((

آدمایی هم چون این خانومه مطلب شما واقعا قلبی سرشار از عشق به خدا و امام زمان دارند مطلب عالی و تکان دهنده ای بود به یاد مهدی فاطمه بودن  و دعا کردن برای حضرت  دلی عاشق میخاد دلی که سرشار از مهرو محبت باشه محبتی که از خدا گرفته شده خدایی که مارا از وجود خود جان داد تا شاید شکر نعماتش را کنیم تا شاید امام زمانمان را یاد کنیم وای بر ما که هیچ وقت به خود نمیایمو میگوییم وقت زیاده کو وقت کو زمان باش با امامت باش با مولاي غريبمان  اماما برايمان دعا كنيد تا بتوانیم یاد سرشار از آرامشت را با خود داشته باشیم.

یا مهدی میخانم نام زیبایت را ** یا ابا صالح المهدی **

خدايا آنکه تورا ندارد که دارد ؟ و آنکه تورا دارد که ندارد ؟
پنج شنبه 11/4/1388 - 16:15 - 0 تشکر 128553

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام ببخشیدم که اینقدر دیر اومدم ،درس داشتم 

خوشحالم که اینقدر مطلب بازدید داشته دوستان هم اگه مطلب دارند بزارن

اما قضیه سوم

چرا آقا را بدرقه نکردی ؟

جناب آقای صادق محمدی که از دوستان هستند از خانمشان نقل نمودند که می گفت :مدتها

در آرزوی دیدار و ملاقات امام زمان (ع) به سر می بردم و روز به روز آتش ملاقات

آن امام همام زیاد تر می شد . تا اینکه ایام روضه خوانی و سوگواری برای ابا عبدالله

الحسین (ع) فرا رسید و ما رد دو ماه محرم و صفر ده روز برای حضرت ابا عبد الله

الحسین (ع) مجلس روضه خوانی داشتیم و روز آخر نهار می دادیم . یک سالی که

مجلس داشتیم قبل از برگزاری مجلس رو به قبله نشستم و از حضرت بقیه الله اروحنا

فداه خواهش و تمنا نمودم که به مجلس ما تشریف بیاورند لا اقل به خاطر جدشان امام

حسین (ع) ما را سر فراز کنند . به دلم الهام شد که خبری خواهد شد .از روز اول بالای

مجلس پتوی نویی را چهار لا کردم و پشتی بسیار خوب و تازه ای که هنوز از آن

استفاده ای نکرده بودیم بالای ان پتو گذاشتم و به شوهرم گفتم هیچ کسی بر این پتو ننشیند

. این جا را برای امام زمان (ع) گذاشته ام که بر روی آن جلوس فرمایند .

من (آقای محمدی می گوید ) : تبسمی کردم و گفتم : چشم !

سپس آقای محمدی از همسرشان نقل کردند که می گفت هر روز داخل مجلس مردانه را

از پشت پرده نگاه می کردم که آقا تشریف آورده اند یا نه ؟ ولی خبری نمی شد تا اینکه

روز آخر می خواستم ناهار بدهم و من در آپز خانه مشغول آماده کردن وسایل پذیرایی

بودم ، دلم شکست و بناا کردم به گریه کردن و کار کردن ، تا اینکه سفره را پهن کردند

،در این اثنا از پشت پرده نگاه کردم دیدم سید معممی با یک دنیا جلالت و مهابت روی آن

پتو نشسته است و همه مردم و حضار مشغول صحبت بودند و به آن آقا توجهی نمی

کردند ، حتی همسرم که عادتا از افرادی که وارد می شدند استقبال می نمود و خوش آمد

می گفت به او بی توجه بود ، خیلی تعجب کردم .

یکی از خانم ها به من گفت : چه عطر عجیبی امروز مجلس شما را فرا گرفته است ،

روز های قبلی چنین عطری را نمی فهمیدیم .

دیدم راست می گوید . عطر عجیبی فضای منزل را فرا گرفته است .غذا آماده شد و

مهمانان مشغول غذا خوردن شدند ، از لای پرده دیدم آن آقا با دست مبارکشان چند لقمه

ای غذا خوردند که گاهی به طرف آشپزخانه نگاه می کردند و تبسم می نمودند . بعد از

غذا یکی از علما مشغول دعا کردن شد ، دیدم آن آقا دست های مبارک را بلند کردند و

آمین گفتند . مشغول سفره جمع کردن بودیم و ظرف ها را از پشت پرده می گرفتم و

هنوز کسی از مجلس خارج نشده بود که دیگر آن آقا را ندیدم زود همسرم را صدا کردم

و به او گفتم : چرا آقا را بدرقه نکردی ؟

گفت : کدام آقا ؟

گفتم : همان شخصی که روی پتو نشسته بود .

گفت : کسی آنجا نبود .

گفتم : چرا ، آقای سیدی با این خصوصیات ان جا نشسته بودند و هیچ کس از شما مرد ها

به او توجه نمی کردید و او تنها و غریبانه نشسته بود .

تا این را گفتم دیدم همسرم متحول شد و گفت : این عطر عجیب از آن آقا بود ؟

گفتم :بله

گفت : ولی من و افراد مجلس او را ندیدیم !

خبر میان مجلس پخش شد و آن روز تا غروب مردم گریه می کردند و فریاد یا صاحب

الزمان سر می دادند .

خدایا دیدار روی بی مثالش را نصیبمان فرما ... آمین

برگرفته از وبلاگ:     خورشید هدایت

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.