در
حالی كه رییس جمهور و وزیر نفت در گردهمایی مدیران ارشد صنعت نفت از حجم
سرمایهگذاری 66 میلیارد دلاری طی 4 سال اخیر سخن گفتهاند كه این حجم
سرمایهگذاری میتوانست طی این مدت صنعت نفت ایران را متحول و آرزوهای
دیرینه نفتی را برآورده سازد اما آنچه از بررسی آمارها و ارقام اعلام شده
از سوی وزارت نقت طی این مدت برمیآید، نقض این میزان سرمایهگذاری و یا
هزینه شدن این سرمایهها درجایی به نام نفت است.
به گزارش
ایلنا، در این رابطه البته آمارهایی هم ارائه میشود كه نمایش روشنی از
دو مطلب است؛ اول توجیه این حجم عظیم سرمایهگذاری و دوم ارائه عملكردی
درحد چند برابر دولتهای گذشته كه روش مرسوم دولت است و همواره سخن از
عملكرد چند برابری آنها نسبت به گذشتگان و از زبان رئیس جمهور، معاونین و
وزرای ایشان شنیده شده است.
با وجود ارائه گزارش عملكردی كه دولت
از این حجم سرمایهگذاری ارائه میكند اما تغییر آنچنانی در پروژههای
نفتی شاهد نیستیم؛ به این جهت سؤال اصلی این است كه اگر این حجم
سرمایهگذاری در عالم واقع صورت میپذیرفت، چه اتفاقاتی در صنعت نفت روی
میداد؟
لذا با توجه به این كه هیچ گزارش و یا احساسی از هیچ تحول
جدید در این صنعت ارائه و پروژه جدیدی معرفی نشده، لذا فرضهای مختلفی
مطرح میگردد:
- فرض كنیم این سرمایهگذاری فقط در بخش نفت (تولید
نفت خام) انجام میشد. بر اساس برآورد سازمان اوپك متوسط سرمایهگذاری
مورد نیاز در دریا و خشكی برای ایجاد ظرفیت تولید یك بشكه نفت در روز
معادل 13000 دلار است. گرچه این رقم در طرحهایی كه دولت اصلاحات اجرا
نموده مثل سروش و نوروز، دارخوین، سیری و ... كمتر و به ترتیب ارقامی
معادل 7400، 6250 و 10.000 دلار بوده و تنها در میدان سخت و سنگین آزادگان
برابر 13000 دلار بوده است (رقمی كه دریادآوران در دولت نهم به چند برابر
افزایش پیدا كرده است)، حال اگر همان رقم اوپك را مبنا قرار دهیم، با رقم
فوق تقریباً میشود 623/077/5 كه در صورت گرد كردن 5 میلیون بشكه در روز
ظرفیت جدید ایجاد و تولید نفت را به حدود 9 میلیون بشكه در روز افزایش داد.
چنین تولیدی میتوانست ما را به عربستان سعودی رسانده، در كنار روسیه
بزرگترین تولید كننده نفت جهان قرارداده و درآمد سالانهای حدود 260
میلیارد دلار با احتساب نفت بشكهای 80 دلار نصیب كشور نماید.
چنین
امری به لحاظ فنی عملی بوده و صرفاً میخواهیم نشان دهیم كه این عدد
سرمایهگذاری به چه معناست و آنگاه مسؤولین و كارشناسان با شرایط موجود
مقایسه نمایند.
شرایط موجود
دولت نهم در سال 1384 كشور را
با ظرفیت تولید 250/4 میلیون بشكه نفت در روز تحویل گرفت. امروز با
برخورداری از طرحهای نزدیك تكمیل دولت هشتم مثل دارخوین كه از 50 هزار
بشكه شروع و به صد هزار بشكه رسیده و بزودی به 160 هزار بشكه خواهد رسید و
نظایر آن توانسته تنها افت میادین را جبران نموده و سطح ظرفیت را درحد 4
میلیون بشكه و یا دربهترین حالت آنرا در سطح قبلی نگهدارد. این یعنی
علیرغم سرمایهگذاریهای ادعایی و نجومی حتی یك بشكه هم در این دوره به
آن اضافه نگردیده است.
این درحالی است كه كارشناسان اعلام میكنند
حتی همین تولید هم جهت تهیه آمارهای موفقیت با برداشت غیرصیانتی از میادین
نفتی ممكن شده است كه اگر این امر راست باشد، مصیبتی عظیم واقع و خیانتی
بزرگ در حق ملت اتفاق افتاده است.
- فرض كنیم با این پول برای حل مسائل كمبود بنزین و فرار از خام فروشی پالایشگاه میساختیم، آنگاه چه اتفاقی میافتاد؟
استانداردها و تجربیات به ما میگویند كه برای ایجاد ظرفیت پالایشی معادل
200 هزار بشكه در روز به حدود 3-5/2 میلیارد دلار نیاز است. حال اگر 3
میلیارد دلار را در نظر بگیریم با این حجم سرمایهگذاری میتوانستیم (22=
) بیست و دو پالایشگاه 200 هزار بشكهای بسازیم تا ظرفیت تولید
فرآوردهمان را از حدود 8/1 میلیون بشكه امروز به 2/6 میلیون بشكه در روز
برسانیم. با چنین ظرفیتی نه فقط دررده بزرگترین پالایشگران جهان قرار
گرفته و از مزایای اقتصادی و خصوصاً سیاسی آن برخوردار میشدیم، بلكه به
درآمدی فراتر از 300 میلیارد دلار در سال نیز دست مییافتیم. حال آنكه
امروز و پس از صرف این همه هزینه نه فقط از درآمدهای رویایی فوق و توان
اثرگذاری بینالمللی ناشی از آن خبری نیست بلكه هنوز از تامین فرآوردههای
مورد نیاز كشورعاجز بوده و واردات بنزین و گازوئیل و دیگر فرآوردهها
همچنان با قدرت در كنار واردات مخرب دیگر چون پرتقال، انگور، برنج، شكر و
چای خارجی در سبد واردات جاخوش كرده است.
مسلماً این بحث فرضی كه
برای نشان دادن مقیاس و اندازههای سرمایهگذاریهای ادعایی و مقایسه آن
با شرایط موجود است، نباید به لحاظ فنی و یا سطح تولید نفت مورد ایراد
قرار گیرد و اینكه به لحاظ عملی نمیتوان این حجم ظرفیت پالایشی را داشت.
البته كمبود نفت برای چنین فرضی و با توجیه اقتصادی میتوانست از محل نفت
وارداتی تامین گردد كه البته بههیچ وجه مراد از این مقاله پرداختن به
این موضوع نمیباشد.
با این حال چنانچه تمام این سرمایهگذاریها
در محدوده توسعه میدان گازی مشترك با قطر (پارس جنوبی) انجام میشد،
میتوانستیم 18 فاز باقیمانده را افتتاح كنیم.
از آنجایی كه هزینه
توسعه هر فاز پارس جنوبی با تولید 25 میلیون متر مكعب در روز معادل حدود 2
میلیارد دلار است، بنابراین با این حجم سرمایهگذاری 18 فاز باقیمانده تا
فاز 28 (یعنی تمام فازهای مدنظر برای توسعه میدان گازی پارس جنوبی) ساخته
و افتتاح میشد.
از آنجائی كه این حجم عظیم كار تنها با 36 میلیارد
دلار قابل انجام بود، با 30 میلیارد دلار مابقی میتوانستیم توسعه میادین
پارس شمالی با 100 میلیون متر مكعب و احداث 3 واحد گاز مایع هر یك به
ظرفیت 10 میلیون تن و جمعاً 30 میلیون تن در سال را تحقق بخشیم كه این
موارد را میتوان به صورت ذیل برشمرد:
- توسعه كامل میدان مشترك
پارس جنوبی و رسیدن به ظرفیت نهایی و تولید بیش از 700 میلیون متر مكعب از
این میدان در برابر 175 میلیون امروز.
- جبران عقب افتادگی، بلكه جلوزدن از قطر در برداشت از این میدان مشترك كه نه فقط یك آرزو بلكه یك وظیفه ملی محسوب میشود.
- تامین گاز مورد نیاز تزریق به میادین نفتی و تحقق برداشت صیانتی از میادین نفتی و افزایش ضریب بازیافت از میادین.
- تحقق صادرات 30 میلیون تن گاز مایع كه برنامه آن در دولت قبل تهیه و
قرارداد دو واحد آن با سرمایهگذاران خارجی توتال و شل و رپسول نهایی شده
بود و واحد سوم هم در حال اجرا توسط نیروهای داخلی بود.
- تامین
انرژی مورد نیاز كشور بجای كمبود و گرفتاریهای سالهای اخیر در زمستان
مثل قطع گاز و برق، واردات سرسامآور گازوئیل برای تامین سوخت نیروگاهها
بجای گاز، خرید گرانترین گاز دنیا از تركمنستان و...
- حضور
مقتدرانه در بازار گاز جهان و اثرگذاری سیاسی در همه گونه ترتیبات
بینالمللی كه جایگاه ویژهای در محاسبه هزینه فایده اینگونه پروژهها
دارد.
شرایط موجود چگونه است؟
- كشور با كمبود شدید گاز روبرو است و زمستانها معضلات عدیدهای داریم ...
- واردات از تركمنستان با گرانترین قیمت از كشور، تصویری ضعیف هم
دربهرهگیری از منابع و هم انجام معاملات بین المللی ساخته است؛ چرا كه
این گرانخری نتیجه بیتدبیری مذاكره كنندگان است كه تحت فشار سرمای
زمستان و بدون دانش مذاكرات به این مهم میپردازند.
- میادین نفتی
تشنه دریافت گاز ترش فازهای 8-6 پارس جنوبی هستند ولی گاز این سه فاز بجای
ارسال برای تزریق به علت عدم حفاری چاههای فازهای افتتاح شده 10-9 جهت
مصارف عمومی به آن فازها فرستاده میشوند و تزریق از آن محروم و همچنان
تولید غیرصیانتی انجام میشود.
- سرعت كار در فازهای 18-15 توسط
قرارگاه خاتم الانبیا(ص)، فاز 12 توسط پتروپارس به علت كمبود نقدینگی
بسیار پائین و سالها از برنامههای خود عقب هستند.
- عدم برخورد
درست با پیمانكاران خارجی فازهای 11، 13 و 14 آنها را از طرحهای مزبور كه
قرارداد پاراف شده داشتهاند خارج نموده و این فازها بكلی تعطیل شدهاند.
- شركت ملی نفت ایران به عوض معامله با شركتهای نفتی و پیمانكاران صاحب
صلاحیت بینالمللی در معاملاتی سیاسی به بنیادهای خیریهای مثل بنیاد
مالزیایی (SKS) روی آورده و بدون توجه به صلاحیت آنها توسعه میادین بزرگ
گلشن و فردوسی و ساخت واحدهای گاز مایع را به آنها سپرده و به این ترتیب
نه آن پروژهها تحقق خواهد یافت و نه دیگر كسی حاضر به ورود به این
پروژهها كه به دیگران داده شده میباشند.
- دراین میان، قطر ظرفیت
خود را به سرعت توسعه میدهد و هم اینك برداشت آن از میدان مشترك به گفته
مسؤولین وزارت نفت به 12میلیارد فوت مكعب در برابر 7 میلیارد تولید ما
رسیده است كه به 2 برابر ما نزدیك میشود. مسؤولین وزارت هم در توجیه
بیتدبیری خود میگویند كه قطر حق دارد بیشتر برداشت كند و به این ترتیب
از زبان وزیر نفت برای قطرحق قانونی ایجاد مینمایند.
البته در عمل
این رقم 66 میلیارد دلار كه به مراتب بیشتر از مجموع سرمایهگذاریهای
انجام شده توسط دولت هشتم در طرحهای گازی، نفتی و پتروشیمی در عسلویه و
پروژههای نفتی خشكی و دریایی متعدد دیگر میباشد میتوانست درعمل درهمه
بخشهای فوق و نه فقط گاز هزینه شده و باعث رونق عظیم این صنایع، حل
معضلات ملی و ایجاد درآمدهای نجومی و كاری شبیه آنچه در دوره گذشته شد
انجام گردد كه نشد.
حال این سؤال مطرح میشود كه این عدد یعنی 66
میلیارد دلار سرمایهگذاری در نفت چه ماهیتی دارد؟ آیا تنها یك عدد غیر
واقعی و ذكر یك آمار توسط دولت نهم است و خود نیز آنرا جدی نمیگیرند؟ در
آن صورت قطعاً مردم آنرا جدی گرفته و در حد یك گزارش غیر واقعی و دروغ
ارزیابی خواهند كرد.
ولی اگر به واقع چنین پولی هزینه شده پس در
كدامیك از زمینههای قابل دسترسی فوق هزینه شده است؟ و كدام دستاوردهایی
كه میتوانست بزرگترین انقلاب اقتصادی– سیاسی در كشور را بوجود آورد حاصل
گردیده است؟ حال آنكه هیچ كدام از موارد فوق تحقق نیافته و صنعت نفت و گاز
كشور در ورطهای از بیتحركی، بیتدبیری و وادادگی به دیگرانی چون چین،
مالزی و ... فرو افتاده است.
و مجدد این سؤال مطرح میشود كه این حجم پول كجا هزینه شده است