به نام خدا
11- موسوی در جایی از «عقلانیت جمعی» سخن میگوید که از شعارهای محسن رضایی است و در جایی دیگر از مبارزه و ایستادن و دفاع از ملتهای جهان سخن میگوید که از شعارهای احمدینژاد است! برای پیدا کردن این تناقض به یاد بیاوریم که موسوی قبلاً اعتراف کرده بود که حرفهای او با احمدینژاد مشترک است و احتمالاًدر عمل متفاوت خواهد بود!
12- پرچم هر کشور نماد عزت و اقتدار آن ملت است و قداست ویژهای دارد و شگفتا کسی که داعیه فرهنگ ایران دارد پرچمی را به دوش میکشد که حروف انگلیسی بر آن نقش بسته است! و همین پرچم با چنان بیاعتنایی بر دوش اوست که دوبار اگر دقت اطرافیان او نباشد از شانههایش لیز میخورد!
13- نشان دادن لوگوی روزنامههای «عصر اقتصاد، کار و کارگر و ابتکار» که تیترهایی را به حمایت از موسوی انتشار دادهاند علاوه بر این که یک نشانهشناسی ابتدایی در ذکر این نامهاست به لحاظ قانونی خالی از ایراد نیست.
14- استفاده از بازیگر زنی که قرار است درد کشیده باشد وهن شعور و ادراک مخاطب است، جملات نمایشی ایشان که نشان از تمرین مستمر دارد و حالت چهره معذب موسوی که بلد نیست به درستی نقش یک «نابازیگر» را در فیلمهای مجیدی ایفا کند چالش بزرگی است که دست گردانندگان آن را بدجوری رو میکند!
15- موسوی همچنان نسبت به خاتمی بداخلاقی میکند و در حالی که خاتمی تمام عیار برای تبلیغ موسوی به میدان آمده است، جز تصویری بیصدا و گذرا در حد یک فریم، هیچ نشانی از او در فیلم نیست!
16- یکی از گافهای بزرگ فیلم جایی است که زن بازیگر خطاب به موسوی میگوید: «انرژی هستهای نمیخوایم من بچهام رو میخوام!» و در واقع گویی که انرژی هستهای نه یک آرمان ملی و خواست عمومی که از عیوب دولت نهم است که موسوی از زبان زن بازیگر آن را زیر سوال میبرد!
این بخش اگر چه به طور بچگانهای تبدیل به لبخوانی و پارازیت صدایی شده است اما اتفاقاً مقصود کارگردان شنیده شدن و اثرگذاری بیشتر آن پلان است، به راستی تصور موسوی از مردم چیست و از اقتدار ملی و غرور و عزت کشور چه تعریفی دارند؟
17- «این مملکت مملکت امام زمانه...» معلوم میشود ذکر امام زمان تنها از زبان ایشان خوش است! و یا شاید بهتر بگویم معلوم میشود که آنها هم فهمیدهاند که اگر میخواهند در دل مردم باشند باید حرفشان از جنس اعتقادات مردم باشد، فقط میماند عذاب وجدانی که چرا چهار سال به کسی که همین حرف را زده است انواع توهینها را رواداشتهاند.
18- تمام زمینه تصویر در بخشهایی که موسوی رو به دوربین صحبت میکند سیاه و تار است، این مسأله به لحاظ نمادشناسی اهمیت بسیار دارد. آیا ایشان نظام را تماماً سیاه میبینند یا باز هم ناشیگری کارگردان کار دست او داده است و او را بر آمده از جهل و سیاهی میداند!
19- موسوی هنوز هم به «نخستوزیر 8 سال دفاع مقدس» افتخار میکند و البته اعتقاد به آن روزهای حماسه جای افتخار نیز دارد اما سوال ساده اینکه چرا در هیچ صحنهای نشانی از «چفیه» بر دوش یا گردن این مقام سالهای دفاع مقدس نیست؟ آیا دوره آن گذشته است؟!
20- بعد از پارتی بزرگ آزادی اعتراض متدینین به صحنههای غیراخلاقی و ولنگاری بخشی از هواداران ایشان باعث شد تا نزدیکان موسوی از آن برائت جویند و آن را توطئهای علیه خود بخوانند اما صحنه دختران بدحجاب حامی موسوی در فیلم مجیدی نشان داد که حقیقت همان چیزی است که در قاب تصاویر عکاسان نیز در ورزشگاه آزادی ثبت شده بود.
و سخن آخر اینکه تفاوت مستند احمدینژاد با فیلم موسوی در آن است که احمدینژاد خود کارگردان آن صحنهها بود و آنچه که به نمایش درآمد یک پلان از مجموعه تصاویری بود که مردم بارها در شهر و روستای خود در دیدار با رییسجمهور محبوب خود دیده بودند اما در فیلم مجیدی موسوی به تعبیر یکی از روزنامههای اصلاحطلب «فیلم» شده بود و این میزان تضاد چنان آزاردهنده است که به لحاظ سیاهنمایی «نقطه عطفی در تاریخ انتخابات است!».
برای منبع به اینجا بروید