• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 2841)
شنبه 2/3/1388 - 17:4 -0 تشکر 115344
.:خاطراتی شیرین از زندگی مقام معظم رهبری:.

به نام هستی بخش عالم

سلام

خاطراتی از زندگی مقام معظم رهبری

 

علاقه به والیبال

از مقام معظم رهبرى در مورد بازى كردن پرسیدند، فرمود:

بله ، بازى هم مى كردیم . منتهى در كوچه بازى مى كردیم در خانه جاى بازى نداشتیم و بازیهاى آن وقت بچه ها فرق مى كرد. یك مقدار هم بازیهاى ورزشى بود؛ مثل والیبال و فوتبال و اینها كه بازى مى كردیم . من آن موقع در كوچه ، با بچه ها والیبال بازى مى كردیم ، خیلى هم والیبال دوست مى داشتم . الان هم اگر گاه بخواهم ورزش دستجمعى بكنیم البته با بچه هاى خودم به والیبال رو مى آوریم كه ورزش خیلى خوبى است .

بازیهاى غیر ورزشى آن وقت گرگم به هوا و بازیهایى بود كه در آنها خیلى معنا و مفهومى نبود؛ یعنى اگر فرض كنى كه بعضى از بازیها ممكن است براى بچه ها آموزنده باشند و انسان با تفكر، آن ها را انتخاب كند، این بازى هایى كه الان در ذهن من هست ، واقعا این خصوصیت را نداشت ، ولى بازى و سرگرمى بود.

 

 

پیامبر خدا ص:در تاریکی های قیامت ،شعار مومنان این است*خدایی جز تو نیست*

موفق باشید

جانشین انجمن قرآن وعترت

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

شنبه 2/3/1388 - 17:8 - 0 تشکر 115346

به نام هستی بخش عالم

سلام

آقاى دكتر حداد عادل تعریف مى كردند در سال 1377 یك خانمى زنگ زده بود منزل ما كه مى خواهیم براى خواستگارى بیاییم منزل شما. خانم ما گفته بود كه بچه ما فعلا سال چهارم دبیرستانه و مى خواهد كنكور بدهد. اون خانم گفته بود كه حالا نمى شه ما بیاییم دختر را ببینیم . خانم ما گفته بود اصلا شما خودتان را معرفى كنید، من نمى دونم چه كسى مى خواهد بیاید.

اون خانم گفته بود من خانم مقام رهبرى هستم . خانم ما از هولش دوباره سلام و علیك كرده بود و گفته بود ما تا حالا هر كسى آمده بود، رد كردیم ، صبر كنید با آقاى دكتر صحبت مى كنم و بعد شما را خبر مى كنم . بعدا تماس ‍ گرفتند كه ما حرفى نداریم شاید این ها آمدند نپسندند و براى اینكه دختر هوایى نشود بهتر است هماهنگى كنیم بیایند در دبیرستان بچه را ببینند بچه هم متوجه نشود چه كسى آمده او را ببیند و قرار گذاشتیم در دفتر دبیرستان

كه خانم من هم مدیر دبیرستان هدایت بود، ساعتى را خانم هماهنگ كرد و خانم آقا تشریف آوردند و در دفتر نشسته بود و گفته بود كه من با دخترم صحبت مى كنم وقتى كه صدایش كردند بعد شما او را ببینید، او را دیدند دختر هم رفت سر كلاس ، خانم آقا هم رفتند.

چند روز گذشت كه من براى كارى خدمت آقا رفتم و گفتند خانم استخاره كردند خوب نیامده و بعدا گفتم كه خدا را شكر كه دختر ما نفهمید كه به روحیه اش لطمه بخورد.

یك سال از این قضیه گذشت و دوباره خانواده آقا زنگ زدند

دوباره مى خواهید بیاید. خانم آقا گفته بود چون دخترتان دختر خوبى است و نمى توانستیم بگذریم و دختر محجبه و فرهیخته و خوبى است دوباره استخاره كردم و خوب آمد، اگر اجازه بدهید بیائیم . در آن موقع دخترمان دیپلم گرفته بود و كنكور شركت كرده بود. آمدند و وقتى مقدمات كار فراهم شد، قرار گذاشتیم پسر آقا و مادرش بیایند منزل ما و با یك قواره پارچه به عنوان هدیه كه عروس را ببینند و گفتگو كنند، آمدند و نشستند صحبت كردند و وقتى آقا مجتبى رفتند از دخترم پرسیدم نظرتان چیست ؟

.....................................

ادامه دارد.........

پیامبر خدا ص:در تاریکی های قیامت ،شعار مومنان این است*خدایی جز تو نیست*

موفق باشید

جانشین انجمن قرآن وعترت

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

دوشنبه 4/3/1388 - 12:11 - 0 تشکر 115880

به نام هستی بخش عالم

سلام

ادامه ماجرا...............

ایشان موافق بودند به او گفتم خوب فكرهایت را بكن بعد از چند روز رفتم پیش آقا، آقا فرمودند داریم خویش و قوم مى شویم ، گفتم چطور!

گفتند این ها آمدند و پسندیدند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند، گفتند نظر شما چیست ؟ گفتم آقا اختیار ما دست شماست .

آقا گفتند نه بالاخره شما دكتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همین طور، وضع زندگى شما وضع مناسبى است ولى وضع ما این جور نیست .

و اگر بخواهیم تمام زندگیم را بار كنم غیر از كتاب هایم ، یك وانت بار مى شود، این جا هم دو اتاق اندرون داریم و یك اتاق بیرونى كه آقایان و مسؤ لین مى آیند و با من دیدار مى كنند. من پول ندارم كه خانه بخرم . یك خانه اجاره كرده ایم كه یك طبقه را مصطفى و یك طبقه را مجتبى زندگى مى كند،

شما با دخترت صحبت كن كه خیال نكند مى خواهد عروس رهبر شود یك چیزهایى در ذهنش نباشد.

ما یك زندگى این جورى داریم شما این جورى زندگى نكرده اید، نسبتا زندگى خوبى دارید خونه دارید، زندگى دارید حالا بخواهید وارد یك زندگى این جورى شود مشكله .

مجتبى معمم هم نیست مى خواهد روحانى شود برود قم درس بخواند زندگى بكند همه را بگو تا بداند. من آمدم با دخترم صحبت كردم و ایشان هم قبول كرد. برگشتیم توى جنوب تهران ایشان هم قبول كرد. برگشتیم و وارد مراحل بعدى شدیم آقا یك خانه اى قبل از ریاست جمهورى شان داشتند توى جنوب تهران ایشان آن را اجاره داده اند و خروج زندگى شان را از آن در مى آورند.

ایشان حقوق بابت رهبرى نمى گیرند و از وجوهات هم استفاده نمى كنند.

ادامه دارد
..................

پیامبر خدا ص:در تاریکی های قیامت ،شعار مومنان این است*خدایی جز تو نیست*

موفق باشید

جانشین انجمن قرآن وعترت

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 5/3/1388 - 18:2 - 0 تشکر 116320

به نام خدا

سلام

خلاصه براى مراسم عقد، مهریه و این ها گفتیم كجا برگزار كنیم آقا فرمودند اولا سر مهریه و هر چى اختیار دختر شما باشد همان را مهریه دختر بذارین ولى من چون براى مردم خطبه عقد مى خوانم و این سنت من بوده كه بیش ‍از 14 سكه عقد نمى خوانم تا حالا هم نخواندم اگه بخواهید مى توانید بیشتر از 14 سكه هم بذارین ولى من عقد را نمى تونم بخونم چون تا حالا براى مردم نخوندم براى عروسم هم نمى خوانم برید یك آقاى دیگر عقد را بخواند اشكالى هم ندارد از نظر من اشكالى هم نداره .

ما گفتیم نه آقا اصلا كه نمى شه ولى حالا من صحبت مى كنم با مادرش فكر نمى كنم مخالفتى داشته باشد. گفتند مى تونید مراسم عقد را در تالار بگیرید ولى من نمى توانم شركت كنم گفتم آقا هر جور شما صلاح مى دانید.

فرمودند مى خواهید این دو تا و یك اتاق بیرونى را با هم حساب كنید چند نفر زن و مرد مى شوند نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما دعوت مى كنیم ما نگاه كردیم كلا 150 الى 200 نفر بیشتر جا نمى گیرد ما حتى قوم و خویش هاى درجه اولمان را نمى توانستیم دعوت كنیم گفتم باشد خلاصه تعدادى از اقوام نزدیك را دعوت كردیم و آقا هم همین طور از غیر فامیل نیز، آقاى خاتمى رئیس جمهور و آقاى هاشمى و آقاى ناطق نورى و رؤ ساى سه قوه و دكتر حبیبى را دعوت فرمودند یك رقم غذا نیز درست كردیم . قبل از این قضیه صحبت خرید از بازار مطرح شد. پسر آقا گفت كه نه من انگشتر مى خواهم نه ساعت مى خواهم نه چیز دیگرى ، من هم گفتم حداقل یك حلقه كه مى گیرد. آقا گفتند، چه كار كنم مجتبى گفت كه نمى خواهم . بعد آقا یك انگشتر عقیق داشت گفتند این انگشتر را یكى براى من هدیه آورده اگر دخترتون قبول مى كند من این رو هدیه مى دهم به اون .

اون به عنوان حلقه هدیه بده به مجتبى گفتیم باشد خلاصه آقا رفت انگشتر را آورد و گرفتیم و رفتیم و به دست مجتبى هم گشاد بود دادیم یك انگشتر سازى و 600 تومان این دادیم تا انگشتر را كوچكش كند خلاصه خرج حلقه دامادمان شد و 600 تومان این شد حلقه داماد. به آقا گفتم توى همه این مسائل احتیاط كردیم دیگر لباس عروس را بسپار به دست ما. آقا فرمودند دیگر آن را طبق متعارف حساب كنیم ما داشتیم تو همان ایام عروسى مى گرفتیم و یك لباس عروسى مى گرفتیم و یك لباس عروس داشتیم كه براى عروسمان سفارش داده بودیم بدوزند خلاصه قبل از آن كه عروسمان استفاده كند همان شب دخترمان استفاده كرد آقا گفتند من یك فرش ‍ماشینى مى دهم شما هم یك فرش و مراسم برگزار شد.

براى عروسى هم دو تا پیكان از ما بود و دو تا پیكان هم از اقوام آقا مراسم در خانه ما طول كشید. تا آمدند عروس را ببرند خانواده آقا هم آمده بودند. فقط آقا نتوانسته بود بیایند. مراسم تا حدود ساعت یك طول كشیده بود تا این كه ما عروس را آوردیم خانه دیدیم آقا همین طور بیدار نشسته اند منتظرند كه عروس را بیاورند گفتند من اصلا وظیفه خود مى دانم براى اولین بار كه عروسمان قدم مى ذاره تو خونه ما تو فامیل ما من هم بدرقه اش كنم هم به اصطلاح خوش آمد بگم اون نگه كه براى من ارزشى قائل نبودند.

ما تعجب كردیم فكر نمى كردیم آقا تا اون موقع شب بیدار باشند به خاطر این كه عروسش را مى خواهند بیاورند. خانواده آقا چون اون شب سرشون شلوغ بود غذا هم به آقا نداده بودند. آقا گفتند كه آقاى دكتر امشب شام هم نداشتیم من یكى از این پاسدارها را صدا كردم گفتم شما خوردنى چیزى ندارید یكى از پاسدارها گفت غیر از یك كمى نون چیزى دیگه نداریم آقا فرموده بیاور حالا چیزى مى خوریم بعد هم كه دختر وارد شد آقا نشستند و چند دقیقه اى برایشان در مورد تفاهم در زندگى و شرایط و اهمیت زندگى زناشویى صحبت كردند و تا پاى در خونه عروس را بدرقه كردند خوش آمد گفتند بعد برگشتیم حالا رعایت آداب حتى تا چنین جایگاهى ، این ها از بركت انقلاب اسلامى از بركت خون شهدا است . ایشان دستور دادند حتى از ریزترین وسایل دفتر چون بیت المال است استفاده نشود. حتى وقتى مشكل وسیله نقلیه هم پیش آمد اجازه ندادند از وسائل دفتر استفاده شود.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

چهارشنبه 6/3/1388 - 12:51 - 0 تشکر 116568

باسلام وتشكر از گلهای عزیزم

بسیار شیرین وخواندنی بود .

جانم فدای رهبر 

پنج شنبه 7/3/1388 - 18:24 - 0 تشکر 116957

به نام هستی بخش عالم

سلام

پزشك خصوصى ؟!

حجت الاسلام احدى مى گوید: روزى در جماران منبر رفتم و خاطراتى را از زندگى مقام معظم رهبرى بیان كردم . بعد از سخن رانى ، پزشكى به من مراجعه كرد و گفت : بگذار من هم خاطره اى براى تو بگویم :

روزى در مطب نشسته بودم ، خانمى به اتفاق فرزندش به من مراجعه كردند. پس از معاینه ، قیافه ى فرزند مرا به فكر فرو برد. خیلى به مقام معظم رهبرى شباهت داشت .

نام و فامیل وى را پرسیدم . چون پاسخ شنیدم ، از آن خانم سؤ ال كردم : آیا شما با آیت الله خامنه اى ، نسبتى دارید؟

گفت : بله ! اما شما به كسى نگویید من همسر ایشان هستم !

تعجب وجودم را گرفته بود. به همسر مقام معظم رهبرى گفتم : مگر شما پزشك خصوصى ندارید؟

ایشان گفت : خیر؛ آقا اجازه ى چنین كارى را نمى دهند و مى گویند: شما چون سایر مردم مانند یك نیروى عادى در نوبت هاى بیمارستان ، به پزشك مراجعه كنید.

من این خاطره را از زبان آن پزشك در جماران شنیدم . تمام مشخصات وى نیز نزد من است . با این حال ، بیش تر تحقیق كردم و از آیت الله مصباح هم پرسیدم . ایشان هم موضوع را تاءیید فرمودند.

این شیوه ى زندگى آیت الله خامنه اى است . این عظمت ، مرا عاشق معظم له نموده است .

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

دوشنبه 18/3/1388 - 12:57 - 0 تشکر 120302

به نام هستی بخش عالم

سلام

این غذا مال بیت المال است

حضرت آیت الله جوادى آملى (زید عزه ) مى فرماید:

یك روز مهمان مقام معظم رهبرى بودم . سفره را كه گستردند، فرزند ایشان آقا مصطفى نیز نشسته بود. آیت الله خامنه اى به وى نگاهى كردند و فرمودند: پاشو برو! من خدمت ایشان عرض كردم : اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند؛ من از او خواستم كه با هم باشیم . آقا فرمودند: این غذا مال بیت المال است ، شما هم مهمان بیت المال هستید. براى بچه ها جایز نیست كه بر سر این سفره بنشینند. آن ها به منزل بروند و از غذاى خانه بخورند من در آن لحظه فهمیدم كه خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا داده است .

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

دوشنبه 18/3/1388 - 13:1 - 0 تشکر 120306

به نام هستی بخش عالم

سلام

در حفظ بیت المال ، دقیق و دلسوزند

سردار كوثرى در كتاب خورشید در جبهه مى گوید:

مقام معظم رهبرى در مورد حفظ بیت المال بسیار دقیق و دلسوزند.

روزى ما براى ساختمان سازى در جنوب ، خدمت ایشان رسیدیم و گفتیم : مى خواهیم تعدادى خانه آنجا بسازیم كه فرماندهان ، خانواده هایشان را بیاورند اینجا. چون رفت و آمد مشكل است و به كارشان هم لطمه مى زند ایشان نگفتند این پول را بگیرید، بروید. بلكه گفتند این پول را به طور امانى به شما مى دهم ، و بسازید؛ بعد كه كارها انجام شد، من از راه قانونى اش به شما پول مى دهم ، كه این پول را برگردانید

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

دوشنبه 18/3/1388 - 13:2 - 0 تشکر 120307

به نام هستی بخش عالم

سلام

در حفظ بیت المال ، دقیق و دلسوزند

سردار كوثرى در كتاب خورشید در جبهه مى گوید:

مقام معظم رهبرى در مورد حفظ بیت المال بسیار دقیق و دلسوزند.

روزى ما براى ساختمان سازى در جنوب ، خدمت ایشان رسیدیم و گفتیم : مى خواهیم تعدادى خانه آنجا بسازیم كه فرماندهان ، خانواده هایشان را بیاورند اینجا. چون رفت و آمد مشكل است و به كارشان هم لطمه مى زند ایشان نگفتند این پول را بگیرید، بروید. بلكه گفتند این پول را به طور امانى به شما مى دهم ، و بسازید؛ بعد كه كارها انجام شد، من از راه قانونى اش به شما پول مى دهم ، كه این پول را برگردانید

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

جمعه 29/3/1388 - 17:7 - 0 تشکر 123920

به نام هستی بخش عالم

سلام

من هیچ شكایتى ندارم

یك نفر كه قبل از انقلاب اسلامى ، میانه خوبى با مقام معظم رهبرى نداشت ، پس از پیروزى انقلاب اسلامى هم در نامه اى به ایشان ، توهین كرده بود. آن شخص بعد دستگیر شد و قاضى دادگاه به آن نامه نیز اشاره كرد و او را محكوم كرد. اما وقتى خبر محكوم شدن او به اطلاع مقام معظم رهبرى رسید. به قاضى پیغام داد: من هیچ شكایتى از آن آقا ندارم

شخصى در ابتدا انقلاب در روزنامه اى از مقام معظم رهبرى بدگویى كرده بود. چند سال بعد، آن شخص به اتفاق فرزندانش به دیدن رهبر آمد. وقتى وارد خانه شد، همه افراد خانواده ناراحت شدند و گفتند: چرا این شخص ‍ به اینجا آمده است ؟ با آن بدگویى كه او كرده باز هم به دیدن ایشان آمده است ! اما معظم له به روى خود نیاوردند، با او شروع به صحبت كردند و از او و بچه هایش به خوبى پذیرایى كردند.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

جمعه 19/4/1388 - 16:24 - 0 تشکر 131052

به نام هستی بخش عالم

سلام

مى ترسم خیلى ها باور نكنند

سردار نبى الله رودكى به نقل از حجت الاسلام و المسلمین حسینى مى گوید: زمانى خدمت ایشان رفتیم و از حضرت آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضعیت زندگى شان فیلمبردارى كنیم ، تا مردم وضعیت زندگى رهبر خود را ببیند و بفهمند كه ایشان چگونه زندگى مى كنند؛ اما حضرت آقا فرمودند:

اگر شما بخواهید زندگى مرا نشان بدهید، مى ترسم خیلى ها باور نكنند

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.