قلم - آنها
قلکشان را این بار برای تو شکستهاند. دیروز پشت جبههها بودند و با
دستان کوچکشان برای رزمندههای جنگ هدیه میفرستادند و امروز در داخل
کشور و جبهه داخلی برای تغییر و سازندگی به تو نامه و کمک ارسال میکنند...
قلمنیوز: "به
نام خدا" ! این اولین جمله و کلماتیست که ذهن کودک بر صفحه سفید کاغذ
روانه میکند. کودک دلش پاک است و برای همین میگویند «حرف راست را از
کودک بشنو »...
دانشآموز خردسال قلم به دست میگیرد و
مینویسد: « من سیدایمان تقوی، کلاس اول راهنمایی شهرستان گناباد از
خراسان رضوی هستم.» شاید میخواسته حرف دلش را به نمایندگی از تمام
همکلاسیها و بچه محلهایش بگوید. پس اسم شهرش را هم نوشته است...
« من دلم خیلی میخواست که در
انتخابات شرکت کنم و به شما رای بدهم. من از پدرم شنیدم که شما سردار بزرگ
اسلام در جنگ تحمیلی بودهاید و چون سن من کم است و نمیتوانم به شما رای
بدهم پس با خودم فکر کردم که برای کمک به انتخاب شما قلکم که عیدیهایم را
در آن انداختم برایتان بفرستم.». بیدرنگ به یاد امام بزرگ(ره) و سربازان
کوچک زمان و رزمندگان بزرگش میافتیم. همانهایی که فرموده بود در گهواره
هستند و آینده را رقم میزنند. این کودکان برادران و خواهران
همانهاییاند که لقمههای ساده بستهبندی شده نان و پنیر یا قلکهای کوچک
پلاستیکی و سفالی خود را با نقاشی کوچکی برای رزمندگان سالهای جنگ
میفرستادند.
حالا سیدایمان تقوی این کودک بزرگاندیش،
خطاب به مهندس موسوی نخستوزیر محبوب امام و رزمندگان جنگ تحمیلی نامه
نوشته و در آن دست به دعا بلند کرده:« برایتان دعا میکنم که انشاءالله
رییسجمهور شوید تا من خوشحال شوم. خیلی شما را دوست دارم»- سید ایمان
البته مهندس موسوی هم به سید ایمان پاسخ میدهد:
"سیدایمان عزیز" - پدر عزیزتان
به بنده لطف کرده است. بنده همیشه در مقابل سرداران و رزمندگان عزیز احساس
خضوع و کوچکی داشتهام و افتخار میکردم که در خدمت خدمت رزمندگان و جبهه
دفاع مقدس باشم. هدیهتان از همه کمکهایی که به ستاد شده است پرارزشتر
است. سلام مرا به پدر و همه خانواده و دوستان برسانید». - میرحسین موسوی
پیروزی نزدیك است