تبیان، دستیار زندگی

بنام خدا

سلام

ویرایش:

این تاپیك، تاپیكی باشه برای همه اونهایی كه مشكل من رو دارن

وقتی خانم دكتر نسخه منو پیچوندن، بقیه هم بیان جلو

خجالت هم نكشن

مشاوره درمان گریه كردنم. 

اِ  مگه چیه؟

پسرایی هم هستند كه مثل  دخترا گریه میكنن دیگه.

اما چون از اونا توقع دیگه ای میشه برای همین اینو مشكل میدونن.

اومدم اینجا خانوم مدیر برام نسخه بپیچه

بذارین توضیح بدم، دقیقاً مشكلم چیه.

خب من تو بیشتر یا بهتره بگم تو تمام موقعیتهای احساسی و عاطفی كه برای خودم یا نزدیكانم پیش میاد. تحت تاثیر قرار میگیرم و در جایی كه حتی خواهر كوچیكم هم گریش نمیگیره من اشكم سرازیر میشه.

البته الان دیگه چون زشته اشكم رو بقیه ببینن، خیلی كنترل میكنم خودمو و در آستانه تركیدن بغض خودمو نگه میدارم.

مثلاً اگه بین پدر مادرم كدورتی پیش بیاد و حرفشون بشه. هیچ كدوم از برادر و خواهرام عكس العمل عاطفی شدید مثل منو ندارن، جز من.

 و وقتی اوضاع كمی بحرانی میشه اونقدر گریه میكنم كه دیگه شاید اگه بیشتر میشد، غالب تهی میكردم.

چه جالب!!

آخه من مردی رو که به این زودی اشکش در بیاد ندیدم

اما یه چیزی رو بدونین آقای پارسا زاهد (اینی رو که میگم جنبه ی روانشناسی نداره ها) شما رقت قلب دارین شما فوق العاده آدم احساساتی هستین که این هم از رقت قلبتون سرچشمه می گیره

احتمالا در زندگی شما کمتر دیگران رو آزار میدین یا از دیدن صحنه های تاسف بار زندگی دیگران سخت تحت تاثیر قرار میگیرین

شایدم اشتباه گفتم

نمیدونم

ولی اگه اینطور باشه شما باید مواظب خودتون باشید آخه بعضی از آدمایی که بسیار فرصت طلب هستند از این نوع منش و اخلاق ما سواستفاده می کنن

البته باید ببینیم نگین جون چه نظری دارن

من هویجوری پریدم وسط این تاپیک

اصلا نمی دونم دعوت داشتم یا نه؟

پارسا به من نگاه کن!
بیا پیش خودم درستت کنم!

آبروی هرچی مرده بردی، دیگه اینقدر تابلو ننویس که، یکمی تو لفافه بنویس، سه نشه!‌

از فردا همه پسرا میان اینجا از این چیزا مینیوسن، بعدش تابلو میشیم!

میگن پسرا چقدر دل نازک هستن...

شوخی کردم، منتظر مشاوره خانم نگین 22 هستم!

ولی من برعکس تو هستم، خیلی سخت گریه م میگیره، چرا؟

ممنون میشم برای منم مشاوره بدن اگر میشه.

الهی به امید تو

---

سلام به دوست عزیزمون پارسا زاهد گل وفعال و صادق عزیز.

عجب کاری کردی مَرد.بهترین کار بود.چه جایی بهتر از اینجا؟

این قضیه که مطرح اش کردی منحصر به خودت نیست عزیز.خیلی از مردای دیگه هم کمابیش با این قضیه دست به گریبانن.البته کی گفته مرد نباید گریه کنه؟

ولی خب از نظر من نوعی باید حد و حدودش در دست کنترل شخص باشه.چون به هر حال کارکتر مرد جوری باید باشه که قابل اتکا باشه و گریه شاید یه مقدار اون وجهه رو تحت شعاع قرار بده.

جالبه که عکس همین قضیه در مورد دخترا هم هست.که با اینکه علی الظاهر بابد رقیق القلب باشن ولی به سختی و به ندرت گریه می کنن!

---

من به نوع دیگه با این قضیه رو در رو هستم.توی زندگی روزمره خیلی اتفاقات می افته که آدمو ناراحت می کنه،حالا یا مرگ عزیزان یا شکست های عاطفی و ...

ولی خب من نوعی شخصا زیاد توی این وادی ها گریه نمی کنم.

ولی عجیب اینجاست که اکثر اوقاتی که یه نوزاد رو بو می کنم  یا یه دختربچه ی کوچولو که می بینم ناخودآگاه به خاطر پاکی و زلالی ای که حس می کنم بغض گلومو فشار میده.

بی عدالتی! بی عدالتی چیزیه که منو سخت تحت تاثیر قرار میده و شاید از درون خییییییلی ناراحتم کنه.

حالا اجازه بدیم نگین خانم نظرات کارشناسیشونو بگن.فکرمی کنم بحث بیشتر سمت و سو بگیره.

بنام خدا

سلام

نگین خانوم كجایین؟ چرا نمیایین؟ (یاد هادی هدی افتادم، جو گرفتم. ببخشین)

جانشین هم شما رو صدا كرد.

زود بیایین مریضتون وقت گرفته دكتر هنوز نیومده.

نكنه از اون ویزیتهای چند هزارتومنی میخواین بگیرین

از شوخی گذشته، منتظرم

زود باشین بیایین دیگه

سلام به پارسا زاهد عزیز

به نام خدا

سلام

وای وای وای 

گفتید گریه... وای وای وای....

من اصلا آخر ه گریم... چپ میرم راست میرم دارم گریه میکنم

دیگه از ترس دست به رمان نمیزنم....وااااااای اونقدر گریه میکنم که خدا میدونه

انقدر زود احساساتی میشم که خدا میدونه

عید ها موقع سال تحویل همیشه در حال گریه کردنم( از ذوق داشتن خانواده و سالم بودن همگی و....)

تولد داداش کوشولوم همیشه در حال گریه کردنم( به خاطر احساسم نسبت بهش وقتی میبینم اینقدر بزرگ شده گره میگیره!)

فیلم که میبینم کافی ه یه کم توش احساسات باشه شرشر اشکای من میریزه( مثلا من سریال امپراطور دریا رو اصلا نگاه نمیکردم

بعد نشستم قسمت آخرش رو همینطور نگاه کردم اونقدر گریه کردم که خدا میدونه!!!!)

مامانم که یه کم دلگیر باشه کلییییی گریه میکنم

به ازدواج داداش بزرگم فکر میکنم گریم میکنم( از ترس از دست دادنش!)

به مشکلاتم فکر میکنم گریه میکنم

دلم تنگ میشه گریه میکنم

یه کی از گل نازک تر بهم بگه گریه میکنم

حسودیم بشه به یکی که دااشم اونو خواهر خودش میدونه گریه میکنم!

مریض که میشم گریه میکنم

ناراحت هم که میمش گریه میکنم :D

عادت دادم خودم رو که با گریه اروم شم... سر یه جریانی اگه همون موقع اتفاق افتادنش گریه نکنم دیگه محاله بتونم حلش کنم

:(

خلاصه همین دیگه

آنشرلی هستم دختری همیشه گریان....

راستی من گریه ی 5 تا آقا رو هم در آوردم... :(

جلوی خودم زار زار گریه میکردن

ولی به جز یکی دو تاش تو بقیش اصلا من گریه نکردم

خندم میگیرفت!!! ( به جان خودم)

تقصیر من نبود به خدا

یا حق 

بنام خدا

سلام

من هستم و یك برادر كوچكتر از خودم و دو تا خواهر كوچكتر از خودم

یعنی كلاً 4 تا بچه هستیم كه من بزرگترینشون هستم.

از وقتی خودمو شناختم این طوری بودم و این مواردی هم كه خانوم آنشرلی گفتن اكثرشون رو داشتم و شاید هنوز هم دارم.

قبلا مامانم كه بهم میگفت بالا چشت ابرو هست هم گریم میگرفت. اما چون حرفای مامانم برام كم كم عادی شد دیگه حالا گریم نمیگیره

اما بابام كه بهم چیزی بگه بازم گریم میگره چون خیلی كم پیش میاد بابام بهم چیزی بگه.

البته مامانم هم از روی محبت بهم همیشه گیر میده ها.

خلاصه الان بعضی موقعیتهایی كه توش گریم میگرفت حذف شده . اما موارد جدید جاشونو گرفته

و مشكل همچنان باقیه

الهی به امید تو

---

سلام به تک تک دوستان.

متاسفانه مدیر ارجمندمون به علت تب و لرز شدید چند روزی باید استراحت بکنن و متاسفانه توی بستر کسالت افتادن.

تا برگشت ایشون هم به بحثامون ادامه میدیم و هم برای به دست آوردن هر چه زودتر سلامتیشون دعا می کنیم.

یاعلی...

به نام هستی بخش عالم