• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 1918)
سه شنبه 15/2/1388 - 12:53 -0 تشکر 110593
سوره كوثر و فاطمه زهرا(س)

ترجمه آیات

به نام الله كه به نیك و بد بخشنده، و به نیكان‏مهربان است.محققا ما به تو خیر كثیر(فاطمه ع)دادیم(1).

پس به شكرانه‏اش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن(2).

وبدان كه محققا شماتت‏گوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است(3).

بیان آیات

در این سوره منتى بر رسول خدا(ص)نهاده به اینكه‏به آن جناب‏كوثر داده، و این بدان منظور است كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه به‏وى‏زخم زبان مى‏زند كه اولاد ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است، و این‏سوره كوتاه‏ترین سوره قرآن است، و روایات‏در اینكه آیا این سوره در مكه نازل شده و یا درمدینه مختلف است، و ظاهرش این است كه در مكه نازل شده باشد.

و بعضى(1) از مفسرین به‏منظور جمع بین دو دسته روایات گفته‏اند: ممكن است دو

............................................ (1)روح المعانى، ج 30، ص 244.

صفحه : 638

نوبت نازل شده باشد یكى در مكه و بار دیگر در مدینه.

اقوال‏مختلف در باره مراد ازكوثرو بیان شواهد دال بر اینكه مراداز آن ذریه پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم)یعنى فرزندان‏فاطمه(علیها السلام)استانا اعطیناك الكوثردر مجمع‏البیان مى‏گوید: كلمهكوثربر وزنفوعلبه معناى چیزى است كه‏شانش‏آن است كه كثیر باشد، و كوثر به معناى خیر كثیر است (1).

ولى مفسرین در تفسیر كوثر و اینكه كوثر چیست اختلافى عجیب كرده‏اند:بعضى (2) گفته‏اند: خیر كثیر است.و بعضى معانى دیگرى كرده‏اند كه فهرست‏وار از نظر خواننده‏مى‏گذرد: 1 - نهرى است در بهشت.2- حوض خاص رسول خدا(ص)دربهشت و یا در محشر است.3 - اولاد رسول خدا(ص)است.4 - اصحاب‏و پیروان آن‏جناب تا روز قیامت است.5 - علماى امت او است.6 - قرآن و فضائل بسیار آن.

7 - مقام نبوت است.8 - تیسیر قرآن و تخفیف شرایع‏و احكام است.9 - اسلام است.10 - توحیداست.11 - علم و حكمت است.12 - فضائل رسول خدا(ص)است.

.واز این‏قبیل اقوالى دیگر كه به طورى كه از بعضى(4) از مفسرین نقل شده بالغ بر بیست و شش‏قول است.

صاحبان دو قول اول استدلال كرده‏اند به بعضى روایات، و اماباقى اقوال هیچ دلیلى‏ندارند به جز تحكم و بى دلیل حرف زدن، و به هر حال اینكه در آخر سوره فرمود: ان شانئك‏هوالابتربا در نظر گرفتن اینكه كلمهابتردر ظاهر به معناى اجاق كور است، و نیز با درنظر گرفتن اینكه‏جمله مذكور از باب قصر قلب است، چنین به دست مى‏آید كه منظور ازكوثر، تنها و تنها كثرت ذریه‏اى است كه خداى تعالى‏به آن جناب ارزانى داشته، (و بركتى‏است كه در نسل آن جناب قرار داده)، و یا مراد هم خیر كثیر است و هم كثرت‏ذریه، چیزى‏كه هست كثرت ذریه یكى از مصادیق خیر كثیر است، و اگر مراد مساله‏ذریه به استقلال و یابه طور ضمنى نبود، آوردن كلمهاندرجملهان شانئك هو الابترفایده‏اى نداشت، زیراكلمه انعلاوه بر تحقیق، تعلیل را هم مى‏رساند و معناندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و یا بى خبر است.

............................................ (1)مجمع البیان، ج 10، ص 548. (2)روح المعانى، ج 30، ص 245. (3 و 4)روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245.

صفحه : 639

مراد از امر به صلوة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثروروایات هم بسیار زیاد رسیده كه سوره مورد بحث در پاسخ كسى نازل شده كه‏رسول خدا(ص)را به اجاق‏كورى زخم زبان زد و این زخم زبان‏هنگامى بود كه قاسم و عبد الله دو فرزندان رسول خدا(ص)از دنیا رفتند، پس بااین بیان روشن شد كه سخن آن مفسر كه گفته: منظور صاحب این زخم زبان از كلمهابتربریدگى از مردم یا انقطاع‏از خیر بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودش‏منقطع از هر چیز استسخن بى وجهى است.

وچون جملهانا اعطیناك...در مقام منت نهادن بود، با سیاق‏متكلم مع الغیر(ما)آمد كه بر عظمت دلالت مى‏كند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول‏خدا(ص)بود مطلب را با واژه اعطاء كه ظاهر در تملیك است بیان داشت و فرمود: ما به تو كوثر عطا كردیم.

و این جمله از این دلالت‏خالى نیست كه فرزندان فاطمه(ع)ذریه‏رسول‏خدا(ص)هستند، و این خود یكى از خبرهاى غیبى قرآن كریم است، چون همانطوركه مى‏بینیم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت بركتى در نسل آن جناب‏قرار داد، به طورى كه در همه عالم هیچ‏نسلى معادل آن دیده نمى‏شود، آن هم با آن همه بلاهاكه بر سر ذریه آن جناب آوردند و گروه گروه از ایشان را كشتند.

فصل‏لربك و انحراز ظاهر سیاق و ظاهر اینكه حرففاءبر سراین جمله در آمده، استفاده مى‏شود كه‏امر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جملهانا اعطیناك الكوثرشده،از باب شكر نعمت‏است، و چنین معنا مى‏دهد، حال كه ما بر تو منت نهادیم‏و خیر كثیرت دادیم این نعمت‏بزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن.

و مرادازنحربنا بر روایاتى كه از طرق شیعه و سنى از رسول خدا(ص)واز على(ع)رسیده، و نیز روایاتى كه شیعه از امام صادق و سایر ائمه اهل‏بیت(ع)روایت كرده، دست بلندكردن به طرف گردن در هنگام تكبیر گفتن‏براى نماز است (1).

ولى بعضى(2) گفته‏اند: معنایش‏این است كه نماز عید قربان بخوان، و شتر هم قربانى

............................................ (1)تفسیر برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 403.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

سه شنبه 15/2/1388 - 12:54 - 0 تشکر 110594

صفحه : 640

كن، (چون كلمه نحر به معناى سر بریدن شتر به آن نحو خاص است،همچنان كه كلمهذبحبه معناى سر بریدن سایر حیوانات است).

بعضى(1) دیگر گفته‏اند: معنایش این است كه براى پروردگارت‏نماز بخوان، و وقتى‏سر از ركوع بر مى‏دارى به طور كامل بایست.

بعضى(2) دیگر معانى دیگرى هم ذكر كرده‏اند.

ان شانئك‏هو الابتركلمه: شانى‏ءبه معناى دشمن خشمگین، وكلمهابتربه معناى اجاق كوراست، و این كسى كه چنین زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده.

بعضى گفته‏اند: مراد از ابتر منقطع از خیر، و یا منقطع از قوم‏خویش است، كه‏خواننده توجه فرمود این قول با روایات شان نزول نمى‏سازد.

بحث روایتى‏روایاتى در باره اینكه مراد ازنحردرفصل لربك‏و انحربلند كردن دست‏ها در موقع اداء تكبیر نماز است

در الدر المنثور است كه بخارى ابن جریر و حاكم از طریق‏ابى بشر از سعید بن جبیراز ابن عباس روایت كرده‏اند كه گفت: كوثر آن خیرى است كه خداى تعالى‏به رسول خدا(ص)داد.ابو بشر مى‏گوید: به سعید بن جبیر گفتم جمعى از مردم‏معتقدند كه كوثر نام نهرى دربهشت است.سعید گفت نهرى هم كه در بهشت است‏یكى ازخیرهایى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته (3).

و در همان كتاب آمده كه ابن ابى حاتم، حاكم، ابن مردویه،و بیهقى در كتاب‏سنن خود، از على بن ابى طالب روایت كرده‏اند كه فرموده وقتى این سوره بر رسول‏خدا(ص)نازل شد، از جبرئیل پرسید: ایننحیرةكه خداى عز و جل مرا بدان مامورفرموده چیست؟گفت: منظورنحیرة نیست، بلكه خداى تعالى مامورت كرده وقتى مى‏خواهى‏احرام نماز ببندى دستهایت را بلند كنى، هم در تكبیرة الاحرام‏و هم در هنگام ركوع رفتن وهم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه این نماز ما و نماز فرشتگانى است كه درهفت آسمان‏هستند، و براى هر چیزى زینتى است، و زینت نماز دست بلند كردن در هر تكبیر است.

............................................ (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (3)الدر المنثور، ج 6، ص 402.

صفحه : 641

روایاتى راجع به زخم زبان زدن به پیامبر(صلى الله علیه و آله‏و سلم)در مورد نداشتن اولاد ذكور، كسى كه زخم زبان زد، و نزول سوره كوثرو رسول خدا(ص)فرمود:دست بلند كردن یكى از مظاهراستكانت و التماس است كه خداى تعالى(در مذمت كفار)فرموده: فما استكانوا لربهم و مایتضرعون -براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى (1).

مؤلف: این روایت را صاحب مجمع البیان از مقاتل از اصبغ‏بن نباته از آن جناب نقل‏كرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى این روایت را در تفسیرهاى خود آورده‏اند.و نیزگفته همه‏عترت طاهره از آن جناب نقل كرده‏اند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودى‏زیر گلو در هنگام نماز است (2).

و نیز در الدر المنثور است كه ابن جریر از ابى جعفر روایت كرده كه درذیل آیهفصل لربكگفته است: یعنى نماز بخوان، و در معناى كلمهو انحرگفته: یعنى دستهارادر آغاز نماز و هنگام گفتن تكبیر افتتاح، بلند كن (3).

و نیز در همان كتاب است كه ابن مردویه از ابن عباس روایت كرده كه‏در تفسیر آیهفصل لربك و انحرگفته: خداى تعالى به رسول گرامیش وحى فرستاد كه وقتى تكبیر اول‏نمازرا مى‏گویى دستها را تا برابر نحرت - گودى زیر گلویت - بلند كن، این است معناى‏نحر (4).

و در مجمع البیان در ذیل آیه از عمر بن یزید روایت كرده كه‏گفت: من از امام‏صادق(ع)شنیدم كه در تفسیر آیهفصل لربك و انحرمى‏فرمود:این نحر عبارت‏است از بلند كردن دستهایت تا برابر صورت (5).

مؤلف: آنگاه مى‏گوید: عبد الله بن سنان هم مثل این حدیث‏را از آن جناب نقل‏كرده، و نیز قریب به آن را جمیل از آن جناب روایت كرده است (6).

و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طریق‏كلبى از ابى صالح از ابن‏عباس روایت كرده‏اند كه گفت: بزرگترین فرزند رسول خدا(ص)قاسم، سپس زینب، وآنگاه عبد الله، و پس از او ام كلثوم، و آنگاه فاطمه و در آخر رقیه بود، قاسم ازدنیا رفت و اولین كس از فرزندان آن‏جناب بود كه در مكه از دنیا رفت، و بعد از او عبد الله ازدنیا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او ابتر و بى عقب است، در

............................................ (1)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)مجمع البیان، ج 10، ص 550. (3 و 4)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (5 و 6)مجمع البیان، ج 10، ص 550.

صفحه : 642

پاسخش خداى تعالى این آیه را فرستادكه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است (1).

و در همان كتاب است كه زبیر بن بكار و ابن عساكر،از جعفر بن محمد از پدرش‏روایت كرده‏اند كه فرمود: قاسم پسر رسول خدا(ص)در مكه از دنیارفت و بعداز دفن جنازه آن جناب رسول خدا(ص)به عاصى بن وائل وپسرش عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا(ص)را از دور دید گفت: الآن زخم زبانى به او مى‏زنم، همین كه‏آن جناب نزدیك شد، گفت: چه خوب شد كه‏اجاقش كور شد، در پاسخ او این آیه نازل شد: ان شانئك هو الابتر (2).

و نیز در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم از سدى روایت كرده‏كه گفت: قریش رارسم چنین بود كه وقتى فرزند ذكور كسى مى‏مرد مى‏گفتند: بتر فلان، و چون فرزندرسول‏خدا(ص)از دنیا رفت عاصى بن وائل گفتبتریعنى فرزند ذكورش‏مرد، و این فرد(رسول خداص)از همه بیشتر بتر شد، (چون هیچ فرزندذكور برایش نماند) (3).

از تواریخ آمده كه شماتت كننده ولید بن مغیره بوده.ودربعضى(5) دیگر آمده كه ابو جهل بوده.و در(4) بعضى (6) دیگر آمده كه عقبة بن ابى معیط بوده.ودربعضى(7) آمده كه كعب بن اشرف بوده، ولى معتبر همان است كه مى‏گفت عاصى بن وائل‏بوده است.

مؤید آن، روایتى است كه مرحوم طبرسى آن را دراحتجاج از حسن بن على(ع)نقل كرده كه آن جناب در حدیثى كه روى سخنش در آن با عمرو بن العاصى است،فرموده: و تو در بسترى مشترك متولد شدى(یعنى مادرت هم با عاصى بن وائل هم بسترمى‏شده و هم با دیگران)، و وقتى‏متولد شدى عده‏اى از رجال قریش بر سر تو نزاع كردند، ابو سفیان بن حرب گفت این پسر از نطفه من است.ولید بن‏مغیره گفت: از من است.عثمان‏بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر یك ادعا كردند كه از من است، تاآنكه‏از میان همه آنان لئیم‏تر و بى حسب و نسب‏تر و خبیث‏تر و ستمكارتر و زناكارترشان‏عاصى‏بن وائل زورش بر سایرین چربید و تو را به خود ملحق ساخت.

و نیز این تو بودى كه براى‏بر شمردن افتخاراتت به خطبه ایستادى، و گفتى این منم.

............................................ (1)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (الدر المنثور، ج 6، ص 403. (4 و 5 و 6 و 7)روح المعانى، ج 30، ص 248.

صفحه : 643

كه محمد را زخم زبان مى‏زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمدمردى ابتر است، یعنى اولادذكورى ندارد، اگر از دنیا برود نامش از صفحه روزگار محو مى‏شود، و خداى تعالى‏درپاسخش فرمود: ان شانئك هو الابتر - تا آخر حدیث (1).

و در تفسیر قمى در ذیل آیهانا اعطیناك الكوثرآمده‏كه كوثر نهرى است دربهشت، كه خدا آن را به محمد(ص)داده، تا عوض از پسرش ابراهیم باشد (2).

مؤلف: این روایت علاوه بر اینكه مرسل است، یعنى سندش ذكر نشده،و علاوه براینكه مضمر است، یعنى تنها در آن آمده كه: فرمودو روشن نكرده كه كدام یك ازائمه‏فرموده، با سایر روایات معارض است، و تفسیر كوثر به نهرى در بهشت منافات ندارد كه كوثربه معناى خیر كثیرباشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبیر گذشت نهر بهشتى هم مصداقى ازخیر كثیر است.

............................................ (1)احتجاج طبرسى، ج 1، ص 411. (2)تفسیر قمى، ج 2، ص 445.

علامه سید محمد حسین طباطبایى قدس سره ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 637

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.