صفحه : 640
كن، (چون كلمه نحر به معناى سر بریدن شتر به آن نحو خاص است،همچنان كه كلمهذبحبه معناى سر بریدن سایر حیوانات است).
بعضى(1) دیگر گفتهاند: معنایش این است كه براى پروردگارتنماز بخوان، و وقتىسر از ركوع بر مىدارى به طور كامل بایست.
بعضى(2) دیگر معانى دیگرى هم ذكر كردهاند.
ان شانئكهو الابتركلمه: شانىءبه معناى دشمن خشمگین، وكلمهابتربه معناى اجاق كوراست، و این كسى كه چنین زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده.
بعضى گفتهاند: مراد از ابتر منقطع از خیر، و یا منقطع از قومخویش است، كهخواننده توجه فرمود این قول با روایات شان نزول نمىسازد.
بحث روایتىروایاتى در باره اینكه مراد ازنحردرفصل لربكو انحربلند كردن دستها در موقع اداء تكبیر نماز است
در الدر المنثور است كه بخارى ابن جریر و حاكم از طریقابى بشر از سعید بن جبیراز ابن عباس روایت كردهاند كه گفت: كوثر آن خیرى است كه خداى تعالىبه رسول خدا(ص)داد.ابو بشر مىگوید: به سعید بن جبیر گفتم جمعى از مردممعتقدند كه كوثر نام نهرى دربهشت است.سعید گفت نهرى هم كه در بهشت استیكى ازخیرهایى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته (3).
و در همان كتاب آمده كه ابن ابى حاتم، حاكم، ابن مردویه،و بیهقى در كتابسنن خود، از على بن ابى طالب روایت كردهاند كه فرموده وقتى این سوره بر رسولخدا(ص)نازل شد، از جبرئیل پرسید: ایننحیرةكه خداى عز و جل مرا بدان مامورفرموده چیست؟گفت: منظورنحیرة نیست، بلكه خداى تعالى مامورت كرده وقتى مىخواهىاحرام نماز ببندى دستهایت را بلند كنى، هم در تكبیرة الاحرامو هم در هنگام ركوع رفتن وهم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه این نماز ما و نماز فرشتگانى است كه درهفت آسمانهستند، و براى هر چیزى زینتى است، و زینت نماز دست بلند كردن در هر تكبیر است.
............................................ (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (3)الدر المنثور، ج 6، ص 402.
صفحه : 641
روایاتى راجع به زخم زبان زدن به پیامبر(صلى الله علیه و آلهو سلم)در مورد نداشتن اولاد ذكور، كسى كه زخم زبان زد، و نزول سوره كوثرو رسول خدا(ص)فرمود:دست بلند كردن یكى از مظاهراستكانت و التماس است كه خداى تعالى(در مذمت كفار)فرموده: فما استكانوا لربهم و مایتضرعون -براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى (1).
مؤلف: این روایت را صاحب مجمع البیان از مقاتل از اصبغبن نباته از آن جناب نقلكرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى این روایت را در تفسیرهاى خود آوردهاند.و نیزگفته همهعترت طاهره از آن جناب نقل كردهاند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودىزیر گلو در هنگام نماز است (2).
و نیز در الدر المنثور است كه ابن جریر از ابى جعفر روایت كرده كه درذیل آیهفصل لربكگفته است: یعنى نماز بخوان، و در معناى كلمهو انحرگفته: یعنى دستهارادر آغاز نماز و هنگام گفتن تكبیر افتتاح، بلند كن (3).
و نیز در همان كتاب است كه ابن مردویه از ابن عباس روایت كرده كهدر تفسیر آیهفصل لربك و انحرگفته: خداى تعالى به رسول گرامیش وحى فرستاد كه وقتى تكبیر اولنمازرا مىگویى دستها را تا برابر نحرت - گودى زیر گلویت - بلند كن، این است معناىنحر (4).
و در مجمع البیان در ذیل آیه از عمر بن یزید روایت كرده كهگفت: من از امامصادق(ع)شنیدم كه در تفسیر آیهفصل لربك و انحرمىفرمود:این نحر عبارتاست از بلند كردن دستهایت تا برابر صورت (5).
مؤلف: آنگاه مىگوید: عبد الله بن سنان هم مثل این حدیثرا از آن جناب نقلكرده، و نیز قریب به آن را جمیل از آن جناب روایت كرده است (6).
و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طریقكلبى از ابى صالح از ابنعباس روایت كردهاند كه گفت: بزرگترین فرزند رسول خدا(ص)قاسم، سپس زینب، وآنگاه عبد الله، و پس از او ام كلثوم، و آنگاه فاطمه و در آخر رقیه بود، قاسم ازدنیا رفت و اولین كس از فرزندان آنجناب بود كه در مكه از دنیا رفت، و بعد از او عبد الله ازدنیا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او ابتر و بى عقب است، در
............................................ (1)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)مجمع البیان، ج 10، ص 550. (3 و 4)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (5 و 6)مجمع البیان، ج 10، ص 550.
صفحه : 642
پاسخش خداى تعالى این آیه را فرستادكه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است (1).
و در همان كتاب است كه زبیر بن بكار و ابن عساكر،از جعفر بن محمد از پدرشروایت كردهاند كه فرمود: قاسم پسر رسول خدا(ص)در مكه از دنیارفت و بعداز دفن جنازه آن جناب رسول خدا(ص)به عاصى بن وائل وپسرش عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا(ص)را از دور دید گفت: الآن زخم زبانى به او مىزنم، همین كهآن جناب نزدیك شد، گفت: چه خوب شد كهاجاقش كور شد، در پاسخ او این آیه نازل شد: ان شانئك هو الابتر (2).
و نیز در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم از سدى روایت كردهكه گفت: قریش رارسم چنین بود كه وقتى فرزند ذكور كسى مىمرد مىگفتند: بتر فلان، و چون فرزندرسولخدا(ص)از دنیا رفت عاصى بن وائل گفتبتریعنى فرزند ذكورشمرد، و این فرد(رسول خداص)از همه بیشتر بتر شد، (چون هیچ فرزندذكور برایش نماند) (3).
از تواریخ آمده كه شماتت كننده ولید بن مغیره بوده.ودربعضى(5) دیگر آمده كه ابو جهل بوده.و در(4) بعضى (6) دیگر آمده كه عقبة بن ابى معیط بوده.ودربعضى(7) آمده كه كعب بن اشرف بوده، ولى معتبر همان است كه مىگفت عاصى بن وائلبوده است.
مؤید آن، روایتى است كه مرحوم طبرسى آن را دراحتجاج از حسن بن على(ع)نقل كرده كه آن جناب در حدیثى كه روى سخنش در آن با عمرو بن العاصى است،فرموده: و تو در بسترى مشترك متولد شدى(یعنى مادرت هم با عاصى بن وائل هم بسترمىشده و هم با دیگران)، و وقتىمتولد شدى عدهاى از رجال قریش بر سر تو نزاع كردند، ابو سفیان بن حرب گفت این پسر از نطفه من است.ولید بنمغیره گفت: از من است.عثمانبن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر یك ادعا كردند كه از من است، تاآنكهاز میان همه آنان لئیمتر و بى حسب و نسبتر و خبیثتر و ستمكارتر و زناكارترشانعاصىبن وائل زورش بر سایرین چربید و تو را به خود ملحق ساخت.
و نیز این تو بودى كه براىبر شمردن افتخاراتت به خطبه ایستادى، و گفتى این منم.
............................................ (1)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (الدر المنثور، ج 6، ص 403. (4 و 5 و 6 و 7)روح المعانى، ج 30، ص 248.
صفحه : 643
كه محمد را زخم زبان مىزنم، و عاصى بن وائل گفت: محمدمردى ابتر است، یعنى اولادذكورى ندارد، اگر از دنیا برود نامش از صفحه روزگار محو مىشود، و خداى تعالىدرپاسخش فرمود: ان شانئك هو الابتر - تا آخر حدیث (1).
و در تفسیر قمى در ذیل آیهانا اعطیناك الكوثرآمدهكه كوثر نهرى است دربهشت، كه خدا آن را به محمد(ص)داده، تا عوض از پسرش ابراهیم باشد (2).
مؤلف: این روایت علاوه بر اینكه مرسل است، یعنى سندش ذكر نشده،و علاوه براینكه مضمر است، یعنى تنها در آن آمده كه: فرمودو روشن نكرده كه كدام یك ازائمهفرموده، با سایر روایات معارض است، و تفسیر كوثر به نهرى در بهشت منافات ندارد كه كوثربه معناى خیر كثیرباشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبیر گذشت نهر بهشتى هم مصداقى ازخیر كثیر است.
............................................ (1)احتجاج طبرسى، ج 1، ص 411. (2)تفسیر قمى، ج 2، ص 445.
علامه سید محمد حسین طباطبایى قدس سره ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 637