در متن به خاطرات زندانی ای اشاره می شود که مدعی است از طریق گفتمان او با صیاد شیرازی متوجه تاسیس ارتش آزادیبخش شده است. این می شود نقش صیاد در سرکوب زندانیان سیاسی. در این رابطه می خوانیم:
" صیاد شیرازی شروع به صحبت کرد. مضمون حرف او این بود که ما قدرت داریم و ارتش عراق را با آن همه نیرو شکست دادیم. اینکه چند نفر دور هم جمع بشوند و بگویند ارتش درست کرده ایم این یک شعار بیش نیست. بعد از حرفهای او بود که تازه ما متوجه شدیم ارتش آزادیبخش تشکیل شده است."(4)
یا در بخش دیگری دلیل کینه به اصطلاح انقلابی مجاهدین به صیاد تلاش برای حفظ وحدت ارتش و سپاه ذکر می شود، در این رابطه می خوانیم:
" صیاد شیرازی در مراسم صبحگاه مشترک پرسنل نیروی نظامی و انتظامی استان فارس با اشاره به وحدت و هماهنگی ارتش و سپاه در طول جنگ هشت ساله ضرورت حفظ وحدت را مورد تاکید قرار داد."(5)
این نمونه های در نوع خود شگفت انگیز به عنوان ادله مجاهدین برای ترور صیاد شیرازی هر واقع نگری را متقاعد می کند که این ادعاها نمی تواند صورت مسئله اصلی مجاهدین برای این اقدام باشد. می ماند بررسی فرضهای دیگری که در نهایت این اقدام را خارج از اراده و خواست مجاهدین منظور می کند. واقعیت این است که صیاد شیرازی یک عنصر ملی است. او صرفنظر از تمامی چالشهای درون مرزی اما وظایفش در قبال حراست و دفع هر گونه تعرض نظامی به خاک کشور تعریف شده است. مجاهدین خود نیز به خوبی نسبت به موقعیت و وظایف او اشراف دارند. با این حال تمسک آنها به بهانه های واهی که به نمونه هایی از آن اشاره شد دو فرض را محتمل می کند. اینکه مجاهدین بر اساس شرایط پیش رو و شکستهای سیاسی و نظامی تلاش می کنند با این اقدام مورد توجه رسانه های غربی واقع و بخشی از انزوای خود را ترمیم کنند. این فرض با عنایت به حجم قابل ملاحظه ای از اخبار خبرگزاریهای مختلف دنیا و پوشش دادن وسیع و دامنه دار مجاهدین در نشریه خود می تواند توجیه کننده بخشی از این اقدام باشد. در این رابطه کافی است به حجم این مطالب در نشریه مجاهد توجه شود. نقطه کانونی این اخبار و تحلیلها بر بزرگ نمایی توان نظامی و قدرت مانور مجاهدین در داخل خاک ایران تاکید دارد.