تبیان، دستیار زندگی

سلام

نمی دونید چیا من کشیدم تا به انجمن رسیدم

حالا براتون می گم

اقا ما رسیدیم به سر خیابون نادری اگه اشتباه نکنم اسم خیابون را

ممل به ما گفته بود ، داخل خیابون اولین کوچه سمت راست سر کوچه

ما رفتیم سر کوچه هیچی ندیدیم

دیدم سر کوچه یه نفر داره ماشین درست می کنه

بهش گفتم ، ببخشید موسسه تبیان می دونید کجاست

مرده بهم گفت : چی چی کجاست

تو دلم گفتم ممل منو مچل کرده یا همون پیچونده

بعد به مرده گفتم هیچی شما کارتونو بکنید

با هزار سختی بالاخره پیداش کردم با خوشحالی وارد موسسه شدم

دم در که وارد شدم دو تا اقا با تعجب نگاهم کردند ،به خودم گفتم لابد نوشته رو چپکی خوندم که اینا اینجوری نگام می کنند رفتم جلو گفتم موسسه تبیان گفتند بله گفتم می خواهم برم کلاس نجوم

گفتند :بفرمائید اسانسور از این طرفه

سوار اسانسور که شدیم زدم طبقه پنجم تا اسانسور درش داشت بسته می شد یه اقاهه سریع خودشو به در اسانسور کوبید و در و به زور باز کرد و وارد اسانسور شد و درو نگه داشت

گفتم یا علی چه اتفاقی افتاده

 گفت ببخشید اینجا اسانسور ساخت کدوم کشوره

تو دلم گفتم ... (به علت بعضی موضوعات از گفتن ناسزا معذوریم)قلبمو از جا کندی اینو می خواستی بگی

دقت کردم دیدم نوشته جرمنی بهش گفتم ساخت المانه اخه دو سواد انگلیسی داریم

و یه خانمه وارد اسانسور

فکر کنم طرف فردین بود اومده بود در اسانسور را برای خانمه نگهداره برای اینکه ضایع نشه این سوال و پرسید

سرتونو درد نیارم رفتیم طبقه پنجم

با دو تا در رو به رو شدم یکی نوشته بود دفتر مدیر عامل و دیگری نوشته بود مدیر عامل

من قسمت مدیر عامل و انتخاب کردم ، در زدم و وارد شدم یه نفر اونجا بود نمی دونم کی بود

گفت بفرمائید

گفتم ، می خواهم برم کلاس نجوم

گفت : کلاس نجوم(با تعجب) 

تو دلم گفتم ممل پوستتو می کنم بازم منو مچل کردی

گفت اطلاعی ندارم برید از دفتر بپرسید

رفتم به سمت دفتر مدیر عامل ، :

تق تق در زدم وارد شدم دو تا خانم بودند و گفتم ببخشید کلاس نجوم کجاست

گفتند : رو به رو هستش

من دوباره رفتم رو به رو دیدم دو تا در هستش تا می خواستم در سمت چپی رو باز کنم گفتم دوباره سوال کنم تا ضایع نشم

خوب شد سوال کردم چون گفتند در سمت راستیه

با هزار مشقت خودمو به کلاس رسوندم

من از موسسه تبیان چیزی جز در ندیدم

وجب به وجبش در بود

حوادث ای شصت چی همش به سرم اومد

فقط یادم رفت پیش خانم احمدی برم و سال نو را بهشون تبریک بگم واقعا شرمندشونم

سلام

اقایون و خانمها فقط نگیداین بهم ریختن سایت تبیان همش به خاطر پا قدمی منه شورشیه ها

حالا باید امروز که من اومدم موسسه اینجوری بشه سایت

ازتون شاکی می شم

سلام

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

نه من نمیگم از پا قدم شماست..

فقط میشه بگید با دستاتون با سایت چیکار کردین که اینطوری بهم ریخته؟!؟!

هوالحکیم

سلام ...به به حسین آقا ...از اونورا .... من هم این ره طولانی رو طی کشیدم ... ببخخشید طی کردم ...هههههههه......اونروز که اومدیم همایش تهران رو میگم ..اونروز خیلی بهمون خیلی خوش گذشت....جات خالی بووود

فعلا

یا علی مددی

با سلام

خب تبیانه دیگه مثل تمام ادارات باید هزارتا در داشته باشه اگه در نباشه پس چی باشه پنجره؟

البته هر دری هم برای بخش های مختلف هست ولی چون که اینجا ... هست همش در داره.

ولی خوب سر کارت گذاشت مملا.

به نام خدا

سلام

تاپیک رو دیدم گفتم یا خدا باز الان به صندلی ه من گیر داده!

فقط میتونم بگم:

حقتونه....

شور....منظورم قدمتونه

:D

یوهاهاها

به نام خدا سلام

همه مثل من نیستن که کروکی بکشن بدت دست ملت ! من حتی تعداد درها رو هم گفتم ! اخی ! یادش به خیر و نیکی ! ( شوخی بود جناب ممل ! به دل نگیریدا ! : )  )

شما قرار بود فقط از جلوی در موسسه رد شین که ما اسمتونو تو طرحها بیاریمو ازتون تشکر کنیم ! حالا که دیگه به همه سوراخ سمبه های تبیان هم سرک کشیدین دیگه باید به عنوان یکی از دست اندرکاران اسمتون آورده بشه ؛)

به هر حال شما هم پاتون به تبیان باز شد اما نمی دونم چرا شناسه ها به هم ریخته !!!!!!!! مشکل از پای شما نیست مسلما ! :پی

شاد باشین

سلام

آخه اگر میدونستین در چه شرایطی من ادرس دادم حسین، حق میدادین بهم!

با موبایل اومده بودم چت، تو کنفرانسی که هزار نفر پی ام میدادن، یعنی من و حسین و انلاکر که معادل هزار نفر مشیه بودم، داشتم به حسین ادرس میدادم، خب تعداد درهای تبیان زیاد بود، منم نشمرده بودم برای همین به مشکل خورد!

این دفعه برای دوستان یه نقشه سه بعدی انمیشنی طراحی میکنم، که از روش بتونن موقعیت یابی کنن کلاس رو که دیگه گم نشن، عین این فیلم خارجکی ها :D

سربلند و پیروز باشین...

سلام سلام سلام 

حس غریب

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

بله خیلی بهمون خوش گذشت جای دوستان خالی

نه من نمیگم از پا قدم شماست..

این نظر لطف شماست

فقط میشه بگید با دستاتون با سایت چیکار کردین که اینطوری بهم ریخته؟!؟!

ااااااااااا من فقط دست به کلید اسانسور زدم که بیام طبقه پنجم اگه می دونستم این کار اختلال وارد می کنه از راه پله میومدم

حاج قدرت الله

سلام ...به به حسین آقا ...از اونورا .... من هم این ره طولانی رو طی کشیدم ... ببخخشید طی کردم ...هههههههه......اونروز که اومدیم همایش تهران رو میگم ..اونروز خیلی بهمون خیلی خوش گذشت....جات خالی بووود

خوبه حالا یه نفر ما رو درک می کنه، یه چیزایی از ورود شما به موسسه شنیدم جریان گز و انجمن و خانمی که اسمشو نمی برم

و مهمتر از همه فلافل 500 تومنی

انلوکر

به نام او

سلام

آرسو جان از حق نگذریم تو هم همچین هنری نکردم دخترم... دخترمی درست... ولی دلیل نمیشه که الکی به خودت جلوی محرم و نامحرم افتخار کنی

:D

تو به اون بنده خدایی که آدرس دادی آدرس کجا رو دادی؟ اگه منفی ه دو بوده که هیچ شاهکاری نکردی

تو اون زیر زمین دور از جون هر ادم شوتی هم میومد کلاس رو میپیدایید

ولی اگه آدرس بالا رو دادی خب اون وقت میتونی جلوی چش هر محرم و نامحرم به خودت افتخار کنی

ضمنا در حین افتخار کردن یادت نره تو به ننت رفتی...

البته فقط در موارد مثبت...آره جونم

به نام خدا ، جیم خدافظ !

من از دیشب نوشته های حسین طهوری رو می خونم نیشم باز میشه ! باحال می نویسی

از این به بعد هر کاری خواستیم بکنیم دیروز رو حتما به یاد میاریم ! امید است اسمتون ازقید  قلم نیفته !

راستی خداحافظ

- ننه باور کن من آدرس درست و حسابی داده بودم ! من از سایت شهرداری رفتم نقشه ولیعصر تا تبیان رو تمام رنگی پیدا کردم . با خط رنگی هم مشخص کردم . تازه همون منفی دو رو هم ادرس دادم ! گفتم جلوش یه یخچالی هست قدیمی که قفل هم داره روش ! وگرنه کی می فهمید پشت اون یخچال کلاس علمی برگزار میشه ؟ ؟ ؟ اصلا در پیدا بود ؟؟؟؟

این طبقه 5 رو هم گفتم همه درها رو ! من همه چیو وصف کردم که شوکه نشن :دی

دیگه نمی دونم اون نقشه ها و اون وصفیات چقدر مثمر ثمر واقع شدن ! نپرسیدم ازشون

خودش که نیست خداش که هست ! همون شاهده

بگم من اصلا بلد نیستم ادرس بدما ! اسم کوچه بغلیمونم بعد از سالها تازه فهمیدم چیه ! همیشه تو دلم دعا می کنم که کسی ازم آدرس نپرسه ! اگه بپرسه خودش بیچاره میشه ! :دی

شاد باشین