• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
زن ریحانه آفرینش (بازدید: 3874)
دوشنبه 3/1/1388 - 15:14 -0 تشکر 101010
خدیجه ثقفی یک بانوی نمونه

....وخدایی که در این نزدیکی است.

سلام دوستان

رحلت همسر عزیز امام خمینی "ره " را به همه ایرانی و مسلمانان عزیز به خصوص جامعه زنان مسلمان تسلیت عرض میکنم . از دست دادن ایشون غم بزرگی بردل ملت ایران به خصوص خانمهای ایرانی و مسلمون نشاند .

همسر امام خمینی بی شک یکی از نمونه های تاریخ ما هستند . یه همسر نمونه ، یه مادر نمونه و یه خانم نمونه .

خانمهای ایرانی میتونن ایشون رو الگو قرار بدن در جای جای زندگی .

پس چه خوبه که با ایشون بیشتر آشنا بشیم و با زندگیشون آشنا بشیم وسعی کنیم ایشون رو الگوی زندگی بعد از حضرت زهرا قرار بدیم ......

دوستان هر اطلاعاتی از ایشون دارن در اختیار دیگران قرار بدن.....

كاش معشوق ز عاشق طلب جان میكرد

تا كه هر بی سر و پایی نشود یار كسی

کد بازاریاب :424322

دوشنبه 3/1/1388 - 15:19 - 0 تشکر 101011

....وخدایی که در این نزدیکی است.

بانو خدیجه ثقفی همسر گرامی حضرت امام خمینی (ره) ، متولد سال 1294 هجری شمسی بود، ایشان فرزند میرزا محمد ثقفی تهرانی از شاگردان آیت‌الله حائری یزدی بود.

بانو خدیجه ثقفی تا كلاس ششم تحصیل كرد و خانواده مادری برای ایشان معلمی خصوصی برای تدریس زبان فرانسه استخدام كرده بود كه بین شش ماه تا یك سال به ایشان فرانسه درس می‌داد.

میرزا محمد ثقفی تهرانی در زمان تحصیل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح ‌الله مصطفوی خمینی (حضرت امام) كه در آن زمان 27 سال داشت آشنا شد كه همین آشنایی، واسطه‌ ازدواج امام خمینی(ره) با بانو ثقفی در سال 1308 شمسی شد.

ثمره این ازدواج تولد سید مصطفی، فرزند اول آنها در آذر 1309؛ سید احمد در 26 اسفند 1324 و خانم‌‌ها سیده فریده‌،‌ سیده زهرا و سیده صدیقه بود.

خانم ثقفی خود درباره نام خانوادگی‌اش گفته بود: ثقفی به نام عشیره‌ای از اجدادمان باز می‌گردد كه در كربلا در ركاب سیدالشهدا (ع) جنگیده بودند.

كاش معشوق ز عاشق طلب جان میكرد

تا كه هر بی سر و پایی نشود یار كسی

کد بازاریاب :424322

سه شنبه 4/1/1388 - 13:46 - 0 تشکر 101140

به نام خدا

و سلام

تسلیت می گم فوت همسر گرامی امام خمینی (ره) رو به همه ی دوستان و تشکر می کنم از

خانم آقایی عزیز به خاطر زدن این تاپیک که باعث شدن ما با زندگی این بانوی بزرگوار بیشتر

آشنا بشیم.

-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-

«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت كه مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذكر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ كند. [حال] من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی به حمدالله تاكنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتا جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف كه محبوب عزیزم همراهم نیست كه این منظره عالی به دل بچسبد... ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله.


عاشقانه‌ترین نامه‌ای كه از یك فقیه، مجتهد، مرجع تقلید شیعه و رهبر فرهمند ایران طی چند دهه بر جای مانده و نه فقط در میان روحانیان و سیاستمداران كه در میان روشنفكران و نویسندگان هم بی‌نظیر است.


گرچه خانم خدیجه ثقفی؛ بانو قدس ایران، همسر گرامی امام خمینی در همان ایام فروردین‌ماه 1312 هجری شمسی نامه عاشقانه حضرت روح‌الله رهبر آینده انقلاب اسلامی ایران را از فرط شرم و حیای ایرانی و اسلامی پاره كرده، اما چند سال پیش این نامه از همه جا سردرآورده و نه فقط در صحیفه امام كه در مطبوعات و حتی رادیو و تلویزیون خوانده شد.


اما این خانم كیست كه «روح‌الله» خمینی با همه قدرت و عظمت سیاسی و دینی‌اش به قربانش می‌رود، تصدق‌اش می‌شود، نور چشم و قوت قلبش می‌خواند و حتی در ساحل زیبای بیروت صد حیف می‌خورد كه محبوب عزیزش همراهش نیست؟؟؟؟

خدایا هرگز نگویمت دستم بگیر،

 

                          سال‌هاست گرفته‌ای، 

                                                        مبادا رها كنی...

 

سه شنبه 4/1/1388 - 14:4 - 0 تشکر 101142

خدیجه خانم ثقفی معروف به «قدسی ایران» دختر میرزامحمد بود كه «آیت‌الله سیدمحمد صادق  لواسانی» او را به امام خمینی برای همسری پیشنهاد داد.


اگرچه، پدر او عالم دینی بود، اما تا دبیرستان، به دخترانش اجازه داد تا در مدارس جدید تحصیل كنند.

خدیجه خانم می‌گوید: «پدرم با دبیرستان رفتن من مخالف بود، چون روحیه‌اش متجددانه نبود   .

او می‌گفت: چون در دبیرستان معلم مرد است، فراش مرد است و بازرس مرد است، نرو.» به هر حال او تا كلاس ششم تحصیل كرد؛ با چاقچور و لباس آستین‌بلند.

پس از آن «از طرف خانواده مادری برای ایشان خانم معلم كلیمی جهت تدریس زبان فرانسه   استخدام كردند كه بین 6 ماه تا یك سال به ایشان فرانسه درس می‌داد.» زمانی كه پدر او به قم

رفت، خدیجه خانم با محیط قم آ‌شنا شد و آن را نمی‌پسندید: «قم مثل امروز نبود، زمین خیابان تا لب دیوار صحن قبرستان بود و كوچه‌ها خیلی باریك بودند.

به همین خاطر زود از قم می‌آمدم و آن دو ماهی هم كه پدرم مرا به زور نگه داشت، خیلی ناراحت بودم.» چراكه او، از خانواده‌ای مرفه بود و با مادربزرگ مادری‌اش در تهران خو گرفته بود.

  مادرش هم دختر خزانه‌دار ناصرالدین‌شاه بود و به این دلیل«خازن‌الملوك» نامیده می‌شد.

پدرش هم اگرچه روحانی بود، اما از سوی دیگر، با سیاست همراه نبود: «در خانواده همسر امام  و بعد هم زمانی كه این خانواده با امام وصلت كرد تا آخر روابط سیاسی برقرار نبود و به یك معنا اصولا سیاسی نبودند، یعنی هیچ وقت وارد مسائل سیاسی نمی‌شدند و تنها در این حد از سیاست می‌دانستند كه مثلا شاه عوض شد. خود پدر هم گرچه روحانی بودند؛ اما «روحانی صرف» بود؛ یعنی نماز و درس و بحث و اصلا در مسائل سیاسی دخالت نمی‌كردند.» اما آنچه مایه آشنایی حاج آقا ثقفی و حاج آقا روح‌الله بود، دین و دیانت بود.

-------------------------------------
حاج سیدمحمد صادق لواسانی، دوست مشترك ثقفی و خمینی مایه آشنایی را پربار می‌كرد و او بود كه به حاج آقا روح‌الله گفت: «چرا ازدواج نمی‌كنی؟» كه او پاسخ داد: «من تاكنون كسی را برای ازدواج نپسندیده‌ام و از خمین هم نمی‌خواهم زن بگیرم. به نظرم كسی نیامده است.» در این هنگام لواسانی به او پاسخ می‌دهد: «آقای ثقفی دو دختر دارد، خانم داداشم می‌گوید: خوبند.» اینگونه می‌شود كه آقای لواسانی ماموریت خواستگاری از این خانواده را برعهده می‌گیرد،‌ اما پاسخ دختر مورد نظر «نه» است. او از قم بدش می‌آمد و زندگی با طلبه را نمی‌پسندید؛ چراكه «طلبه‌ها معمولا خشك بودند، وضعیت مالی خوبی نداشتند و گاهی برخی از آنها احترام به زن نمی‌گذاشتند. البته دلیل اصلی عدم تمایل به سكونت در قم بود.» به هر حال یكی از نوادگان امام، ماجرای خواستگاری از «خانم» را «شیرین» توصیف می‌كند:


 «10» ماه طول می‌كشد تا خانم جواب مثبت دهند. 5 بار خواستگاری انجام می‌شود كه آقای سیدمحمدصادق لواسانی تشریف می‌آورند، نه آقای كاشانی.

ناگهان با این سوال روبرو می‌شویم كه چگونه خانم با این همه مخالفت جواب مثبت می‌دهند؟

او می‌گوید: «حین همین جلسات كه آقای لواسانی می‌آیند و می‌روند، خانم خوابی می‌بینند:

«ایشان وارد اتاقی می‌شوند كه سه سید نورانی نشسته بودند. یك پیرزنی آمد و من [خانم] از او پرسیدم كه اینها چه كسانی هستند؟ او گفت: آن وسطی پیامبر(ص) است و آنكه سمت راست نشسته امیرالمومنین(ع) است و سمت چپی امام حسن(ع) است، اما تو كه از اینها بدت می‌آید! من پاسخ دادم كه از اینها بدم نمی‌آید، اینها ائمه من هستند. چرا باید بدم بیاید؟ خیلی هم دوستشان دارم. پیرزن بار دیگر اصرار كرد كه نه، تو از اینها بدت می‌آید!» از خواب بیدار می‌شوند و برای خدمتكار منزل نقل می‌كنند. او به ایشان گفت كه چون این سید[امام] را رد می‌كنی، این خواب را دیده‌ای. در نهایت با توجه به این خواب و نظرمثبت پدرخانم،ایشان جواب مثبت می‌دهند. یك ماه ابتدایی پس از ازدواج تهران بودند و پس از آن بهقم می‌روند

ادامه دارد...


خدایا هرگز نگویمت دستم بگیر،

 

                          سال‌هاست گرفته‌ای، 

                                                        مبادا رها كنی...

 

سه شنبه 4/1/1388 - 14:21 - 0 تشکر 101146

 ...

خدیجه خانم، قدسی ایران به منزل آیت‌الله خمینی وارد می‌شود و با عالم دینی‌ای روبرومی‌شود كه نهایت احترام را برای او قائل است. البته خود خانم هم در ابتدای زندگی این مساله برایش اهمیت داشت:  رابطه خانم با آقا یك رابطه بسیار محترمانه‌ای بوده است.  

خانم در اول زندگی به آقا گفتند كه بیایید تعبیرات‌مان را با یكدیگر محترمانه بكنیم و همدیگر را محترمانه صدا بزنیم. هیچ وقت امام یك كلام بی‌احترامی به خانم نكردند و ایشان هم همین‌طور.


در طول زندگی 70 ساله آنها هم هیچ‌گاه امام با صدای بلند با ایشان صحبت نكردند.

در اواخر حیات امام، خانم به شاه‌عبدالعظیم برای زیارت رفته بودند و دیر شده بود. در حالی كه آقا معمولا ساعت 2 بعدازظهر ناهار می‌خوردند. امام یك ساعت و نیم سر سفره نشسته بودند تا خانم بیاید و غذا نخورده بودند. هیچ‌گاه امام از خانم نخواستند كه فلان چیز را برایشان بیاورند؛ آب، چای و


خدیجه خانم در بیان خاطراتش در این باره می‌گوید: «حضرت امام به من خیلی احترام می‌گذاشتند و خیلی اهمیت می‌دادند. هیچ حرف بد یا زشتی به من نمی‌زدند. امام حتی در اوج عصبانیت هرگز بی‌احترامی و اسائه ادب نمی‌كردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف می‌كردند تا من نمی‌آمدم، سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی‌كردند. حتی حاضر نبودند كه من در خانه كار كنم.


همیشه به من می‌گفتند:«جارو نكن». اگر می‌خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم می‌آمدند و می‌گفتند: بلند شو، تو نباید بشویی...» امام حتی در مسائل شخصی خانم دخالت نمی‌كرد و در مورد لباس و رفت و آمدهای او نظر نمی‌داد.

نوه امام از قول مادربزرگش می‌گوید: « اصلا امام كاری به رفت و آمد ایشان نداشت. فقط در  ابتدا، امام باید خانواده یا فرد مورد نظر را می‌شناختند، اما پس از آن دیگر حرفی نمی‌زدند.

ادامه دارد...

خدایا هرگز نگویمت دستم بگیر،

 

                          سال‌هاست گرفته‌ای، 

                                                        مبادا رها كنی...

 

سه شنبه 4/1/1388 - 14:29 - 0 تشکر 101148

سوالی پرسیده می‌شود كه: پس امام به همسر و فرزندانش چه توصیه می‌كرد كه آنان اینگونه در مسیر راستی راه می‌پیمودند؟

«امام كلا در زندگی به یك اصل معتقد بودند كه خانم این اصل را اینگونه روایت می‌كنند: اگر می‌خواهید به بهشت بروید؛ دو كار انجام دهید: اول اینكه هرچه خداوند واجب دانسته، انجام دهید و هرچه حرام دانسته، انجام ندهید. امام فقط این دو قید را گذاشته‌اند. البته خانم و خانواده كاملا رعایت می‌كردند چرا كه آقا، فردی نبودند كه در برابر خلاف شرع سكوت بكنند.»   

اما به هر حال، خانم هم این رفتار امام را تایید می‌كند و می‌گوید: «به مستحبات خیلی كاری نداشتند. به كارهای من هم كاری نداشتند. هر طوری كه دوست داشتم، زندگی می‌كردم.»‌

 ----------------------------------

 امام حتی منزل را به محلی برای تدریس تبدیل كرده بودند و به همسر خود به عنوان شاگرد «جامع‌المقدمات» می‌آموختند: «خانم قبل از ازدواج مدتی ادبیات عرب را نزد پدرشان فرا گرفته بودند. نزد امام هم ادامه دادند و كتاب «جامع‌المقدمات» را می‌خواندند.      

*
امام سریع درس می‌دادند، از خانم پرسیدم كه ایشان اینگونه تدریس می‌كردند، شما متوجه می‌شدید؟ ایشان فرمودند: بله، می فهمیدم. خانم حافظه فوق‌العاده‌ای داشتند، یك غزل را یك بار می‌خواندند، حفظ می‌شدند. البته ایشان ذوق شعری هم داشتند.     

*

خدایا هرگز نگویمت دستم بگیر،

 

                          سال‌هاست گرفته‌ای، 

                                                        مبادا رها كنی...

 

سه شنبه 4/1/1388 - 14:38 - 0 تشکر 101149

نوه خانم و آقا درباره نقش مادربزرگش در منزل امام و همراهی 70 ساله او با ایشان می‌گوید:

خانم واقعا همراه امام بودند.

شك ندارم كه اگر خانم امام نبود، امام به هیچ وجه به این موفقیت‌ها نمی‌رسیدند.

 نقش خانم در خانواده نقشی فوق‌العاده است و یك محوریت واقعی دارند.

ایشان شرایط امام را در تمامی مقاطع درك می‌كردند و ریاست منزل همواره بر عهده ایشان بود.

:منبع

http://tabnak.ir/

خدایا هرگز نگویمت دستم بگیر،

 

                          سال‌هاست گرفته‌ای، 

                                                        مبادا رها كنی...

 

چهارشنبه 5/1/1388 - 17:36 - 0 تشکر 101373

....وخدایی که در این نزدیکی است.

سلام دوستان

ممنونم از ستاره 20 عزیز . خیلی اطلاعات خوبی در اختیارمون قرار بدید . انشاالله دوستان دیگه هم همکاری کنند .

كاش معشوق ز عاشق طلب جان میكرد

تا كه هر بی سر و پایی نشود یار كسی

کد بازاریاب :424322

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.