تبیان، دستیار زندگی

....وخدایی که در این نزدیکی است .

سلام دوستان

میخوام براتون از سفری که رفتم بگم .سفرنامه ام رو بخونید و لذت ببرید .....

البته مدیر این انجمن بهم دستور دادن که سفرنامه رو باید بنویسم . دیگه نمیشه رو حرف ایشون حرفی زد ( چشمک )

امیدوارم بخونید و لذت ببرید و انشاالله بتونم حق مطلب رو ادا کنم ......

درسته از اسم تاپیک متوجه شدید سفر به کجا بوده ....به سرزمین نور ، به قطعه ای از بهشت به سرزمین شهادت ، عشق و پاکی . و اونجا جایی نیست جز جبهه های جنوب کشورمون ..........

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

زهره جان ... این جا به طور ویژه بهت خوش آمد میگم ... هر چند میدونم احتمالا هنوز دوست داشتی اونجا می بودی و ...

منتظر گزارشت هستیم شدید ... دعا کن قسمت ما هم بشه ...

ماندگار باشید

یا حق

....وخدایی که در این نزدیکی است.

دو کوهه

به دوکوهه که برسی به لحظه دیدار نزدیک میشوی. صدای قلبت رو میشنوی که با صدای ملائک همراه میشه . لبیک اللهم لبیک .................آنجا سرزمینی است که فقط دلدادگان حریم وصل در آن راه یافته اند و اکنون تو نیز محرم این حریم گشته ای . محرم اسرار خوبان خدا . تربت پاک دوکوهه را بر چشمهایت بگذار و نیت احرام کن . می گویند به دوکوهه میرسی ، اگر چشم دلت را باز کنی شهدا را میبینی که به استقبال تو آمده اند . با هر کاروان شهیدی همراه است و برگه حضور در این وادی ، حفظ خون شهیدان است . هرگاه به دوکوهه رسیدی و به خیل روندگان طریق عشق پیوستی آنگاه برای حج آماده شو . خدا فقط یه خونه و یه حرم نداره برای خدا در زمین حرم هایی است . همسفر سرزمین نور اینجا لباس احرامت کمی با حرم های دیگه فرق داره یه پارچه سفید سفید چهارگوش با خطهای مشکی که خدا میدونه توی تار و پودش چه رازها که نهفته نشده. لباس احرامت رو بپوش و محرم شو از لحظه احرام بستن مجاز به انجام یکسری کارها نیستی . یادت باشه شهدا که میزبان تواند همه جا با وضو می رفتند . یادت باشه تو محرمی .یادت باشه وقتی برمیگردی باید روحت رنگ چفیه ات باشه سفید سفید...................

دوکوهه در 7 کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160 کیلومتری اهواز قرار دارد . پادگان دوکوهه عقبه عملیات هایی چون فتح المبین بوده و به عنوان مرکز آموزش و اعزام رزمندگان اسلام فعالیت داشته است .این مکان محل استقرار سرداران رشید اسلام شهید احمد متوسلیان ، ابراهیم همت ، رضا چراغی ، یداله کلهر، غلامرضا صالحی، عباس کریمی ، محمود شهبازی ، محسن وزوایی ، علیرضا نوری، سعید مهتدی ، سعید سلیمانی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است ......

دوکوهه رو به اصطلاح بهش میگن ایستگاه آخر قطار چون اینجا برای عملیات آماده میشدند رزمنده ها و از اینجا میرفتند .....حسینیه شهید همت چه صفایی داره . چه آرامشی داره .... وقتی میری تو ساختمانهایی که میدونی یه روزی شهدا اینجا بودن چه حسی داری .......وقتی آروم و تنها یه گوشه ای بشینی میتونی شهدا رو حس کنی و باهاشون حرف بزنی....موقعی که ما رفتیم دوکوهه صبح بود بعد از نماز چند ساعتی اونجا بودیم و خلوت کردیم . بعدش رفتیم . شب هم برگشتیم همین جا برای استراحت ..... نمیدونید شبش چه صفایی داشت هر کسی گوشه ای روی خاکها نشسته بود و رفته بود تو حس ..... همه یه آرامشی در چهره داشتن . انگار شهدا پیش مون بودن و از وجودشون آرامش به همه جا سرایت میکرد ......

یا مقلب القلوب و الابصار

 چشمان گناه آلود ما رو به وجود نازنین حضرت حجت منور کن

می بینم که کاروان بچه های تبیان هنوز هم در جریان هست انشاء الله که قبول باشه

یا علی

به نام خالق مخلوقات
با سلام و صلوات بر محمد و ال محمد (ص)

یكی از دوست های من هم،‌ تازه برگشته، باید برم ازش بپرسم چه خبر بوده اون جا 

كه به قول آقای مهدوی، هر كس برمیگرده بوی خدا میدهد ... 

راستی زهره جان، برای ما كه دعا كردی...

خدا كنه حتی اگر شده، حداقل یك بار رو بتوانیم برویم، گرچه كم است،

اما برای یك آرزومند همین یك بار هم بس است....

....وخدایی که در این نزدیکی است .

انشاالله قسمت همه بشه و برن و ببینن . اینجا رو فقط باید ببینی . من تا قبل از اینکه برم هیچی نمیدونستم از اونجا یعنی فکر میکردم فقط یه منطقه جنگی هست و همین . میگفتم حالا برم ببینم که چی بشه . تو تلویزیون هم میتونم ببینم . وواقعا هدف خاصی نداشتم نمیدونم فقط یه حس خوبی داشتم که برم و اونجا رو ببینم .....ولی الان که رفتم میدونم کجاست . میدونم چه خبره اونجا . ایکاش میشد همیشه طوری زندگی کرد که اونجا زندگی میکردیم . اونجا همه خدایی شده بودن . همه یه حال و هوایی داشتن . واقعا نمیشه توصیف کرد فقط باید رفت و دید . انشاالله قسمت همه عاشقان بشه ......

....وخدایی که در این نزدیکی است.

فتح المبین

به فتح المبین که میرسی دیگر پاهایت به فرمان تو نیستند . میروی ، میدوی ، به دنبال چه میگردی زائر بی تاب سرزمین نور ؟ اگر میخواهی آسمانی شوی در زمین چرا جستجو میکنی ؟ سنگرهای عشق و شیارهای درد را یک به یک میگردی . آری اینجا نقطه عروج و پرواز خوبان است . آری اینجا سرزمینش آسمانی است . حق داری ، پس بگرد . جستجو کن . قدمگاه آن عزیزان سفر کرده را . در نقطه عروج بایست و بالهایت رت به وسعت آسمان دلت باز کن . لحظه پرواز است . از اینجا تو تمامی قله های نور را فتح خواهی کرد ........

عملیات امام مهدی در سال 1360 مقدمه اجرای عملیات فتح المبین بود . در این عملیات پیروزمندانه تعداد 25000 نفر از نیروهای دشمن کشته و زخمی و 15000 نفر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند و مناطق وسیعی همچون رادار ، سایت 4 و 5 و دشت عباس آزاد گشت .......

خاطراتی که راوی برامون تعریف کرد دل همه رو آتیش میزد .اونجایی که یکی از رزمنده ها دستشو جلوی لوله آتشبار گرفته تا بقیه بتونن از مکانی عبور کنند و بعد که دیدن یه دفعه آتشبار قطع شد عبور کردند ووقتی به اونجا برگشتن دیدن که یه رزمنده شجاع و فداکار همین طور که دستش جلو آتیش هست خوابیده خیلی راحت.......این یعنی نهایت شجاعت . اینجاست که میفهمی فداکاری یعنی چی .......

یا اون قسمتی که میگن زیاد شهید داشتیم . فکر کنم تو یکی از دشت های همین فتح المبین که البته ما نرفتیم .میگن اون قسمت شهید زیاد داشتیم و الان اون دشت پر از گل لاله است . گل های لاله رو خیلیا به چشمشون دیدن و اینجاست که میفهمی گل لاله که نماد شهید هست یعنی چی .......

....وخدایی که در این نزدیکی است.

سلام دوستان

شرهانی قطعه ای بکر از دفاع مقدس است که همانند رزمنده های شب سنگر و کمیل وگریه های تودل تارکی ونخلستونهای بی سر بی ریا مونده و همه چیزش به این یکرنگیشه . شرهانی به آدم میگه اگه می خوایی عزیز بشی و توفیق بهشت رفتن و داشته باشی مثل من بیرنگ و یکرنگ باش . یکرنگ یکرنگ به رنگ خاک . مثل لباس تک مدل رزمنده ها. آری همونایی که هنوز دامن پاک شرهانی رو رها نکرده اند و دل رفتن از این بیابونو ندارن گاهی خودشونو نشون می دن و می شن چراغ محفل شبهای تاریک ما میشن شمع معراج شهدا. می شن همونایی که رو دوش ما با افتخار و عزت بدرقه می شن

نمیدونم شرهانی رو میشناسید یا نه . یه تکه ای از بهشته . تنها جایی هست که هنوزم شهید تفحص میکنن . جدیدا هم یه شهید پیدا شده که مزارش همونجا بود . نمیدونید چه صفایی داشت کنار اون شهید نشستن و درد دل کردن .......

کربلای دوکوهه

دوکوهه السلام ای خانه ی عشق...

گفتید دوکوهه و دلم را دوباره هوایی کردید. چند روز پیش اونجا بودم. چه صفایی داشت. اون صبحگاه دوکوهه که انگار هنوز صدای ضربات پوتین رزمندگان در این خاک طنین انداز دلهاست.
حسینیه عشق، حسینیه شهید همت که هر سال به اونجا میرم یه خاطره ی جدیدی ازش میگیرم و یه آرامش روحی و معنوی بهم دست میده.

دوکوهه منزل و مآوای عشاق...

کربلای فتح المبین

حرکت تو شیارهای این منطقه به آدم یه حسی میده، مخصوصا با سربندهای یازهرا(س) که رزمندگان تو این عملیات ، بیشتر سربندهای یازهرا(س) داشتن.
جاتون خالی امسال شب تو این منطقه بودم ...
.
.
.

ولی از مناطق دیگه که صحبت کنیم، من دوجارو بیشتر دوست میدارم و تو این دوجا بیشتر حال کردم:
اول کربلای طلائیه هست که هر وقت اسمش رو هم میفهمم حالم دگرگون میشه و میخوام به اونجا برم.
و دوم کربلای فکه هست. مقتل شهید آوینی و شهدای دیگه که آدمو یاد شهدای کربلا میندازه.

..
..
انشاءالله باز هم بتونم برم به این مناطق و بتونم معرفت کسب کنم و انشاءالله ادامه دهنده راهشون باشم.

التماس دعای فراوان

....وخدایی که در این نزدیکی است.

سلام دوستان

فکه

عزیز دل ، هنوز که از زمین سراغ آسمانیان را میگیری . اینگونه سر در گریبان خاک مبر . رملهای فکه ردپای خوبان را به باد سپرده است . اگر به دنبال جای پای عزیزانت میگردی به آسمان فکه سری بزن . فکه عرفات حاجیان راهیان نور است . کفش از پا و دل از دنیا برمیکنی و به دنبال قطره ای از آب زلال معرفت میگردی . میدانم تشنگی امانت را بریده است . اما به حرمت آقایمان ، حضرت حجت "عج" وبه حرمت جد لب تشنه اش حسین "ع" و به یاد علمدار دشت کربلا ، آب را به آب بسپار و دلت را به آسمان..........

در یادداشتهای باقی مانده از شهیدان گردان های فکه : " امروز ، روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جیره بندی کرده ایم . نان را جیره بندی کرده ایم . عطش همه را هلاک کرده ، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند . دیگر شهدا تشنه نیستند . فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه "س"...........

فکه در شمال غرب استان خوزستان قرار گرفته است . از شمال به منطقه چنانه و از غرب به خط مرزی و از جنوب ه تنگه چزابه و بستان محدود میشود . منطقه رملی و سرزمین شن های روان است . این منطقه مزین به خون شهدای عملیات های والفجر مقدماتی و والفجر یک ، ظفر چهار و عاشورای سه و سرداران شهید همچون حسن باقری، مجید بقایی ، سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی و نیز شهدای بزرگوار تفحص میباشد .

نزدیک ظهر بود رسیدیم فکه . از موقعی که از اتوبوس پیاده شدیم باد شدیدی می وزید . خاک ها تو چشم و صورتمون پاشیده میشد . یاد دشت کربلا میفتادی . چطوری تو این خاکهای رمل میشه دوام آورد با توجه به اینکه اون منطقه بادخیز هست . ما اصلا نمیتونستیم قدم برداریم تو اون خاکها . به سختی جلو میرفتیم . اونوقت جوانهای رزمنده چطوری اینجا مقاومت میکردند . چطوری چند روز محاصره بودند . طبق آخرین خبری که ازشون بوده 5 روز بوده که محاصره بودن . همین مقاومت هم خیلی بوده ......ولی متاسفانه سرانجام تو این عملیات شکست خوردیم ........

نماز خواندن رو این خاکها چه حس خوبی داشت . کاملا یاد دشت کربلا میفتادی ... مظلومیت فکه آدمو دیوانه میکنه ................

مقتل شهدای فکه

خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت امانت دادم . پس امانتدار خوبی باش .........

سلام...

کربلای فکه...

فخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی...

فکه سرزمینی است که رمل های آن کفنی برای بسیاری از عزیزانمان شده است.

التماس دعا