با سلام و تشکر به خاطر همراهیتون
شگفتی بعدی: می تونید تصور کنید که اگه هرچی اطلاعات ا محیط به بدن ما می رسید و همه اش را مغز می خواست مدیریت کنه چی میشد؟ گیج نشید منظورم اطلاعات ورودی از حواس پنجگانه است. مثلا حس لامسه از تماس جزء به جزء لباس با پوست بدن!، یا مثلا تمام صداهای مهم و غیر مهم اطراف ما حتی صدای عادی شده یخچال تو آشپزخونه،! تک تک چیزایی که توی میدون دید ما هستن مثلا در حال کار با رایانه هستید و اجسام ثابت و بی حرکت اطرافتون!، یا اگه بوها براتون عادی نمی شدند و بدنتون عادت نمی کرد به اون بوها!..........
شگفتی بعدی بدن به همین مربوطه که بدن خیلی از این پیامهای بیهوده و دست و پاگیر و اعصاب خورد کن را سانسور می کنه تا مغزتون فقط به موارد مهم بپردازه!
تازه یه سری اتفاق ها هم تو خود بدن می افته که اصلا ما خبردار نمی شیم در حالت عادی که قبلا راجع بهش کمی صحبت کردیم...
فرض کنید ضربان قلبتون دایم قابل احساس بود یا صدای تنفس و حرکت قفسه سینه تون در زمان دم و بازدم!!! یا حتی این پلک زدن ساده می تونست کاملا عذاب آور باشه!!!
یا حرکت خون تو تمام رگها یا....خیلی چیزای دیگه!
سرتونو درد نیارم یه بار یه مریضی دیدم روی موتور یه چیزی رفته بود تو چشاش مثلا بعد ازظهر! ساعت یک ونیم بعد از نصفه شب اومده بود اورژانس با چشمی که اندازه لوپش شده بود و ناله به خاطر درد بعد از بیرون آوردن اون جسم خارجی معلوم شده که یه بال باقیمانده از بدنه یه فروند مگس بوده!!!! طرف به محضی که در اومد یه آخیشی گفت که منم باهاش تو دلم گفتم:
"خدایا شکرت به خاطر همه نعمتایی که حتی ما اونا رو نمیدونیم نمیدونیم که نعمتن"