صبح از خواب پا میشی از دنده چپ ... حالت اصلا خوب نیست چون شب قبل توی عروسی یک اتفاق خیلی بد واست افتاده بود و اعصابت کلا بهم ریخته بود . آماده میشی بری مدرسه لباسات چروک اند ولی وقت نمی کنی اتوشون کنی . میری ندرسه ...اه زنگ اول یک درسی داری که ازش متنفری.واسه اون درسه کلی کار داشتی که هیچکدوم رو انجام نداده بودی و معلمت هم حسابی دعوات کرده بود.قطعا حالت گرفته شده دیگه .زنگ تفریح میخوره میری بری یه آبی به دست و صورتت بزنی می بینی آب ها قطعه برمیگردی تو کلاس ...همه کتاب و دفتر دستشونه ... میگی چه خبره؟؟؟میگن مگه خبر نداری؟؟؟این زنگ امتحان ....داریم "چای خالی رو با یک درسی پر کن که ازش بدت میاد و کمترین نمره ات هم از همون بوده چون خیلی سخته" وای .... هیچوقت از 19 پائین تر نمیگرفتی .... اما حالا مطمئنی خیلی کم میشی ...با دوستت حرف میزنی و قرار میزارین که بهت تقلب برسونه به شرطی که تو هم به اون سر یک امتحان دیگه تقلب برسونی. داری تقلب میکنی که معلم مچت رو میگره و برگه رو از زیر دستت میکشه و یک صفر کله گنده واست میزاره بعد از کلی دعوا ... زنگ های بعدی هم با بد شانسی تمام میگذره .میرسی خونه می بینی مامانت یک غذایی درست کرده که ازش متفری. یک تخم مرغ واسه خودت میزنی و میخوری و میری بخوابی اما امون از یکی از بچه کوچولوهای فامیلتون که نمیزاره بخوابی.... اعصابت کاملا خورد شده و می خوای همین چهار تا استخون رو تو دهنش خورد کنی اما نمیشه خوب ... بالاخره اونا هم میرن یک سر درد وحشتناک میگیری ... شب سریال مورد علاقه ات به دلایلی پخش نمیشه به جاش یک سینمایی میزاره که از نقش اصلیش متنفری ... میری بخوابی اما از خونه روبروییتون یک صدای وحشتناک و بلند آهنگ میاد ...اَه ... چه روزی.خوب حال خودتو توصیف کن
-------------------------------------------------------------------------------
خوب اول بگم که بنده از یه درسی به نام حرفه و فن جز مبحته برقش بدم میاد اییییییییییییییییییییییییییییییی
و اجتماعی ولی اون خیلی کمتر
الان حال من اینه که تو رخت خوابم سرمو میزارم رو بالش و زار میزنم
خیلی گریه میکنم تا خوابم ببره قبلش میدم مامانم لباسامو اتو کنه و کار های مدرسمو هم انجام میدم!
از اون مثبت هام ها!!!!!!!!!!!