و خدا هست.....
واااو. بحث شیرین دعوا! اونم از نوع خواهر برادری.
منم روزی که با برادرام دعوا کنم اصلا شب نمیشه. بیشترین موقع دعوا هم موقع صبحانه است. اگه داداش بزرگه خونه باشه شدتش خیلی بیشتره و در حد چی ه....
موقع ناهار اغلب هیچ کس نیستیم! موقع شام هم که ماشالله هزار ماشالله میشیم بچه های مودب که از گل نازک تر بهم نمیگیم( پدر جان تاکید بر روی ادب فراوان دارند و ما برای لو نرفتن هویت واقعیمون مجبوریم فیلم بازی کنیم)
همیشه من بین این دو برادر محترم میشینم و حالا تصور کنید این دو تا چه بلایی سر من میارن. جوری که جیغ من تا صد تا کوچه اونورتر میره
در کل خیلی فاز میده دعوا!!!
تو خونمون غیر از موقع غذا خوردن بقیه اوقات داریم میدویم دنبال هم فقط! همشم من دارم فرار میکنم!
یه خاطره از دیشب بگم:
من عادت به مردم آزاری زیاد دارم!! البته وقتی حالم خوبه
داداش کوچیکم از کلاس برگشت حدود ساعت 10 شب بود( چون خودمم همون ساعت میرسم میدونم چقدر آدم خسته اس ولی نامردی دیگه!)
زنگ در رو زدن
آیفون رو برداشتم : - بله؟
- باز کن
- شما؟!!!!!!! ( هی هی هی.. بچم نمیتونه سر پا واسته من کلی دم در نگهش میدارم)
- میگم باز کن
- منم عرض کردم شما؟
بعدش سریع در رو زدم رفتم پیش داداش بزرگم التمااااااس که از من حمایت کن. الان میاد منو میکشه و...
خلاصه داداشم اومد تو ولی با ما کاری نداشت. خیالم راحت شد و چند دقیقه بعد رفتم آشپز خونه که یهو یه لیوان آب سرد ریخته شد روم!
منم رو این شوخی ها حساااااااااس قاطی کردم و منم یه لیوان آب برداشتم و بچم مجبور شد بره تو کوچه!! حدود نیم ساعت سر پا نگهش داشتم
و اخر با وساطتت بخشیدمش . و کلی دعواش کردم ولی بعد از 30 ثانیه صلح شد و طبق معمول تا نصف شب بگو بخند.
دعواها رو هیچ رقمه نباید جدی گرفت.
فقط کافیه یهو بخندی. حتی از تو دعوا هم میشه خنده پیدا کرد.
قدر خواهر برادری های دوران تجرد رو بدونیم.