شعار تکراری و مردمی که همه راضی هستند!
شاید
در این نکته تردیدی نباشد که سرانجام به دلیل بهرهگیری از برخی بازیگران
توانمند، شکل کارها مورد پسند بخشی از مخاطبان واقع شده، اما نکته اینجاست
که مدیران رسانه ملی در نخستین اقدام خود پش از ماه مبارک، با پخش
گزارشهای بیلان کاری از خود و دیدار با هنرمندان و تقدیر از ایشان، یک
جمله طلایی و تکراری دارند: برای رضمان آینده از همین امروز برنامهریزی
داریم! و ...
از سوی دیگر، شبکههای گوناگون تلویزیونی را نگاه کنید؛ اخبار
هم همین طور؛ سرشار از مصاحبههای مردمی هستند که دایم دارند از سریالهای
تلویزیونی امسال تقدیر میکنند و بر این باورند، اگر این سریالها نبود،
ماه رمضانشان اصلا به آخر نمیرسید و... در واقع رسانه ملی، خودش برای فرار
به جلو، دست به دامن خودش می شود و به جای پذیرش نقاط ضعف ـ به ویژه در
پیامها و مفاهیم ـ به دنبال ذائقهسازی و تلقین این نکته است که ما کارمان
خطایی نداشت!
کسی به روی خودش هم نمیآورد که هنرمندان و
دستاندرکاران سریالهای ماه «رمضان» برای تولید محتوای تأثیرگذار در این
ماه، روزهای روزهداری را به خاطر فشار کار، روزه نگرفتند و توقع
تاثیرگذاری بر مردم را هم داشتند! هیچ مدیری را هم پیدا نخواهید کرد که به
خاطر مجموعه تولیدیاش، از مردم عذرخواهی کند، حتی به خاطر دیر رسیدن
مجموعه، یا آببندی در روند سریال و هرچه...!
سوژههایی که سالهاست سوژه نیستند
به
سوژه سریالهای امسال و شبكههای پخش كننده نگاه كنید! تقریبا همه شان كپی
كاری كارهای قبلی است ولی چطور میشود كه این طرحها و فیلمنامهها از
فیلتر «طرح و برنامه» رسانه ملی عبور میكند و با بودجههای هنگفت ساخته
میشوند؟ چطور میشود كه سازندگان سریالها، تقریبا ثابت میمانند و اتفاق
نویی در سریال سازی ما نمیافتد؟ چطور میشود كه سوژههای نو و طرحهای
بدیع هرگز روی آنتن نمیرود اما سوژههای تكراری تا دلتان بخواهد در 7 شبكه
تلویزیونی دیده میشود؟ اصلا چطور می شود که در یک سال، سوژه سه سریال
تلویزیون دقیقا بر مبنای «روح و خواب و وسوسه شیطان» باشد!
از خنثی
بودن نقش ناظران تولید و مشاورین مذهبی که بگذریم، آیا معاونت سیما هیچ
نظارتی بر تصویب طرحها ندارد که دستکم از سرگردانی این همه روح در
شبکههای تلویزیونی آن هم در یک ماه جلوگیری کند؟ واقعا برای ماه مبارک
مجموعه ساختن، اینقدر سخت است که همه از یک فرمول خاص استفاده میکنند یا
پول درآوردن از رسانه ملی اینقدر ساده است که برخی دوستان به خوبی راهش را
یاد گرفتهاند و یا اینکه رسانه ملی فاقد هر گونه کارشناس کاربلد است که
بفهمد فضای سریالسازی مناسبتی در ماه رمضان به شدت افت کرده و به دلیل پر
بودن آنتن تن به ساخته شدن هر چیزی ندهد؟
سقوط یک کارگردان
بهرام
بهرامیان، کارگردان خوش ذوقی که سریال خوش ساخت «ساعت شنی» را در
کارنامهاش دارد، با قبول ساخت سریال مناسبتی شبکه اول، عملا حیثیت هنری
خود را زیر سوال برد. سریالی که به گفته عوامل سریال، کشش 8 قسمت بیشتر را
نداشته و کارگردان در هر قسمت بنا به فضای موجود، با دکوپاژ و ترتیب دادن
صحنهها و قصههایی بیربط، سریال را کش میداده تا قسمت نهایی و آخر کار.
افزون
بر اینکه برای نخستین بار این سریال سه شب پخش نشد تا فرجه خوبی برای
سازندگان آنلاین سریال باشد. مجموعهای که خوب آغاز و خوب شخصیت پردازی شد و
خوب پیش رفت؛ اما نبود فیلمنامه، قصههای سرگردان و حدس جالب تماشاگر از
قسمت هشتم یا دهم، برای پایان سریال، هیچ حرفی برای سازندگان باقی نگذاشت
تا موسیقی درخشان «امیر توسلی» و بازیهای خوب برخی بازیگران این سریال از
جمله داریوش کاردان، مسعود رایگان، شبنم مقدمی، فریبا کوثری و بازیگر نقش
نیما هم به داد سریال نرسد و داد همه حتی خود صداوسیما از آببندی وحشتناک
در این سریال درآید.
مجموعهای
که باز هم خوشساخت بود و با زحمت تولید شده بود اما هیچ حرفی برای گفتن
نداشت و در یک قسمت، بسان برق و باد، همه چیز به خوبی و خوشی در بی زمانی و
بی مکانی، به پایان رسید. نیما خیلی راحت دستگیر شد، سارا یکباره به قرآن
روی آورد، فاطمه از تصادف مرگبار نجات پیدا کرد، حاجبابا خوب خوب شد و روی
دو پا ایستاد و پریچهر توبه کرد و... .
پایانبندی این مجموعه یک
توهین آشکار به مخاطب فهیمی است که 29 شب خود را ملزم میکند تا ببیند چه
پیامی قرار است، از دریچه شبکه ملی صداوسیما به او منتقل شود!
5 کیلومتر تا بنگاه!
علیرضا
افخمی، با سریال امسالش نشان داد که تاجر خوبی است و به خوبی رگ خواب
مدیران را به دست میگیرد. او با یک سوژه کاملا تکراری و کلیشهای که خودش
هم قبلا به نوعی آن را در شبکهای دیگر ساخته بود به شبکه سوم آمده بود و
گویا با مدیر این شبکه رفاقتی دیرینه هم دارد و متعاقبا برگ سبزی برای
تولید سریال!
او به واقع در این مجموعه نشان داد که حتی بازی خوب
بازیگران و یا برخی دیالوگهای حساب شده «سقوط یک فرشته» را هم نتوانسته
در سریالش جای بدهد و این جدای گافهای فراوان فنی از لحاظ جلوههای ویژه
بود. جلوههای ویژهای که در همان قسمتها نخست به خوبی سوژه طنزپردازان و
منتقدان شد.
«5کیلومتر
تا بهشت» بیشتر شبیه کارهای آماتوری افرادی بود که با ده دقیقه سریال در
هر بخش سی دقیقه سریال روی آنتن میبرند و مجبورند برای مثال به پلیس آگاهی
گیر بدهند و یک افسر وظیفه را به شکل یک نیروی کارنابلد برای مردم به
تصویر بکشند.
این
مجموعه نکته قابل تأمل دیگری هم در دل خود داشت و آن تکیه کامل به «خواب و
رویا» بود! همان چیزی که شاید در هنگام پخش همین سریال یا پیش و پس از آن
در سخنرانی علمایی که از همین صداوسیما پخش میشد، مورد تأکید قرار داشت و
درباره تکیه به آن بسیار بحثها شده است. شبکه سوم سیما امسال نشان داد که
با غرور داشتن مخاطب بالا، محتوای سریال را فراموش کرده و برایش هم کار
خاصی انجام نداده است.
سیامین روز با طعم دعوا و نانوایی آقای جوان!
مجموعه
تلویزیونی شبکه دوم سیما، هرچند با بحران مدیریت روبهرو بوده و در میانه
راه، کارگردان خود را عوض کرده و گروه با کارگردان جدید به مشکل
برخوردهاند و حتی در مصاحبههایی علیه هم موضع گرفتند که همه اینها نشان
از مدیریت ضعیف سیما حکایت دارد، در یک رفتار مدیریتی تأملبرانگیز با زمان
پخش نامناسب روبهرو شد. مجموعهای که با وجود ضعفهای ساختاری، به شدت
نسبت به دو سریال دیگر، بهتر بود و مشکلات آنها را نداشت. فیلمنامه ناقص و
فیلمبرداری تا دقیقه نود و آب بندی از نوع مرور سه قسمت در یک قسمت با
ترفند پدرانه! و کش دار شدن خواب و پیدا نشدن جنازه و... .
در واقع،
خود شبکه دوم سیما، به نوعی در کاهش مخاطب این سریال «پیشدستی» کرد و شاید
ترس از ضعیف بودن و بالاگرفتن انتقادها باعث چنین رفتاری شد با این حال،
موضوع این سریال نیز یک قصه کلیشهای بود که بهترین نمونه آن را سالها قبل
بهروز افخمی در «روز فرشته» ساخته بود. بازیهای این سریال هم به شدت سطحی و
روتین (هر کسی خودش باشد) از آب درآمده بود که شاید به علت همان دعوای تیم
سازنده بوده است؛ اما تهیهکننده سریال «اغما» هرگز نمیتواند چنین سریالی
را در کارنامه خود، یک پیشرفت تلقی کند!
سریال
شبکه تهران هم هرچند در نبود مجموعه طنز در این مدت مورد توجه بخشی از
مخاطبین قرار گرفت، ولی تکرار آدمهای تکراری بود در قالبی کاملا تکراری!
مرجانه گلچین، سیروس گرجستانی، محمد کاسبی، جواد عزتی و... همین! یک
نانوایی و چند نفر آدم بیپول که از قضا طبق رسم دیرینه صداوسیما، آدمهای
خنگ و گاه بیفرهنگی هم هستند، دور هم جمع میشوند و باقی قضایا هم سر صحنه
اتفاق میافتد و... .
اما چه باید کرد...
بیگمان،
نیت مدیران سیما برای ماه مبارک رمضان، ایجاد یک فضای بکر و خلاقانه برای
انتقال مفاهیم ناب معرفتی است، ولی گویا «روزمرگی» و «سادهانگاری» باعث
شده تصمیمگیریها بیشتر از آنکه به مغز و محتوا متمرکز شود، به پوسته و
ظاهر بسنده میکند و در این میان هم انتقادات را به طور کامل به آرشیو
میفرستد و برای آیندهاش بهره نمیبرد. شاهد این مدعا هم گفتوگوهای
مدیران در همین ایام رمضان است که به طور قاطع از محصولات خود دفاع
کردهاند و کوچکترین نرمشی در برابر انتقادها از خود نشان ندادهاند.
تریبونهای رسانهای تلویزیون نیز همین رفتار را در قبال انتقادها داشته
اند.
به هر حال گویا به جای کارهای عجله ای، باید ابتدا فرصت مناسب
برای ساخت این مجموعه ها در نظر گرفته شود، افزون بر اینکه در کنار تلاش
برای ارتقای سطح شکلی کار، با مدد از کارشناسان خبره به ویژه در حوزه مسائل
اعتقادی، فکری هم برای ارتقاء کیفیت و محتوای کارها شود و بدون
رودربایستی، عذر ناظران و کارشناسانی که یا متخصص نیستند و یا کارشان را
جدی نمی گیرند، خواسته شود، چه، بناست رسانه ملی دانشگاه باشد نه...
شاهد
مثال کار با اندیشه و تفکر که اتفاقا با استقبال بی نظیر مخاطب هم روبهرو
می شود، همین برنامه های گفتوگو محور و مناسبتی ماه رمضان است که همچون
همیشه و به مدد دلسوزی عوامل آن، جور مجموعهها را کشیده است.
تابناک