مدت هاست اقیانوس ها جدا از هم اند
و من رفته رفته دیوانه می شوم
صدای تو را می شنوم
اما دردم تسکین نمی یابد
اگر تو را کنار "هرگز" ببینم
چطور می توانیم بگوییم "تا ابد"
هر جا که بروی، هر کاری که انجام دهی
من درست همینجا خواهم بود، منتظر تو
هر اتفاقی بیافتد، یا هر طور که دلم بشکند
من درست همینجا خواهم بود، منتظر تو
همه زمان ها را در اختیار گرفتم
که فکر می کردم تا حدی ادامه دار خواهد بود
صدای خنده را می شنوم، اشک را تجربه می کنم
ولی الان نمی توانم به تو نزدیک شوم
اوه، ای طفل کوچک نمی توانی آن را ببینی
تو می خواهی مرا اذیت کنی
هر جا که بروی، هر کاری که انجام دهی
من درست همینجا خواهم بود، منتظر تو
هر اتفاقی بیافتد، یا هر طور که دلم بشکند
من درست همینجا خواهم بود، منتظر تو
در شگفتم که چگونه می توانیم از این رابطه عاشقانه
رهایی یابیم
ولی در نهایت با تو هستم و از این فرصت
استفاده خواهم کرد
اوه، ای طفل کوچک نمی توانی آن را ببینی
تو می خواهی مرا اذیت کنی
هر جا که بروی، هر کاری که انجام دهی
من درست همینجا خواهم بود، منتظر تو
هر اتفاقی بیافتد، یا هر طور که دلم بشکند
من درست همینجا خواهم بود، منتظر تو