فکر میکنم دوشب پیش بود که یکی مسیج داد ، نوشته بود :
سلام ، خانم احمدی ام .
آقا منو میگی وقتی چشمم به اس ام اس افتاد یهو مثل چیز ترسیدم و قلبم شروع کرد به تند تند زدن . بخدا از دست پاچگی نمیدونستم چی کار کنم .
فکر میکردم به خاطر بی نظمی هایی که تو انجمنا یه موقع ازم سر زده ، مدیر سیستم میخواد بهم اخطار بده .
بعد من مسیج ایشون رو جواب دادم نوشتم :
سلام . ببخشید شما شماره منو از کجا ؟
بعد دیدم زنگ زد .
حالا من دیگه عرق مرگ رو پیشونیم نشسته بود . دیگه داشتم از حال میرفتم که یهو دکمه سبز رو زدم .
گفتم : بفرمایید .
گفت : سلام . منو شناختید ؟
گفتم : از تبیان ؟
گفت : بله ؟
گفتم : شما از تبیانید ؟
گفت : شما آقای محیطی هستید ؟
گفتم : نه
گفت : ببخشید اشتباه گرفتم .
وای خدا اونقدر ترسیده بودم که قلبم ریخت . گفتم خدایا شکرت .
اما هر موقع به این خاطره ی غیر منتظره فکر میکنم خندم میگیره .