• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 5069)
پنج شنبه 21/9/1387 - 0:38 -0 تشکر 76693
-:- مناظره ائمه با مخالفان چه طوری بود ؟؟-:-

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

یکی از بخش های مهمی که در زندگی و شیوه تبلیغ ائمه بزرگوارمون وجود داره مناظراتی هستش که امامان ما در برابر مخالفان انجام میدادند ...

نمونه ای از مناظرات امام صادق علیه السلام - موعودنامه 

 شیوه ای که این بزرگواران پیش می گرفتند واقعا سرمشق و درس خوبیه برای ما ... آداب مناظره و هدفی که داشتند و شیوه شروع و پایان مناظره از نکاتی هستش که باید بهشون توجه کرد ...

خوشحال میشم شما هم در کنار ما باشید ... من که همیشه از این مناظره ها لذت می برم  ... منتظرتونیم ...

 

ماندگار باشید

یا علی

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

پنج شنبه 21/9/1387 - 0:55 - 0 تشکر 76697

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

پیشینه و جایگاه مناظره در ادیان آسمانی


گفت‌وگو، مناظره و از همان آغاز آفرینش، از اساسی ترین ابزارهای ارتباط جمعی انسان‌ها برای تفهیم و تفاهم بوده است.

تاریخ ادیان توحیدی نشان می‌دهد كه پیامبران بزرگ الهی نیز همواره در موقعیت‌های گوناگون تبلیغی از این ویژگی عمومی و فطری بشر بهره‌های فراوان برده‌اند. احتجاج حضرت نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، شعیب، موسی و عیسی (علیهم السلام) با كافران قوم و مخالفان فكری خود، در قرآن،گزارش شده است. چنان كه احتجاج‌های پیامبر اكرم(ص) با مشركان عرب، مسیحیان نجران، یهودیان، ماده پرستان و منكران معاد در بسیاری از آیات و منابع حدیثی انعكاس یافته است.

پس از پیامبر، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز تداومگر این سیره بوده‌اند. مناظره امام علی(ع) با دانشمندان یهود درباره خدا و صفات او،گفت‌وگوی امام حسن و امام حسین(ع)با معاویه و دیگر شامیان، گفت‌وگوی امام باقر(ع)با خوارج، و مناظره‌های امام صادق(ع)و شاگردان ایشان با زندیقان و ....... از این قبیل است.

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

پنج شنبه 21/9/1387 - 17:13 - 0 تشکر 76825

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

شروع می کنیم با یکی از مناظره های امام علی (ع) ....

مناظره امام علی علیه السلام با معاویه

ابن ابی الحدید گوید: روزی از روزهای صفین كه معاویه سخت خویش را در تنگنای جنگ گرفتار دید به عمرو عاص گفت:«من به علی نامه‌ای می‌نویسم باشد كه به وسیله این نامه، علی را در كار پیكار به تردید اندازم و خود را از این مخمصه نجات دهم.


عمروعاص پوزخندی زد و گفت: «ای معاویه! تو كیستی كه بتوانی مردی چون علی را بفریبی؟ بی جهت خود را اذیت مكن. علی هرگز فریب تو را نخواهد خورد.» معاویه به حرف عمروعاص گوش نكرد و نامه‌ای برای حضرت نگاشت كه خلاص‌اش چنین است: «اگر ما می‌دانستیم، این جنگ چه بر سرمان خواهد آورد، هرگز داخلش نمی‌شدیم و اكنون هر دو پشیمان هستیم. تو می‌دانی كه لشگر عرب از هر دو سو(هم بواسطه من و هم بواسطه تو) رو به نابودی است. من و تو، هر دو فرزندان عبدمناف و در نَسَب با هم برابریم. اگر حكومت شام را به من واگذاری، من فرمانت را گردن خواهم نهاد.

هنگامی كه حضرت آن نامه را ملاحظه كرد چنین پاسخ داد:

«اما اینكه فرمانروایی شام را از من می‌خواستی، بدان كه چیزی را كه من دیروز به تو ندادم البته امروز نیز نخواهم داد. دیگر آنكه گفتی جنگ موجب از بین بردن عرب شد و از لشكریان من و تو جز اندكی باقی نمانده است، بدان كه هر صاحب حقی كه بدست باطل كشته شود زنده جاویدانه و روانه بهشت است و هر باطلی كه توسط حق از بین برود، مخلّد در آتش دوزخ است.

دیگر آنكه گفتی ما و تو در سپاهیان و جنگ و نابود شدن برابریم، پس بدان كه سخت در اشتباهی. زیرا نه تو در شك و تردیدت پایدارتر از من بر یقین می‌باشی و نه شامیان بر دنیا حریص‌تر از عراقیان در امر آخرت می‌باشند. (من و اهل عراق از روی ایمان و یقین و برای پایداری حق می‌جنگیم، اما تو و اهل شام از روی شك و تردید و برای دنیا می‌جنگید).

دیگر این كه گفتی ما هر دو فرزندان عبدمنافیم. آری، لكن حرف اینجاست كه نه امیّه مانند هاشم و نه ابوسفیان مانند عبدالمطلب و نه مهاجر(یعنی من) مانند اسیر و آزاد كرده شده(یعنی تو و پدرت ابوسفیان در فتح مكه) می‌باشد.
ای معاویه! كسی كه نسبش روشن است مانند كسی كه نسبش آلوده و ناپاك است نیست آنكه كمك كار حق است با دنبال كننده باطل یكسان نیست و مؤمن و منافق یكسان نیستند و چه ناخلف فرزندی است، فرزندی كه پیروی كند پدری را كه در آتش نگون سار است.


حالا از تمام اینها كه بگذریم، در دست‌های ماست فضیلت نبوت و پیغمبری و تنها ما هستیم كه منتسب به رسول اكرم ـ صلی‌الله علیه و آله ـ هستیم و بوسیله این منصب هر گردنكشی را خوار و هر ضعیف مسلمانی را سر بلند ساختیم.

این را هم بدان كه در آن هنگام كه خداوند عرب را گروه گروه به دینش در آورد و این امّت خواه ناخواه دین اسلام را پذیرفتند، شما بنی امیّه از جمله كسانی بودید كه دخولتان در اسلام بیرون از این دو راه نبود: یا از روی دنیا پرستی تا با تظاهر به اسلام به قدرت برسید و یا از ترس شمشیر اسلامیان.


گویند كه چون این پاسخ دندان شكن به معاویه رسید، تا چند روزی آن را از عمروعاص پنهان می‌داشت تا اینكه بالاخره عمروعاص از جریان مطلع شد و معاویه را به ریشخند گرفت.
معاویه گفت: «تو خجالت نمی‌كشی كه مرا بواسطه این كارم سرزنش و مسخره می‌كنی در حالیكه از ترس علی بن ابیطالب عورت خود را نمایان ساختی؟!»
عمروعاص لبخندی زد و گفت:
بزرگواری و عظمت علی چیزی است كه تو خود آن را بهتر از من می‌دانی. اما در مورد رسوائی من باید بدانی كه در جنگ با علی، رسوا شدن رسوائی نیست.

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

سه شنبه 3/10/1387 - 14:2 - 0 تشکر 79066

بسم الله الرحمن الرحیم

«مناظرات امام سجّاد (ع) / مناظره با پیرمرد شامى»

هنگامى كه در ماجراى كربلا، امام سجّاد - علیه السّلام - را با همراهانش به صورت اسیر، وارد دمشق كردند، پیرمردى از اهالى شام نزدیك امام سجّاد - علیه السّلام - و همراهانش آمد و گفت: «حمد و سپاس خداى را كه شما را كشت و شهرهاى شما را از مردان شما آسوده كرد، و امیر مؤمنان (یزید) را بر شما مسلّط نمود».

امام سجّاد - علیه السّلام - با آن پیرمرد كه از مسلمانان ناآگاه بود، چنین مناظره كرد:

امام: اى پیرمرد آیا قرآن خواندهاى؟

پیرمرد: آرى.

امام: آیا معنى این آیه را به خوبى فهمیدهاى كه خداوند مىفرماید: «قُل لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُربى»: «بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم در خواست نمىكنم، جز دوست داشتن خویشانم».

پیرمرد: آرى این آیه را خواندهام.

امام: خویشاوندان پیامبر - صلّى الله علیه و آله - در این آیه، ما هستیم. اى پیرمرد!

آیا این آیه را خواندهاى كه در سوره اسراء آمده است: «وَآتِ ذَالْقُربى حَقَّهُ» : «و حق نزدیكان را بپردازد».

پیرمرد: آرى خواندهام.

امام: خویشان و نزدیكان پیامبر - صلّى الله علیه و آله - در این آیه، ما هستیم. اى پیرمرد! آیا این آیه را خواندهاى: «وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء فَاِنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُربى» : «و بدانید هرگونه غنیمتى به شما رسد، خمس آن براى خدا و براى پیامبر - صلّى الله علیه و آله - و براى خویشاوندان نزدیك و ...

است».

پیرمرد: آرى خواندهام.

امام: خویشان پیامبر - صلّى الله علیه و آله - در این آیه، ما هستیم. اى پیر مرد! آیا این آیه را خواندهاى: «اِنَّما یُریُد اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیطَهِّركُمْ تَطْهیِراً» : «خداوند فقط مىخواهد، هرگونه پلیدى را از شما خاندان دور كند، و كاملاً شما را پاك سازد».

پیرمرد: آرى خواندهام.

امام: ما هستیم آن خاندانى كه خداوند این آیه (آیه تطهیر) را در خصوص ما نازل كرد.

در این هنگام پیرمرد، ساكت شد و حقیقت را دریافت و آثار پشیمانى از آنچه گفته بود در چهرهاش آشكار شد، و پس از لحظهاى به امام سجّاد - علیه السّلام - گفت: «تو را به خدا آیا شما همانید كه گفتى؟»

امام: «سوگند به خدا، و به حقّ جدّم رسول خدا - صلّى الله علیه و آله - ما همان خاندان هستیم».

پیرمرد، با شنیدن این جمله، منقلب شد و گریه كرد و دست به آسمان بلند نموده و گفت: «خدایا ما از دشمنان جنّى و انسى آل محمّد بیزار هستیم» آنگاه در محضر امام سجّاد - علیه السّلام - توبه كرد.

ماجراى توبه این پیرمرد، به گوش یزید رسید، یزید دستور اعدام او را داد، آن پیر راه یافته را به شهادت رساندند.

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

پنج شنبه 19/10/1387 - 15:21 - 0 تشکر 81802

بسم الله الرحمن الرحیم

«مناظرات امام سجّاد (ع) / مناظره با حسن بصرى»

مناظره حسن بصرى با امام سجاد - علیه السّلام -

حسن بصرى یكى از دانشمندان بزرگ اسلام، در قرن اول هجرى است، كه دستگاه حكومت بنى امیه

از چهره مذهبى او براى توجیه جیانت خود فراوان استفاده مىنموده.

در زمان حكومت امام على - علیه السّلام - حسن بصرى جوانى نورس بود.

پس از پایان جنگ جمل و فتح بصره به دست ارتش امام، هنگامى كه امام در میان هیاهوى مردم و موج جمیعت وارد بصره مىشد،

در لابلاى مردم، جوانى را دید كه قلم و لوحى در دست دارد و چیزهائى را كه امام مىگوید یادداشت مىكند،

حضرت با آواز بلند او را صدا زد كه: چه مىكنى؟

حسن پاسخ داد: آثار شما را یادداشت مىكنم، تا پس از شما براى مردم بازگو كنم.

امام در اینجا جملهاى فرمود كه جالب و قابل توجه است، فرمود:

«اما إنّ لكل قوم سامریّاً و هذا سامریُّ هذه الأمة إلاّ إنه لا یقول لا مساس و لكنه یقول لا قتال» :

«مردم آگاه باشید كه هر ملتى یك سامرى دارد كه با تزویر خود و با چهره مذهبى خویش،

جامعه را از مسیر واقعى خود منحرف مىكند و این (حسن بصرى) سامرى این امت است،

و تنها تفاوتش با سامرى زمان موسى - علیه السّلام - این است كه او مىگفت: (لامساس) كسى با من تماس نگیرد

(1) و این مىگوید:

(لاقتال) مبارزه با حكومت جنایتكار بنى امیه غلط است»(2).

پیش بینى امام درست از آب در آمد و این دانشمند، چنان خدمتى به دستگاه بنى امیه نمود كه به گفته

یكى از محققین اگر زبان حسن بصرى و شمشیر حجاج نبود حكومت مروانى در گهواره، زنده به گور مىشد،

مگر نمىبینید كه حسن نشسته و در جلوى او عدهاى بیشمار، صف بستهاند

و او با مهارتهائى كه در سخن گفتن دارد، ضمن سخنرانى مىگوید:

«پیامبر خدا فرمود: به زمامداران ناسزا نگویند كه آنان اگر نیكى كنند،

براى آنها پاداش است و بر شما لازم است سپاس گذارى كنید و اگر بد نمایند، براى آنها است وزر و كیفر كردارشان،

و بر شما لازم است شكیبا باشید، كه آنها بلائى هستند كه خداوند به وسیله آنها از هر كس كه بخواهد انتقام مىگیرد»

و همین دانشمند بود كه فتوا داد «اطاعت از پادشاهان بنى امیه واجب است هر چند ظلم كنند

زیرا خداوند به وسیله آنان اصلاحاتى مىكند كه از جنایات آنان بیشتر است».

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

پنج شنبه 19/10/1387 - 15:23 - 0 تشکر 81803

بهر حال این دانشمند از چهرههاى مذهبى معروف زمان امامت امام چهارم، على بن الحسین - علیه السّلام - بود

و امام براى رسوا ساختن او در مجلسى كه سخنرانى مىكرد

با او مناظره و گفتگوى جالبى دارد كه اینك نقل مىشود:

روزى حسن بصرى در برابر انبوهى از جمعیت در سرزمین منى مشغول وعظ و سخنرانى بود،

امام چهارم از آنجا عبور مىكرد، وقتى كه منظره این سخنرانى را دید كمى ایستاد

و به سخنگو فرمود: مقدارى سكوت كن.

امام: كردار خودت، بین خود و خدا، طورى هست كه اگر فردا مرگ به سراغ تو آید، از عمل خود راضى باشى؟

حسن بصرى: نه.

امام: تصمیم دارى كردار كنونى خود را ترك كنى، و كردارى پیش گیرى كه براى مرگ مورد پسند باشد؟

حسن بصرى كمى سرش را پائین انداخت، سپس سر برداشت و گفت: با زبان مىگویم تصمیم دارم ولى بدون حقیقت.

امام: آیا امید دارى كه پیامبرى پس از محمد، بیاید «و تو با پیروى او سعادتمند شوى»؟

حسن بصرى: نه.

امام: آیا امید دارى كه جهان دیگرى وجود داشته باشد، كه در آنجا به مسئولیتهاى خود عمل كنى؟

امام: آیا كسى را دیدهاى كه با داشتن كمترین شعور، حال تو را براى خویش بپسندد؟

تو با اعتراف خودت در حالى به سر مىبرى كه از آن راضى نیستى، و تصمیم انتقال از این حال را هم ندارى،

و به پیامبرى دیگر، و جهانى جز این جهان براى عمل، امیدوار نیستى،

آن وقت با این وضع اسف انگیز كه خود دارى مشغول وعظ و نصیحت دیگرانى؟

منطق نیرومند امام چنان این سخنور زبردست را كوبید، كه دیگر نتوانست چیزى بگوید،

همین كه امام از آنها دور شد، حسن بصرى پرسید: این كه بود؟

گفتند: این على بن الحسین - علیه السّلام - بود.

حسن بصرى: حقاً او از خاندان علم و دانش است.

پس از این رسوائى، دیگر ندیدند كه حسن بصرى مردم را موعظه كند.(3)

------------------------------

1) سامرى مردى بود كه پیروان حضرت موسى - علیه السّلام - را به گوساله پرستى دعوت كرد

و سبب گمراهى گروهى از آنها شد، نقل شده كه پس از اینكار مبتلا به وسواس شد،

و هر كسى را كه مىدید وحشت مىكرد و فرار مىنمود و فریاد مىزد (لا مساس) با من تماس نگیر.

2) سفینة البحار ج 1، ص .262

3) بحار الانوار ج 10، ص .146

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

جمعه 18/11/1387 - 16:15 - 0 تشکر 88153

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

ای ماه خدا! در تقویم دل ما خاطره هیچ ماهی به سرخی تو نیست!

 سلام خدا بر تو و بر ستارگانی که بر گردت حلقه زده‎اند!

سلاااااااااام

*******

چند روز پیش ولادت امام موسی کاظم (ع) بود ... به همین خاطر مناظره ای از ایشون رو قرار میدم ....

مناظره امام کاظم (علیه السلام) با مهدی عباسی

حرمت شراب

در یكی از سالها مهدی عباسی وارد مدینه شد و پس از زیارت قبر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ

با امام كاظم ـ علیه السلام ـ ملاقات كرد و برای آن كه به گمان خود از نظر علمی آن حضرت را

 آزمایش كند! بحث «خَمر» (شراب) در قرآن را پیش كشید و پرسید: «آیا شراب در قرآن مجید

تحریم شده است؟

 آن گاه اضافه كرد: «مردم اغلب میدانند كه در قرآن از خوردن شراب نهی شده، ولی نمیدانند

كه معنای این نهی، حرام بودن آن است!

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: «بلی. این حرمت شراب در قرآن مجید صراحتاً بیان شده است.

ـ در كجای قرآن؟

ـ آنجا كه خداوند متعال خطاب به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ

الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ... .» ترجمه: «بگو پروردگار من، تنها

كارهای زشت، چه آشكار و چه پنهان و نیز «إثم» (گناه) و ستم به ناحق را حرام نموده است...

آنگاه امام ـ علیه السلام ـ پس از بیان چند موضوع دیگر كه در این آیه تحریم شده، فرمود:

«مقصود از كلمه «إثم» در این آیه كه خداوند آن را تحریم كرده، همان شراب است، زیرا خداوند در

آیه دیگری میفرماید: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ كَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما

أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما...

ترجمه: از تو در مورد شراب و قمار میپرسند، بگو در آن «اثم كبیر» (گناهی بزرگ) و سودهایی

برای مردم است و گناهش از سودش بیشتراست.

و «إثم» كه در سوره اعراف صریحاً حرام معرفی شده در سوره بقره در مورد شراب و قمار به كار

رفته است، بنابراین شراب صریحاً در قرآن مجید حرام معرّفی شده است.

مهدی، سخت تحت تأثیر استدلال امام ـ علیه السلام ـ قرار گرفت و بیاختیار رو به «علی بن

یقطین كرد و گفت: «به خدا قسم این فتوا، فتوای هاشمی است!

علی بن یقطین گفت: «شكر خدا را كه این علم را در شما خاندان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ

قرار داده است
مهدی از این پاسخ ناراحت شد و در حالی كه خشم خود را به سختی فرو می
خورد گفت:

«راست میگوئی ای رافضی!!!

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 23/11/1387 - 19:36 - 0 تشکر 89646

بسم الله الرحمن الرحیم

ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب

سلاااااااااااااااااااااااااام

مناظره امام رضا(علیه السلام) با اهل كتاب:

«روزی امام رضا(علیه السلام)، در مرو با مأمون و فضل، بر سر سفره ای نشسته بودند، كه اشعث بن حاتم پرسید: آیا روز، اول خلق شده است یا شب؟ امام در پاسخ فرمود:

از قرآن جواب دهم یا از علم حساب (علم نجوم)؟

فضل در آن هنگام گفت: از هر دو پاسخ بگو.

امام فرمود: البته می دانید كه طالع دنیا، سرطان است;

و سیارات موضع شرف آن هستند، زحل در برج میزان،

مشتری در برج سرطان، خورشید در برج حمل، و ماه در برج ثور قرار دارند.

و این قضیه دلالت دارد بر اینكه
خورشید در وسط آسمان قرار دارد; و این نكته موجب می شود بر اینكه روز قبل از شب خلق شده باشد.

اما دلیل این مسئله از قرآن این است كه حق تعالی فرمود: سزاوار نیست كه خورشید ماه را درك كند، و شب از روز پیشی بگیرد.»***

همان گونه كه از عبارات این روایت معلوم می شود،

امام(علیه السلام)، خواسته است در قالب این اصطلاحات، ثابت بودن خورشید برای گردش سیارات به دور آن را بیان نماید.

چرا كه امام فرمود، خورشید در وسط آسمان قرار دارد و در وسط قرار گرفتن خورشید، جز با حركت زمین نمی تواند عامل به وجود آمدن شب و روز گردد. یعنی عامل اساسی به وجود آمدن شب و روز نه در وسط قرار گرفتن آفتاب بلكه با گردش وضعی زمین است. از این رو، معنا كردن آن بر اساس زمین مركزی و هیئت بطلیموسی، نادرست است.

حسن حسن زاده آملى، پیشین، ج 1، ص 71 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 54، ص 226.

***

براى اطلاع از اصطلاحاتِ به كار رفته در روایت، ر.ك: ابونصر حس بن على قمى، المدخل الى علم احكام النجوم، تحقیق جلیل زنجانى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، و دفتر نشر میراث مكتوب، 1375، ص 58 / حسن حسن زاده آملى، دروس هیئت و دیگر رشته هاى ریاضى، قم، دفتر انتشارت اسلامى، 1371، ج 1، ص 69.

محمدبن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، قم، مؤسسه انتشاراتى علامه، 1379 ق، ج 4، ص 353 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 54، ص 226.

موفق باشید

حضرت محمد ص میفرماید:صلوات شما بر من مایه اجابت دعا وپاکی اعمال شماست .

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

شنبه 26/11/1387 - 10:4 - 0 تشکر 90429

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

ای ماه خدا! در تقویم دل ما خاطره هیچ ماهی به سرخی تو نیست!

 سلام خدا بر تو و بر ستارگانی که بر گردت حلقه زده‎اند!

سلاااااااااام

*******

مناظره امام حسین علیه السلام با عمر

روزی عمربن خطاب روی منبر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته، و برای مردم سخنرانی می‌كرد؛ در ضمن سخنان خود، یاد‌آور شد كه من بر جان و مال مؤمنان ولایت دارم.

امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ از گوشه مسجد، خطاب به عمر فرمود:

«اِنْزِل أیُّها الْكَذّابُ عن مِنْبَرِ أبی رَسولِ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ لامِنْبَرِ أبیكَ.»

مردك دروغگو از منبر‌یكه تعلق به پدرم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ دارد، و ربطی به پدرت ندارد پایین بیا.


عمر گفت:«حسین! آری بجان خودم سو‌گند كه این منبر از آن پدر توست نه پدر من، اما چه كسی این سخن را به تو آموخته؟ حتماً پدرت علی این كلمات را به تو یاد داده است؟!.»

حضرت فرمودند: «اگر بفرمان پدرم سخن بگویم و فرمان پدرم را اطاعت كنم. بجان خودم سوگند كه او هدایتگری راستین است و بوسیله او هدایت خواهم شد؛ پدرم علی ـ علیه‌السّلام ـ طبق پیمانی كه پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بوسیله جبرئیل و از جانب خداوند آورده است، بر گردن مردم بیعت دارد، و جز افرادیكه منكر كتاب خدا هستند كسی نمی‌تواند این بیعت را انكار نماید، مردم ازاین بیعت و پیمان الهی قلباً آگاهند؛ امازباناً آنرا انكار می‌كنند.

وای بر آنان كه حق ما اهلبیت را انكار می‌نمایند، اینان چگونه با پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ روبرو خواهند شد با آنكه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بر آنان غضبناك خواهد بود، و برای خو‌یشتن عذابی سخت در پیش دارند؟

عمر به آن حضرت گفت:«ای حسین! هر كس حق پدرت را انكار كند لعنت خدا بر او باد، لكن بدان كه مردم، ما را به حكومت گماشتند و ما نیز این حكومت را پذیرفتیم، اگر مردم پدرت را امیر خود می‌ساختند، ما نیز فرمان می‌بردیم.

حضرت به او گفت:

«یَا بْنَ الخَطّاب! فاَیُّ النّاسِ اَمَّرَك عَلی نفْسِهِ قَبْلَ اَنْ تُؤمَّرِ اَبابَكْرِ عَلی نَفْسِكَ لِیُؤَمِّرَكَ علَی النّاسِ بلاحُجَّهٍ مِنْ نبیٍّ وَ لا رِضیً مِنْ آلِ مُحَمَدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ

«ای پسر خطاب! پیش از آنكه تو ابوبكر را بر خویشتن امیر سازی، تا او هم در مقابل، بدون هیچ‌گونه مدر‌كی از طرف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، و بدون رضایت اهل بیتش، تو را بر مردم امیر سازد، كدام مردم ترا بر خود امیر كرده بودند؟

«فَرِضاكُمْ كانَ لُمِحَمَّدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ رِضیً وَ رِضیَ اَهْلِهِ كان سَخَطاً

اای عمر!آیاتو چنین می‌پنداری كه رضایت تو موجب خوشنودی حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است، اما خشنودی اهل بینش موجب غضب او خواهد بود؟!

«أما وَالله لَوْ اَنَّ لِلّسانِ مَقالاً یَطولُ تَصْدیقُهُ وَ فِعْلاً یُعنیهِ المُؤمِنونَ لَما تَخَطََّبْتَ رِقابَ آلِ مُحَمَدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ وَ صِرْتَ الحاكِمُ عَلَیْهُمْ بِكِتابٍ نُزِّل فیهِم لا تَعْرِفُ مُعْجَمَهُ وَ لا تَدْری تَأویلَهُ، اِلاّ‌سَماعُ الاذانِ.»

به خدا سوگند اگر زبانم باز بود كه حقایق را بگویم، و مردم نیز حقایق را تصدیق می‌نمودند، و افراد با ایمانی بودند كه وارد عمل شوند تو نمی‌توانستی روی منبری كه مربوط به خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است قرار‌گیری، و روی سر آنان به سخنرانی پردازی، و با قرآنی كه در این خاندان نازل گشته است بر آنان حكومت كنی، با اینكه كلمات و حروف قرآن را از یكدیگر نمی‌‌شناسی و جز مسمو‌عاتی اندك از تفسیر و تأویل آن سر در نمی‌آوری.


«الُمخْطِیءُ وَ المُصیبُ عِنْدَكَ سَواءٌ، فَجَزاكَ الله جزاءَكَ، وَ سَألَكَ، عَمّا أحْدَثْتَ سؤالاً خفیّاً»(1)
«در بی كفایتی تو همین بس كه بین خطا‌كاران و پاكان فرق نمی‌گذاری، خداوند ترا بسزای كرده‌هایت برساند، و درباره این همه بدعت‌ها كه بنیان گذاشتی، سخت مورد بازپرسی‌ات قرار خواهد داد.

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

شنبه 26/11/1387 - 10:42 - 0 تشکر 90445

سلام

با تشکر از بحث بسیار خوبی که ایجاد کردید:

روزی امام باقر علیه السلام در مسجد الحرام با اصحابش نشسته بود که طاووس یمانی با عده‌ای از پیروانش جلو آمد و سلام کرد و گفت:« آیا به من اجازه می‌دهید سؤال کنم؟»
امام فرمود:«بله، بپرس!»
طاووس پرسید:«چه زمانی بود که یک سوّم مردم دنیا هلاک شدند؟»
امام فرمود:«اشتباه کردی! باید می‌گفتی یک چهارم مردم؛ و آن وقتی بود که
قابیل برادرش هابیل را کشت. در آن زمان مردم دنیا فقط چهار نفر بودند: آدم و حوا و هابیل و قابیل. پس یک‌چهارم اهل دنیا هلاک شدند.»
طاووس گفت:« بله، شما درست فرمودید. من اشتباه کردم.»
بعد پرسید:«کدامیک ازآن دو برادر، پدر جهانیانند که فرزندانشان تا امروز زیاد شده؟»
امام فرمود:«هیچ‌یک. مردم جهان نسل فرزند دیگر حضرت آدم یعنی« شیث» هستند.»
طاووس پرسید:«چرا حضرت آدم، « آدم» نامیده شده؟»
امام فرمود:«چون گِل او را از« ادیم» (پوسته‌ی رویی )زمین برداشته‌اند. »
طاووس پرسید:«چرا به حضرت حوّا ،«حوا» گفته می‌شود؟»
امام فرمود:«چون حوّا از پهلوی موجود «حیّ» خلق شد.» (یعنی پس از اینکه حضرت آدم، دارای روح شد، از کنار گِل او حوا آفریده شد.»
طاووس پرسید:«
ابلیس به چه دلیلی، به این نام خوانده می شود؟»
امام فرمود:«ابلیس به معنای ناامید است و چون شیطان از رحمت خدای عزّوجل نا امید شد، او را به این نام می‌خوانند.»
پرسید:«
جن را چرا به این نامه می‌خوانند؟»
فرمود:«جن یعنی پنهان؛ و چون جن‌ها از دیده‌ها پنهانند، به این نام خوانده می‌شوند.»
پرسید:«چه کسی اوّلین دروغ را گفت؟»
فرمود:«اولین دروغ را « ابلیس» گفت، وقتی که گفت: من بهتر از آدم هستم. (سوره اعراف آیه. 12)»
پرسید:«کدام گروهند که شهادت به حق داده‌اند، ولی دروغگویند؟»
فرمود:«منافقینی که به
رسول الله گفتند: « ما شهادت می‌دهیم که تو رسول خدایی.» سپس آیه نازل شد که: وقتی منافقین می‌آیند و می‌گویند ما شهادت می‌دهیم که تو رسول خدایی...، خداوند شهادت می‌دهد که آنان دروغ می‌گویند.» (سوره منافقون، آیه‌ی 1)
طاووس پرسید:« کدام پرنده بود که فقط یک بار پرواز کرد؟»
فرمود:« آن پرنده، «
کوه طور » بود که خداوند آن را با بال‌هایی از انواع عذاب به پرواز درآورد تا بنی اسرائیل ، تورات را قبول کنند؛ چرا که در قرآن چنین آمده است:« ما کوه را بر سر آنها مانند سایبانی بلند کردیم و آنها گمان کردند که روی سر آنها خواهد افتاد. » (سوره اعراف، آیه 171)
طاووس پرسید:« فرستاده‌ی خدا که نه از جنّ است و نه از انس و نه از ملائکه کیست؟»
امام فرمود:« کلاغی است که خداوند آن را فرستاد تا به قابیل نشان دهد جنازه‌ی برادرش را چگونه در خاک پنهان کند؛ چرا که در قرآن چنین آمده است:« پس خداوند کلاغی را فرستاد تا زمین را کنار بزند و به او نشان دهد چگونه برادرش را به خاک بسپارد.» (سوره مائده، آیه31)
طاووس پرسید:« موجودی که به قوم خود هشدار داد ولی نه از جنس جن بود، نه انسان و نه ملائکه؟»
امام فرمود:« مورچه بود. خداوند در قرآن می‌فرماید:« آن مورچه گفت: ای مورچگان، داخل خانه‌های خود شوید تا
سلیمان و لشکریانش شما را لگد نکنند، چرا که آنها شما را نمی‌بینند.» (سوره نمل، آیه 18)
پرسید:« کیست که به او دروغ بستند ولی از جنس جن و انس و ملک نیست؟»
حضرت باقر علیه السلام فرمود:« گرگی است که برادران
یوسف به او دروغ بستند و گفتند: گرگ او را خورد. (سوره یوسف آیه 17)»
طاووس پرسید:« آن چیست که کمش حلال بود و زیادش حرام؟»
امام فرمود:« آب
نهر طالوت است که در قرآن چنین آمده:« طالوت فرمود هر کس از این نهر بیاشامد از من نیست. . . مگر به اندازه یک کف دست.»(سوره بقره آیه 249)»
پرسید:« کدام نماز واجب است که وضو ندارد و کدام روزه است که مانع خوردن و آشامیدن نمی‌شود؟»
امام فرمود:« آن نماز همان صلوات بر محمد و آل اوست (صلوة به معنای دعا است)؛ و آن روزه همان روزه‌ از سخن‌گفتن است که روزه‌ی
حضرت مریم بود و خدا در قرآن می‌فرماید:« بگو من نذر کرده‌ام برای خدای مهربان که روزه باشم؛ پس امروز با هیچکس سخن نمی‌گویم.» (سوره مریم،آیه 26)
طاووس پرسید:« آن چیست که کم و زیاد می‌شود؟ و آن چیست که زیاد می‌شود ولی کم نمی‌شود؟ و آن چیست که کم می‌شود ولی زیاد نمی‌شود؟»
حضرت باقر علیه السلام فرمود:« آنچه کم و زیاد می‌شود، ماه آسمان است و آنچه کم نمی‌شود دریاست و آنکه کم می‌شود ولی زیاد نمی‌شود، عمر است.»

منابع:

بحارالانوار، ج 46، ص 351، ح 5. بر گرفته از سایت رشد

                          این نیز بگذرد.....
شنبه 26/11/1387 - 14:9 - 0 تشکر 90501

مناظرات امام باقر(ع)
«عبد الله بن نافع‏» از دشمنان امیر مؤمنان حضرت على علیه السلام بود و مى ‏گفت:اگر در روى زمین كسى بتواند مرا قانع سازد كه در كشتن‏«خوارج نهروان‏»حق با على بوده است من بدو روى خواهم آورد.اگر چه در مشرق یا مغرب بوده باشد.
به عبد الله گفتند:آیا مى‏پندارى فرزندان على (ع) نیز نمى ‏توانند به تو ثابت كنند؟گفت مگر در میان فرزندان او دانشمندى هست؟
گفتند:این خود سند نادانى توست!مگر ممكن است در دودمان حضرت على (ع) دانشمندى نباشد؟!پرسید:در این زمان دانشمندشان كیست،امام باقر علیه السلام را به او معرفى كردند و او با یاران خویش به مدینه آمد و از امام تقاضاى ملاقات كرد...امام به یكى از غلامان خویش فرمان داد بار و بنه‏ى او را فرود آورد و به او بگوید فردا نزد امام حاضر شود.
بامداد دیگر عبد الله با یاران خویش به مجلس امام آمد و آن گرامى نیز فرزندان و بازماندگان مهاجران و انصار را فرا خواند و چون همه گرد آمدند امام در حالیكه جامه ‏اى سرخ فام بر تن داشت و دیدارش چون ماه فریبنده و زیبا بود فرمود:
سپاس ویژه خدایى است كه آفریننده ‏ى زمان و مكان و چگونگى ‏هاست ‏حمد خدایى را كه نه چرت دارد و نه خواب آنچه در آسمانها و زمین است ملك اوست...گواهم كه جز«الله‏»خدایى نیست و«محمد»بنده ‏ى برگزیده و پیامبر اوست،سپاس خدایى را كه به نبوتش ما را گرامى داشت و به ولایتش ما را مخصوص گردانید.
اى گروه فرزندان مهاجر و انصار!هر كدامتان فضیلتى از على بن ابیطالب به خاطر دارید بگویید.
حاضران هر یك فضیلتى بیان كردند تا سخن به‏«حدیث‏ خیبر»رسید،گفتند:پیامبر در نبرد با یهودان خیبر،فرمود.
«لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحه الله و رسوله،كرارا غیر فرار لا یرجع حتى یفتح الله على یدیه‏»

«فردا پرچم را به مردى مى‏ سپارم كه دوستدار خدا و پیامبر است و خدا و پیامبر نیز او را دوست مى ‏دارند،رزم آورى است كه هرگز فرار نمى‏ كند و از نبرد فردا باز نمى‏گردد تا خداوند به دست او حصار یهودان را فتح فرماید».
-و دیگر روز پرچم را به امیر مؤمنان سپرد و آن گرامى بانبردى شگفتى آفرین یهودان را منهزم ساخت و قلعه‏ ى عظیم آنان را گشود.

امام باقر (ع) به عبد الله بن نافع فرمود:در باره ى این حدیث چه مى ‏گویى؟
گفت:حدیث درستى است اما على بعدها كافر شد و خوارج را به ناحق كشت!
فرمود:مادرت در سوگ تو بنشیند،آیا خدا آنگاه كه على را دوست مى‏داشت مى‏دانست كه او«خوارج‏» را مى‏كشد یا نمى‏دانست؟اگر بگویى خدا نمى ‏دانست كافر خواهى بود.
گفت:مى ‏دانست.
فرمود:خدا او را بدان جهت كه فرمانبردار اوست دوست مى ‏داشت‏ یا به جهت نافرمانى و گناه.
گفت:چون فرمانبردار خدا بود خداوند او را دوست مى‏داشت (یعنى اگر در آینده نیز گناهكار مى‏بود خداوند مى‏دانست و هرگز دوستدار او نمى‏ بود پس معلوم مى‏ شود كشتن خوارج طاعت‏ خدا بوده است)فرمود:برخیز كه محكوم شدى و جوابى ندارى.
عبد الله برخاست و این آیه را تلاوت كرد:

«حتى یتبین لكم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر» (21)

- اشاره به آنكه حقیقت چون سپیده صبح آشكار شد - و گفت‏ «خدا بهتر مى‏داند رسالت‏ خویش را در چه خاندانى قراردهد» (22) و 23

پی نوشتها ---------------------------------------------------------

21- سوره بقره آیه‏ ى 187
22- سوره‏ى انعام آیه‏ ى 124
23- مستفاد از كافى ج 8 ص 349.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.