به نام آفریننده ی آدم و هوا
سلام
آقای مهدی فرخ ، واقعا داستان قشنگی بود.
وقتی مامانو خواهرام برای 3 روز خونه نبودن ، من و بابام یه چنین وضعی رو درک کردیم.
قرار شد شام با من باشه ناهار با بابام.ناهار و رستوران می خوردیم (بابام به من کلک زد) برای شامم یه سالاد اولویه درست کردم که هر سه شب خوردیمش(پسر کو ندارد نشان از پدر)
* * *
چیزی که سختی کارای خونه رو دو چندان می کنه اینه که باید هر روز انجام بشن.
هممون قبول داریم که روزای تعطیل یعنی کار تعطیل (دانش آموز که بودم با همین استدلال می گفتم روزای تعطیل درس تعطیل) ولی چرا برای مامانای خونه تعطیلی وجود نداره.
پسرای خونه چون فکر می کنن کار خونه برای خانوماست کمک نمی کنن(البته خیلی ها کمک می کنن یه عده محدود کمک نمی کنن)
دخترای خونه هم توو لجبازی با پسرا از کمک کردن امتناع می کنن(البته بازم خیلی ها لجبازی نمی کنن و توو کارای خونه کمک حال مادرشونن ولی... ولی همیشه یه عده محدود وجود دارن)
در ضمن نظرم راجع به همکاری اعضای خونه واده مساعده . ولی...
ولی کی حالشو داره ...