گرچه دیر این تایپیک رو دیدم اما اشکال نداره:
میترای من دوست من داری باز به یه لحظه که بقول خودت تلخ توی زندگیت نزدیک میشی!
با اتمام سال میخوای یه خاطره تلخو فراموش کنی!
میخوای یه احساس تازه رو تجربه کنی!
با اتمام سال میخوای یه احساس که تلخ و شیرین هست رو جا بذاری و خودت قدم بذاری به سال جدید!
میدونم میترسی!میدونم که احساس میکنی دلت شکسته!میدونم که دلت میخواد جلو نری !اما تو همون دختر پرغروری هستی که عاشق غرور خودت هستی و نمیخوای بیشتر خرد بشه!نمیخوای بیشتر پیله امنیتت پاره بشه!
پس نترس ! برو جلو تو میتونی !
آره درسته یه روز حسرت میخوری!
اما تو تلاشتو کردی!تو تمام توانتو نشون دادی!
تو هر چقدر توتنستی خودتو به در دیوار زدی!تو هر چقدر تونستی تلاش کردی هوا بشی!
اما نشد!
فهمیدی باد هستی!
باد هم بد نیست!
باد هم زیباست!
روزایی میاد که همه حسرت نسیم بهاری رو میخورن!!!
پس ناراحت نباش!
بغض نکن!
برو جلو !قدم بردار!خودتو بسپار به بادهای بزرگتر!
بسپار به گردباد!
تو خوب میدونی باد هیچوقت برنمیگرده!
پس حالا بغض کن!گریه کن!خودتو سبک کن!
بذار پرواز کنی !
اما بعد گریه نکن!
فقط برو جلو!
حس زیباتو نگه دار!
یه روز میرسه که از رفتنت خوشحال میشی و احساس سبکی میکنی!
مگه نمیخواستی مثل اون پرستوهایی که رفتنشونو تماشا کردی آزاد باشی!
تو آزادی!
پرواز کن!
پرواز کن!