تبیان، دستیار زندگی

بحث را با دو جمله شروع میکنم

آدمی از نفس کشیدن خسته نمیشه ولی از حبس نفس خسته میشه

اگر ما درک کنیم اهمیت خواندن کتاب را هرگز از خوندنش خسته نمیشیم.

1:می تونی بری یه گوشه تنهای تنها  کتاب بخونی

2:موقع درس خوندن اگه از درس خوشت نیومد می تونی یه کتاب (مثلا هری پاتر)بزاری روی کتاب درسیت.مثلا داری درسلی فرداتو می خونی

3:هر وقت خیلی ناراحت بودی می تونی کتاب بخونی آرومت می کنه

منظورم از گفتن اینا مسخره کردن کتاب و کتاب خونا نمی شه ها. من خودم خیلی کتاب می خونم و نمی خوام بگم که اگه خونواده عصبی نداری و اهل درس خوندن هستی و آدمه شادی هستی کتاب نخون این برای خودم بود چون انگیزه اول کتاب خوندن در من این بود که بعد به راستی عاشقش شدم 

کتاب این فرصت را برای آدمی فراهم می کنه که خودش را در موقعیت ها و در قیاس با افکار مختلف بسنجه ...

گاهی پیش می آید که نویسنده به نکات ریزی در عقاید و رفتارهای قهرمانان و یا افرادی که مدنظر او هستند خرده می گیرد و یا به آنها افتخار می کنه ... اینجاست که خواننده باید تکلیف خودش را روشن کنه که او در شرایط مشابه چه عقیده و عکس العملی دارد ...