شماره 1
اول از همه قبل از بازگویی رازها آدمارو خلاصه در
زمینه برخورد با عوامل دسته بندی کنیم چون نیاز میشه:
دسته ی اول:آدمایی هستن بسیار ریز بین و
منتقد...فقط و فقط منتقد..اونا ریز ترین جزئیات اون عامل رو هم میبینن و ایراد
میگیرن و به طور مثال اگر بهشون کنترل یه تلویزیون رو بدیم اولین کانالی که میاد
اگر یه فیلم وسترن باشه گیر میدن این
تفنگی که داشت 7 تا تیر جا میشد چطوری صدای 8 شلیک اومد؟این اشتباهه...این که نشد
فیلم....اصلا همشون همینن...مثل اون یکی که.....
دسته ی دوم:آدمایی هستن که در برخورد با عوامل
خوب و خوش بین هستن و سعی میکنن بهترین تصمیم رو بگیرن...عموما تو قشر متوسط هستن
و جامع بین هستن و اگر تلویزیونی جلوشون باشه میبینن و لذت میبرن
دسته ی سوم:ادمایی که خلاق هستن...اونا وقت
نمیزارن فیلم ببینن...اونا تلویزیون رو میسازن و از زاویه ای دیگه هم دنیا رو
میبینن و هیچ عاملی نمیتونه اونارو شکست بده
البته این دسته بندی ما از لحاظ کلی برخورد با
عوامل بود ....
حالا ما در اینجا میخوایم شما بدونید در برابر
این سه دسته آدم مختلف چیکار کنید و حتی اون دسته ی اول رو هم ترغیب به انجام
درخواست شما کنن...این کار خیلی راحته...حتی دسته سوم هم رام میشن...خیلی
آسون...مثال میزنم...هرکسی باشیم با هرجور زندگی وقتی سربازی میریم بعد از یک هفته
عادت میکنیم موهامون تراشیده باشه.لباس مخصوص بپوشیم و هفته ای یکبار به خونه زنگ
بزنیم و ....یا مثلا بازی فوتبال...چرا حتی بدترین و خشن ترین آدما خطا نمیکنن؟خوب
یه قانونه ولی هردوی ایناو هزاران مثال دیگه واسه اینه که شما تو گروهی قرار
گرفتین که همه فکر میکنن اون یکی این قانون رو پذیرفته و میترسن اعتراض کنن که
نکنه از چشم همه بیفته و تک و تنها باشه...یه مثال کوچیک بود ایشالله کامل یاد
میگیریم
قسمت اول(در مورد مقدماته و قسمتای بعدی بسیار
هیجانی تره)
شما باید آدما رو خوب بشناسید و پیش بینی کنید
چه کارایی قراره انجام بدن اصلا یکی از اصول اینکار اینه که خوب درک کنید... شما
تو زندگیتون شاید اینکار نکنید ولی تمامی هتل هایی که میرین به خوبی از این مورد
استفاده کردن و میدونن که باید تلفن های راه دور رو با هزینه دو برابر بدن(چون شما
مجبورید) و هزینه غذاهایی که در یخچال داخل اتاقتون هست رو 5 برابر حساب کنن(چون
شما جای دیگه نمیرین بخرین.مثال:رانی 2500 تومان) چون میدونن ممکنه حوصله شما سر
بره و سینما و تئاترشون یا بعضی هتل های پیشرفته که ایران هنوز ندیدم به هر اتاق
اینترنت پرسرعت بدن با قیمت چندین برابر ولی اینا از اصول پیش پا افتاده هستن و
قراره ما کولاک کنیم در کنار هم و فراتر از این مهندسی های ذهن آماتوری فراتر بریم
بگذریم...بهش میرسیم
خوب...ما قراره یه عملی رو انجام بدیم که باید
طرف رو متقاعد کنیم.اولین اتفاق چیه؟
درسته...برخورد...یا نزدیک شدن به هم.یا تماس ..
در این مورد باید بگم توانایی بالای مغز تو پالایش افراد اینطوره که در کمتر از 4
ثانیه در مورد طرف قضاوت میشه..اکثر اوقات هم پاسخ ما به شخص مقابل نه هست...هنوز
ندیده.نشناخته.حتی سلامی هم نشده ولی نه...این شخص به نظرم یه جوریه...نه نمیخوام
باهاش حرف بزنم و....دلیشم وجود ضمیر ناخودآگاهه...ضمیر ناخوودآگاه به محض اینکه
آدمی بیاد توسط مغز کل هیکل جسم صورت حتی ساعت و بند کفش پالایش میشه و ضمیر
ناخودآگاه هم اینو به شبیه ترین آدمی که قبلا دیده وصل میکنه و میگه تو پرونده
هامون نسبت به این آدم دید خوبی هست یا نه دید بدی هست
ولی موضوع اینجاست که اگر ظاهری خوب داشته باشید
و اگر خوشگل باشید به قولی تو چشم طرف مقابل بله هستین یعنی برای قدم اول تو
چهارثانیه اول که برخورد دارین جواب به شما اینه:شاید بله...نمیدونم
تو این چهارثانیه حتی به هم نگاه هم
نکردینا...خواستم پالایش مغز رو بگم...حالا خوشگلی اندام و صورت که هدیه ی خداست
حرفی نیست ولی ظاهر رو میشه خوب کرد تا پاسخ اولیه مثبت رو بگیریم چون قراره به
جاهای جالبتر برسیمJ
این از این...حالا وقتی نزدیک هم
میایین...ببینید سلام رو بدون شک با لبخند داشته باشید که نیازی به اثبات هم نیست
در مورد نزدیک شدن یا نشدن که بسیار بسیار مهمه بگم براتون که تو همه ی آدما یه
حریم خصوصی برای خودشون دارن که حتی دوست ندارن صمیمی ترین دوستاشون به اون حریم
بیان و بسیار براشون زننده هست...خود شما الان فرض کنید بهترین دوستتون جفت جفت به
شماست میخواد مطلبی رو بگه...خوب زیاد راحت نیستین...همه همینن یه فاصله حدودی 40
سانتی باید رعایت شه این نکته وقتی که شما جثه ی بزرگتر داشته باشید خیلی اهمیتش
بیشتر میشه وگرنه طرف مقابل انزجار پیدا میکنه حالا شما بدو آهو بدو...
خوب حالا چند نکته رو براتون لیست میکنم تا بهتر
دسترسی داشته باشیم و متوجه بشیم که تو برخورد با شخص مورد نظر که میخواییم پاسخ
مثبت ازش بگیریم یا اینکه متقاعدش کنیم رو رعایت کنیم:
1-همیشه طبق عقاید وسلایق و ظاهر طرف مقابل
رفتار کنید تا بهترین برداشت ذهنی در طرف مقابل ایجاد شه یا شایدم اینکه اون
برداشت اشتباهی که به واسطه تجارب بد داشته از ذهنش پاک شه
2-اگر طرف مقابل زن هست(شما چه مرد هستین چه زن)
سعی کنید افتاده باشید و سطح نگاهتون پایینتر از سطح نگاه طرف باشه.اینو هم تو
تحقیق ها گفتن آقایون که در مواردی که سطح نگاه پایین تر بوده اون خانم احساس
امنیت و آرامش بیشتری داشت
3-حتما بپرسید واقعا مشتری شما یا هر کس دیگه که
با اون معامله و تبادل نظر میکنید چی میخواد؟دقیقا چی میخواد؟ بیشتر کارمندان با
اینکه سالهای سال کار میکنن هنوز از رئیسشون نپرسیدن واقعا ازشون چی میخواد؟دقیقا
چی؟
4-همونطور که طرف مقابل حرف میزنه حرف زده شه
بهتره...اگر طرف مقابل شمرده شمرده و با آهنگ آروم حرف میزنه خوب شما هم همینطور
بشین
5- نمیدونم چقدر مهمه ولی همه جا اکیدا توصیه
شده از عطر استفاده کنید و به همون اندازه هم گفتن اصلا زیادی نزنید که نتیجه
معکوس داره
6-اگر به هر دلیلی استرس دارین و عصبی هستین
مشتری یاطرف رو سمت راست خودتون بنشونید چون این امکان رو به شما میده نیمکره سمت
چپ مغزتون اروم تر باشه راحت تر باشه...بیشتر توضیح دادنش تخصصی میشه که خداییش
خودمم بلد نیستم
7-در امتداد احساسات طرف حرکت کنید ولی شما هم
جوگیر نشید بدتر کنید.مثلا اگر گفتن عجب آدمایی پیدا میشن لباسم نو بود با ماشین
رد شد گند زد بهش شما بگین واقعا شورشو در آوردن دیگه نیایین قصه ی خودتونو و تمام
خانوادتون که همین اتفاق واسه تک تکشون افتاد رو هم بگین...
8-با اصطلاحات شخص مقابل حتما اشنا بشید و تو
زمینه کاری و تحصیلیش تا حدی بلد باشید این خیلی موثره چون طرف شمارو آدم خودی و
دلسوز خودمونی تلقی میکنه
9-همیشه سعی کنید شنوا باشید...همیشه درک کنید
حتی اگر درک نمیکنید...همیشه طرف مقابل رو برای خودتون قهرمان تصور کنید و بهش بگین چطوری به اینجا رسیدی؟همه عاشق اینن
داستانشون رو تعریف کنن..بعدا خود به خود این اتفاق میفته که اون طرف شمارو قهرمان
میدونه...(قابل اثباته)
10-پیدا کردن دشمنی مشترک:این واقعا
کارسازه...مثلا اینکه بدونیم طرف از ساختمون کهنه ای که توشه راضی نیست و ما هم از
اوضاع خراب خونه ای که یه بساز بنداز
ساخته و رفته گله کنیم(داره موضوع غیر اخلاقی میشه نه؟ حالا اطلاعات صرف هستن و
یادگیریشون خیلی به درد بخوره)
11-اینم یکی از موضوعات مهمه که بد نیست بدونید زیاد
مرتبط نیست وقتی یه فهرستی داریم که به فرض 30 تا عنوان توش باشه بی شک افراد اولی
رو به یاد دارند(در اکثر اوقات اولی یا دومی رو انتخاب میکنند ولی وحی منزل نیست
این اتفاق بیفته ممکنه یه اسمی عنوانی خیلی چشمگیر باشه و ...) ولی در کل اینجوریه
که در فهرستها این اتفاق میفته...ازون مهمتر برای اطلاع عمومیتون بگم اگر قراره
نامزد انتخاباتی دانشگاه یا هرجای دیگه بشین اگر هرکسی میتونه 10 دقیقه حرف بزنه و
بلافاصله بعد زا آخرین سخنرانی آخرین نماینده از بین حضار رای گیری بشه بنا به
شرایط یا باید اولین نفر باشین یا اخری...چطوری؟اگر کلا دو سه تا کاندید هستین و
ظرف 15 دقیقه همه سخنرانیا تموم میشه اگر اولین نفر نباشین رای های حضار رو از دست
دادین(وحی منزل نیستا...ممکنه یکی متنش کولاک باشه) اگر زمان زیاد باشه مثلا تعداد
کاندیداها زیاد باشن یا زمان سخنرانیا زیاد باشه باید آخرین نفر باشین تا حرف و
ذهنیت شما رو تو ذهنشون گنگ نداشته باشن...خلاصه اگر زمان بین اولی و آخری کم بود
اول باشین و برعکس . برای مثال میگم:همرو خبر ندارم برای اونایی که میدونم میگم برای
انتخاب شورای شهر یه شهر تو شمال تو محلات مختلف فرمهای مختلف دادن که ترتیب اسامی
فرق داشت...جالبه تو اکثر محلاتی که اسامی ای که از بین 15 نفر اول نوشته میشد تو
اون محلات بیشتر رای میاووردن...
12-نگاهاتون خیلی مهمه...اصلا سعی نکنید پیچیده
باشه نگاهاتون...عادی و دوستانه
13-این مورد رو اعتراف میکنم خیلی سخته ولی اگر
بعضی مشکلات و محدودیت ها نبود توضیح میدادم این موضوع چقدر جالبه...و اون هم نفس
بودن هست
یعنی ریتم نفس کشیدن شما با ریتم شخص مقابل یکی
بشه...خوب خیلی سخته...و فقط محض اطلاع عمومی بود
مورد آخر هم بگم که سعی کنید دیگران رو که طرف مقابلتون قبول داره تایید کنید با این کار انصاف خودتونو تایید میکنید
نکات
دیگه رو نمیگم که بخودی وقت گیر نباشه وهمینطور محدودیت در بیان بعضی موارد دارم و
به قسمتای هیجانی کار میپردازم
ادامه دارد...................................................................