تبیان، دستیار زندگی

با نام خدا و سلام

دوستان !کمکم داریم به روز اول مهر نزدیک می شویم و حال و هوای مدرسه تو کوچه پس کوچه های شهرها و روستاها پیچیده هرکسی به دنبال تهیه کتاب و لوازم التحریر و کیف و لباس برای مدرسه هست و نمایشگاه های مختلف .

آیا روز اول مدرسه یادتون هست؟

خاطره ای از این روز دارید؟

بانام خدا و سلام

آغاز سال نو، با شادی و سرور ----------هم‌دوش و هم‌زبان، حرکت به سوی نور
آغاز مدرسه، فصل شکفتن است ------------در زنگ مدرسه، بیداری من است
در دل دارم امید، بر لب دارم پیام ------------هم‌شاگردی سلام، هم‌شاگردی سلام
مهر از افق دمید، فصلی دگر رسید ----------فصل کلاس و درس، ما را دهد نوید
شد فصل کسب علم، فصل تلاش و کار -------دانش به نسل ما، می‌بخشد اعتبار
در دل دارم امید، بر لب دارم پیام ---------هم‌شاگردی سلام، هم‌شاگردی سلام
ای در کنار ما، آموزگار ما --------------چون شمع روشنی، در روزگار ما
روشن ز نور توست، کاشانه دلم ------------در کار من تویی، حلال مشکلم
در دل دارم امید، بر لب دارم پیام ---------هم‌شاگردی سلام، هم‌شاگردی سلام
فردا از آن توست، ای نسل چاره‌ساز ------------با یاری خدا، آینده را بساز

فردای روشن است، با وحدت کلام ---------------از ما تو را درود، از ما تو را سلام
در دل دارم امید، بر لب دارم پیام --------------هم‌شاگردی سلام، هم‌شاگردی سلام

دلم برای همه چیز تنگ میشود.

برای صف بستن ها

پشت نیمکت ها نشستن

مداد مشکی و قرمز در دست گرفتن

غلط نوشتن...پاک کردن......پاک کن ...مداد تراش

جامدادی صورتی ............زنگ تفریح

دویدن............بازی................آبخوری

لقمه ی نون پنیر و گردو

گچ و تخته سیاه

سطل قرمز کنار در  کلاس که میرفتیم کنارش مدادامونو میتراشیدیم.

نمیگذارم  زندگی معصومیت کودکیم را ازم بگیرد.

دلم به دنبال نشاط کودکیم میگردد ولی روزی پیدایش میکنم که نه چندان دور نیست.

حالا باید هر چه زودتر دست به کار شوم .

باید آن را در دست بگیرم و به همگان عرضه کنم.

باید طعمش را بخاطر بیاورند آنها که فراموشش کردند.

من به این حس می بالم.

مهربانا به من عنایت کن.

باز آمد بوی ماه مدرسه *** بوی بازی های راه مدرسه

بوی ماه مهر ماه مهربان *** بوی خورشید پگاه مدرسه

از میان کوچه های خستگی *** می گریزم در پناه مدرسه

باز می بینم ز شوق بچه ها *** اشتیاقی در نگاه مدرسه

زنگ تفریح و هیاهوی نشاط *** خنده های قاه قاه مدرسه

باز بوی باغ را خواهم شنید *** از سرود صبحگاه مدرسه

روز اول لاله ای خواهم کشید *** سرخ بر تخته سیاه مدرسه

بوی پائیز همیشه برایم تداعی کننده بوی کیف و کتاب و دفتر و قلم نو بود که تا مدتها بوی نویی شان در اتاقم می پیچید. روزهای اول مدرسه با چه وسواسی از وسایلم مراقبت می کردم. می خواستم تا آخر سال همان بو را داشته باشند. حسی زودگذر که فقط تا یک هفته دوام داشت.

هنوز هم با پائیز به وجد می آیم و هوس نویی می کنم. دلم می خواهد باز روپوش مدرسه به تن کنم و در میان شادی و غوغای بچه ها خودم را گم کنم. پا به دنیایی بچگانه بگذارم و از آن لذت برم. بخندم، بدوم، و بازی کنم، فارغ از تمام دنیای بزرگانه ای که برای خود ساخته ام. این دنیا دیگر محصور باید ها و نباید های ساختگی نیست. بی انتهاست. بی غل وغش، آرام و راحت و بی دغدغه. راحت می خندی، راحت می گریی و راحت تر همه را فراموش می کنی.

روزهای اول مهر ... روزهای پر از شادی و دلهره.

بانام خدا و سلام
بازم خوش به حال خودم که با حال و هوای کلاس اولیها به مدرسه میرم اخه منم کلاس اولیم!!!!!!!!!!!!!!

سلام
خیلی هم بده که به مدرسه نزدیک شدیم من که اصلا دوست ندارم:))
اما خوش به حال کلاس اولی ها خیلی شوق و ذوق دارن از طرفی هم خبر ندارن چند سال دیگه باید همینطوری ادامه بدن!!

با اینكه اصلا از مدرسه خوشم نمی آمد ولی اولین روز مدرسه را به خاطر تبلیغ ها و برنامه هایی كه اون روز ها در تلویزیون راجع به كلاس اولی ها پخش می كردند خیلی دوست داشتم و هیجان خاصی داشتم یادمه كه اولین روز با مانتو و شلوار اتو كشیده و تمیز و كیف و وسایل نو بامادرم رفتم گل فروشی و برای معلم كلاس اولم گل خریدیم فكر می كردم با دادن این گل به معلمم خیلی خوشحال می شود ولی وقتی دسته گل را به او تقدیم كردم زیاد مرا تحویل نگرفت و كمی در دلم ناراحت شدم ولی در كل روز خوبی بود مسولین مدرسه به همه ما هدیه و شكلات داده بودند و برای ما اسپند دود كرده بودند بعد ما از زیر قرآن رد كردند و با ما رفتار محبت آمیزی داشتند

چرا دوستش ندارین من یکی که ذوق کردم برا روز اول مهر نه 31شهریور جشن شکوفه هام

دارم برنامه ریزی می کنم برای بهتر برگزار شدن روز جشن شکوفه ها

برنامه جالبی بوده براتون.درباره اون خانم معلم هم شاید مثل من بی ذوق بوده یا حواسش نبوده رفتار با کلاس اولیها خیلی مهم و حساسه